اسلام مصریها؛ از شیعهگری تا پذیرش تصوف
مصریها ابتدا شیعه شدند اما پس از تسلط ایوبیان و ممالیک بر مصر بر اثر فشار آنها که از اهل سنت بودند حد وسط را گرفته و به تصوف روی آوردند. منابع مطالعاتی چندانی به زبان فارسی در زمینه تصوف در مصر در دسترس نیست.
علی ابوالخیر، پژوهشگر تاریخ تصوف در شمال آفریقا، تحقیق مفصلی درباره «تصوف و عرفان در مصر» برای ایبنا ارسال کرده است. تصوف در شمال آفریقا ریشه کهنی دارد و اکثر مردم کشورهای آن دیار گرایشی به یکی از شاخههای تصوف دارند.
متاسفانه پژوهش چندانی درباره تصوف در شمال آفریقا در دسترس نیست و منابع مطالعاتی در این حوزه اندک است. قسمت نخست از پژوهش ابوالخیر را در ادامه بخوانید:
مصریها از همان زمان پذیرش اسلام با تصوف دینی و همچنین با تشیع و اهل بیت نبوت (ع) آشنا شدند. از این رو مصریها میلاد پیامبر اکرم (ص) را جشن میگیرند و اهل بیت را مقدس میشمارند.
طریقتهای صوفی آیینها و جشنهایی را برای مریدانشان در محل زندگیشان به ارمغان میآورند و ما شاهد این اتفاق در محل تولد البدوی در طنطا، ابوالعباس المرسی در اسکندریه، عبدالرحیم القناوی در قنا و محل به دنیا آمدن بسیاری دیگر از بزرگان تصوف در چهارگوشه مصر هستیم.
پژوهشگران در حوزههای فرهنگی مختلف از جمله تاریخ اجتماعی، انسان شناسی و جامعه شناسی فرهنگی به مراسمها و آیینهای طریقتهای صوفی اهتمام میورزند و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی آنها را مورد بررسی قرار میدهند ضمن اینکه آنها این آیینها را ابزار خوبی برای مطالعه و دستیابی به شناخت عمیق طریقتهای صوفی برمیشمارند.
واقعیت امر این است که تجلی شیوههای متعدد این سلوک آیینی را میتوان در فرهنگ مصر یافت، فرهنگی که نشان میدهد زبان صرفاً واژههای صدادار و کلماتی که از طریق دهان خارج میشود، نیست؛ بلکه اشارات، رفتارها و نمادها نیز راهی برای انتقال معناست و نوعی سخن و بیان به شمار میرود.
«کسانی که ردپایی آشکار و ثابت در فرهنگ اسلامی از خود به جای گذاشتهاند، علمایی هستند که میان قلب عارف و خرد فیلسوف جمع کردهاند، چرا که دل، خرد را صیقل میدهد و خرد بی پرواییها دل را کنترل میکند.»
هر آینه کسانی که به تصوف اهتمام ورزیدهاند، همواره حقیقت فوق الذکر را در خاطر و اندیشه خود یاد کرده و آن را بر زبان جاری میکنند و این واقعیت بر اهمیت درآمیختگی میان قواعد علمی ذوقی و اصطلاحات فنی برگرفته از تجربه متمایز باطنی متصوفه دلالت دارد.
مصریها از زمانهای دور با تصوف یا عرفان آشنا بودهاند، از زمان اولین دولتهای مستقر، توحید، معاد و حساب و کتاب اخروی در فرهنگ این کشور امری شناخته شده بود و از این رو مصر، در فرهنگ علمی و مردمی نقشی پیشرو دارد.
هنگامی که مصریها به اسلام گرویدند، با میل و رغبت آن را به آغوش کشیدند و بارها با سلاح و هزاران بار با زبان از آن دفاع کردند.
مصریها ابتدا شیعه شدند اما پس از تسلط ایوبیان و ممالیک بر مصر بر اثر فشار آنها که از اهل سنت بودند حد وسط را گرفته و به تصوف روی آوردند. تصوف در عراق و مصر شکل گرفت، الجیلانی و الرفاعی دو قطب تصوف در عراق و البدوی و الدسوقی دو قطب دیگر تصوف در مصر هستند.
نخست ما باید تعریف مبسوطی از تصوف و عرفان در مفهوم اسلامی آن و تصوف در مصر قدیم و معاصر و هجوم وهابیت به مصر و جهان و سپس فروکش کردن انتشار و گسترش وهابیت در این کشور و بازگشت مصر به شرایط طبیعی و همیشگی خود، ارائه دهیم. این پژوهش در شش محور و یک نتیجه گیری تنظیم شده است.
محور نخست: مقدمهای بر تصوف
ریشه واژه صوفی و تعریف آن در دل خود به اسرار و رمز و رازهای اشاره دارد. عبدالوهاب الشعرانی در این مورد میگوید: «علم تصوف عبارت است از علمی که در دل و جان اولیاء ریخته شده و با عمل به کتاب و سنت روشنی و نور میگیرد و هر کس که به آن دو عمل کند در دل او علوم، آداب و اسرار، رمز و رازها و حقایقی تجلی مییابد که زبان از بیان آن ناتوان است مانند آنچه که در دل عالمان دینی به هنگام عمل به احکام آن تبلور یافته است.
