آقای کارگردان، ببخشید که تحت تأثیر قرار نگرفتیم!
فیلم دربند ساخته پرویز شهبازی، تصویری از پلیدی های جامعه را نشان می دهد. دربند، داستان دختری است به نام نازنین که به تازگی در دانشگاه تهران پذیرفته شده و به دلیل ده کیلومتر اختلاف فاصله ای که شهرستان محل سکونتش با شهر تهران دارد، به او خوابگاه تعلق نمی گیرد و ناچار می شود به دنبال اجاره کردن خانه برود. او خیلی زود با دختری به نام سحر که در یک مغازه عطر فروشی کار می کند آشنا می شود؛ آشنائی ای که سبب ایجاد مشکلات فراوانی برای وی می گردد.
کارگردان کار بلد و خوش نام فیلم، در پی آن است تا نازنین را دختر پاک، ساده و مظلومی جلوه دهد که در میان گرگ های اجتماع گرفتار آمده و معصومیت و سادگی وی، هر بار توسّط آن ها تهدید می شود. با نگاهی به فیلم امّا به راحتی می توان به تناقض های آشکار فیلم نامه پی برد. فیلم، نازنین را دختری شهرستانی نشان می دهد که تک و تنها به شهر تهران آمده، در حالی که همین تنها سفر کردن او برخلاف قاعده است و معمولا هیچ دختری در این سن و سال تنها سفر نمی کند، آن هم برای اولین بار و به کلان شهری مثل تهران! فیلم نامه امّا هیچ پاسخی به این پرسش مهم نمی دهد. از طرفی، نازنین در ابتدای ورودش به فیلم، به مانند شخصی بصیر و آشنا با قواعد اجتماعی عمل کرده و حرکات و سکنات وی، تصویر دختری عاقل و فهیم را از خود به نمایش می گذارد، در حالی که به هنگام پیدا کردن خانه و آشنائیش با سحر، با ساده لوحی تمام و به راحتی و بدون هیچ تحقیق و پرسشی در مورد او، به وی اعتماد کرده، کلید خانه او را می گیرد و بدون حضور او وارد منزلش می شود. او حتّی وقتی در بدو ورودش به خانه سحر، با احضاریه دادگاه مواجه می شود، باز هم به وی مشکوک نمی شود. هم چنین در جایی دیگر از فیلم، وقتی می خواهد سفته های شاکی را امضاء کند، این کار را منوط به رضایت دادن شاکی می داند، رفتاری که نشان دهنده ذکاوت و آشنائی او با اجتماع است. با این وجود، برای آزادی سحر از زندان، در حالی که برای پرداخت دو ملیونی که از مادرش برای رهن منزل، قرض کرده است، در به در به دنبال تدریس خصوصی است؛ ولی در عین ساده لوحی و بی منطقی، به سحر اعتماد کرده و پای پانزده ملیون سفته را امضاء می کند!
لطفا یک بار تصویر برخورد قاطعانه نازنین با شاگرد پسر خود که در حضور پدرش در کلاس درس وی نشسته است را در کنار تسامح وی در هم نشینی با دوستان پسرِ اهل عرق و ورق و زر ورقِ! سحر بگذارید تا این تناقض را بهتر درک کنید!
در آن سو، سحر، دختری بی هویتی است که معلوم نیست از کجا آمده و خانواده اش کجا هستند؛ دختری خوشگذران که هر شب در خانه، مهمانی های شبانه برگزار می کند و دختر و پسرهای، جوان وقت و بی وقت به آنجا رفت و آمد می کنند، تا آنجا که حتّی کلید منزل وی را نیز دارند. امّا باز هم نازنین، با همه این قضایا به راحتی برخورد کرده و هیچ گاه اعتمادش را به سحر از دست نمی دهد. جالب تر اینکه حتّی همسایه های سحر نیز هیچ اعتراضی به این رفتار وی ندارند. این ها تنها گوشه ای از تناقضات دربند هستند که در این مختصر، فرصت پرداختن به آن ها وجود داشت.