تصوف (عرفان) چکیده عمل بنده خدا به احکام دین است، آن هنگام که از کژی و ناراستی و خواهشهای نفسانی به دور باشد.»
آنچه که به وضوح در تعریف شعرانی از تصوف میبینیم، نشانههایی نمادین از آداب و اسرار، رمزها و حقایق است. بیان ابوحامد غزالی در تعریف اهل تصوف نیز سخن شعرانی را تأیید میکند آنجا که میگوید: آنها «صاحبان احوال هستند و نه صاحبان سخنان».
احوالی که غزالی از آن سخن میگوید مدارج پیشرفت معنوی صوفیان است؛ که عبارت است از آنچه که به هر مقامی مربوط میشود از همان آغاز تا مقام تجلی تا رسیدن به مقام مکاشفه و مشاهده و در نهایت آنچه که مقامات اولیاء نامیده میشود.
عارفان از حالات خود تحت عنوان «عشق» یاد میکنند عشق نزد آنها عشق زمینی و مادی نیست؛ بلکه عشق به چیزی غیر مادی و از عالم معناست که تعلق به منبع اصلی زیبایی دارد.
عشق نزد آنها راهی به سوی ترک تمامی لذتهای دنیوی و جهاد با نفس و راهی برای پرهیز از وسوسههای آن است و اینکه عبادت نه از برای بهشت یا بیم آتش جهنم؛ بلکه راهی برای نزدیکی به خداوند عز وجلّ است. همانطور که شبلی تعریف خود از تصوف را اینگونه به نظم کشیده است:
علم تصوف علمی است که نهایتی ندارد. عملی است، آسمانی، ربوبی و مبتنی بر کتاب و سنت
این تعریفی است که با تعریف صوفیه از علوم باطنی و اسرار معانی چه در واژهها و چه در اشارات همخوانی دارد. بیشتر صوفیان با وجه تسمیه خود، با تعریفی غیر از آنچه که شعرانی در طبقاتش ارائه داده است، مخالفت میکنند.
مانند آنچه که گفته میشود، ریشه تصوف از خرقه پوشی (پشمینه) گرفته شده است و اولین کسی که خرقه بر تن کرد امام علی (ع) بود.
ولی در عین حال اذعان دارند که تصوف روش و سلوکی است که با مکاشفه، مراقبه و شهود سر و کار دارد و به خاطر اینکه مکاشفه اسرار و مراقبه دلها با تحقیق و بررسی به دست نمیآید؛ بلکه با کرامات و کشف و شهود شناخته میشوند.
مقصود از این نوع تصوف چیزی نزدیک به زهد و کاستن از لذایذ دنیوی است که در امتداد سنت پیامبر اسلام (ص) و اصحاب ایشان قرار میگیرد.
اگر چه این نوع زهد تا قبل از اواخر قرن دوم هجری به اسم تصوف نامیده نشده بود ولی معنا و مفهوم و حقیقت آن در زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) شناخته شده بود و قرآن کریم در بسیاری از آیات به این نوع زهد ترغیب کرده است.
به عنوان مثال در آیه پنجم از سوره مبارکه فاطر میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَلا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ». معنای آیه چنین است: «ای مردم! وعده خداوندی حقّ است؛ پس زندگی دنیا شما را فریب ندهد و مبادا (شیطان) فریبکار شما را فریب دهد و به (کَرَم) خدا مغرور سازد.»
همچنین در آیه ۶۵ از سوره مبارکه عنکبوت داریم: «وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ… این زندگی دنیا جز مایه سرگرمی که آدمیان را از حیات برتر اخروی باز میدارد و جز بازیچهای که به سرعت پایان میپذیرد، نیست و به یقین زندگی سرای آخرت زندگی واقعی است. اگر اهل دانش بودند درمییافتند که حقیقت همین است که گفته شد.»
این نوع تصوف بر خلوص، ذکر، طاعت، عبادت و خلوت با خدای یگانه سبحان الله و تعالی تمرکز دارد. همانطور که در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است. «و رجلاً ذکر الله خالیاً ففاضت عیناه» یعنی: و مردی که در خلوت یاد خداوند عز و جل کند و از ترس خدا اشک از دیدگانش سرازیر شود.
برخی از بزرگان و مشایخ تصوف
جنید بغدادی: ابوالقاسم الجنید بن محمد الخزاز القواریری یکی علمای اهل سنت و از بزرگان صوفی در قرن سوم هجری است.
سهل بن عبدالله التستری (شوشتری): ابو محمد سهل بن عبدالله بن یونس التستری یکی از علمای اهل سنت و از بزرگان تصوف سنی در قرن سوم هجری است.
ابو عبدالرحمان السلمی از او اینچنین یاد میکند: یکی از پیشوایان صوفیه و از علما و متکلمان در علوم ریاضی بود. اصالتاً اهل شهر تستر است. (شوشتر یکی از شهرهای استان خوزستان در ایران)
عبدالله بن مبارک: عبدالله بن المبارک بن واضح الحنظلی، ملقب به ابی عبدالرحمان و شیخ الاسلام و یکی از مشایخی بود که تحت عنوان زاهد از آنها یاد میشد و حدیث، فقه و عربی را با هم جمع کرده بود.
فضیل بن عیاض التمیمی: از تیره بنی یربوع و اهل سمرقند خراسان بود، در بزرگسالی وارد کوفه شد. فاضل، عابد، پارسا و مورد احترام بود.
معروف کرخی: مشهور به ابن فیروز کرخی در شهر کرخ بغداد زاده و در این شهر بزرگ شده بود.
عرفان فلسفی
شکل دیگری از عرفان یا تصوف است که از لحاظ مفهوم و جوهر با تصوف مبتنی بر سنت نبوی و قرآن کریم متفاوت است. در مکتبهای معتدل سنی قرآن و سنت پیامبر (ص) به عنوان دو منبع اصلی تصوف به شمار میروند مانند مکتب قشیری و جندی و مکتب ابوحامد غزالی و…
مراد از عرفان فلسفی، نوعی عرفان نظری است که پیروان آن، مسلکهای ذوقی صوفیانه را با تفکرات عقلانیشان ترکیب میکنند و برای تبیین آن بیشتر از آنکه از اصطلاحات متصوفه استفاده کنند از اصطلاحات فلسفی و کلامی مدد میجویند.
این نوع از تصوف در قرنهای ششم و هفتم هجری به دست محیی الدین ابن عربی بنیان گذاری شد.
برجستهترین چهرههای عرفان فلسفی
حلاج: حسین بن منصور حلاج فارسی در سال ۲۴۴ هجری در استان فارس ایران به دنیا آمد. جد او زرتشتی بود. حلاج صوفی و متکلم و دارای شطحیات (سخنان به ظاهر کفر آمیز) زیادی است که از جمله آنهاست: «ما فی الجبه إلا الله» (در وجودم چیزی جز خدا نیست) و «أنا الحق». حلول فکری بر همه اعمال و رفتار او مسلط بود.
ابن فارض: ابو حفض شرف الدین عمر بن علی بن مرشد الحموی، یکی از معروفترین شاعران عرفانی است که بیشتر شعرهای او در عشق الهی است؛ تا جایی که به «سلطان عاشقان» ملقب شده است. پدر او اهل شهر حما در سوریه است که بعدها به مصر مهاجرت کرد.
ابنعربی: محییالدین محمّد بن علی بن محمّد بن العربی طائی حاتمی اندلسی، یکی از مشهورترین عارفان است که پیروانش و دیگر عارفان به او لقب «شیخ الاکبر» دادند؛ از این رو طریق اکبری صوفی منتسب به وی است.
به سال ۵۸۸ هجری مصادف با ۱۱۶۴ میلادی دو سال پیش از وفات عبدالقادر گیلانی در اندلس چشم به جهان گشود و به سال ۶۳۸ هجری مصادف با ۱۲۴۰ میلادی در دمشق چشم از جهان فرو بست.
بسیاری از هم دورهایهایش نظریات او را تقبیح و او را متهم به زندقه و کفر کردند. بسیاری به ویژه در مصر، کمر به قتل وی بستند و جلال الدین سیوطی خواندن کتابهایش را حرام اعلام کرد.
ابن سبعین: فیلسوف و عارف اندلسی است. با رسالهاش تحت عنوان «المسائل الصقیله» اشتهار یافت و آن عبارت بود از جوابهایش به سوالاتی که فریدریش دوم امپراتور روم به خلافت موحدون ارسال کرده بود.
شهرت او در زمانه خود در اروپا فرا گیر شد و پاپ از وی اینگونه یاد میکند: «امروزه هیچ یک از مسلمانان در مورد خدا داناتر از او نیست.» فلسفه او یکی از نقاط عطف فکری به شمار میرود و بحثهای او روشهای تحقیقات فلسفی را در چارچوب دین عمق بخشید.
شهاب الدین سهروردی: شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی به اتهام الحاد و زندقه به اعدام محکوم شد. کتابهای ابن سینا را مطالعه کرد و به عرفان و تصوف روی آورد و با ملک ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی رابطه نزدیکی داشت و در مجالس او حاضر میشد. از او هم کتابهای مهمی برجای مانده است.
از بزرگان عرفان فلسفی در عصر حاضر میتوان به عبد الحلیم محمود استاد سابق الأزهر، محمد متولی الشعراوی که با تفسیر معاصرش از قرآن کریم معروف است، مصطفی محمود برگزار کننده برنامه تلویزیونی «علم و ایمان»، احمد الطیب شیخ الأزهر ملقب به الامام الاکبر و منتسب به طریقت صوفی طیبی در شهر تاریخی الأقصر واقع در جنوب مصر؛ اشاره کرد. همه این مشایخ مصری از فیلسوفان عارف مسلک و عاری از شطحیات هستند.