باری، کارگردان قصّه را به گونه ای پیش می برد که تماشاگر در انتهای فیلم، قوانین دست و پاگیر دانشگاه را که به خاطر ده کیلومتر اختلاف فاصله، نازنین را از داشتن خوابگاه محروم کردند، مقصّر اصلی مشکلات وی قلمداد کرده و بابت وجود انسان هائی گرگ صفت در جامعه تأسّف بخورد، در حالی که با فاصله گرفتن از احساسات و داشتن نگاهی منطقی، می توان به این نتیجه رسید که مقصّر اصلی همه این اتّفاقات، خود نازنین است. اوست که بدون هیچ دلیلی، به کسی که احضاریه دادگاه به منزلش می آید و هر شب با پسرهای ناشناس، پارتی های شبانه برگزار می کند، اعتماد می کند و حتّی زحمت تحقیق از صاحب کار هم خانه اش را به خود نمی دهد و حتّی زمانی که با اعتیاد، خوشگذرانی های افراطی و بی مسئولیتی های سحر مواجه می شود، باز هم دچار احساسات شده و ساده لوحانه پای سفته هایی را امضاء می کند که توان پرداخت حتّی یک دهم از مبلغ آن ها را هم ندارد. شاید بتوان در این مورد، دوستان پسر سحر را از نازنین عاقل تر دانست که در عین دوستی با وی، هیچ گاه چنین خبطی را مرتکب نشدند!
فیلم دربند ساخته پرویز شهبازی، تصویری از پلیدی های جامعه را نشان می دهد. دربند، داستان دختری است به نام نازنین که به تازگی در دانشگاه تهران پذیرفته شده و به دلیل ده کیلومتر اختلاف فاصله ای که شهرستان محل سکونتش با شهر تهران دارد، به او خوابگاه تعلق نمی گیرد و ناچار می شود به دنبال اجاره کردن خانه برود. او خیلی زود با دختری به نام سحر که در یک مغازه عطر فروشی کار می کند آشنا می شود؛ آشنائی ای که سبب ایجاد مشکلات فراوانی برای وی می گردد.
نقدی بر فیلم دربند
با تشکر از قلم شیوا و روان سرکار خانم اسماعیلی، امیدوارم از نقدهای ازاد اندیشانه و دقیق ایشان باز هم بهره مند شویم.
آدمها دوست دارند برای اشتباهات خودبه دنبال متهم بگردند تا برروی عذاب وجدان خویش سرپوش گذارند.
سلام.معصومه خانم.نقدهوشمندانه ای بود.موفق باشید.
اشکالات فیلمنامه ای دقیق و صحیح موشکافی شده بود در مواردی که کارگردان نویسنده نیز هست معمولا این موارد به جشم می خورد که نشان می دهد در ( به جندین هنر آراسته بودن ) کفه ترازو اغلب به نفع یکی از هنرهاست که اینجا خوشبختانه کارگردانی کفه سنگین تری دارد
وقتی فیلم را نگاه می کردم، دقیقا با نظر کارگردان موافق بودم اما وقتی این یادداشت را خواندم، با نظر نویسنده یادداشت موافق شدم. نقدها باید این گونه باشد و ناقدین تحت تأثیر فضای فیلم قرار نگیرند. با تشکر از سرکار خانم اسماعیلی.
نویسنده محترم را پیش از این نمی شناختیم لکن با این یادداشت، توفیق آشنائی با ایشان را هم پیدا کردیم. نقد خوب و شجاعانه ای بود.
ممنون، جای نقد فیلم در دین آنلاین خالی بود. لطفا در مورد سایر فیلم های روی پرده هم مطالبی را بنویسید.
نقد متین و به جایی بود…دین آنلاین به نقد اجتماعی و مضمونی فیلم های روز توجه کند