چگونگی پیوند بین الهیات و طبیعیات
غلامحسین رحیمی
غلامحسین رحیمی با اشاره به اهمیت طبیعیات در دوره اسلام و کملطفی به آن در دوره فعلی بیان کرد: از جانب دانشگاهیان و حوزویان برخوردهای خوبی با طبیعیات صورت نگرفته است. مطالب معتبری داریم که حتی در کتب آموزشی یا کمکآموزشی به صورت مستقیم و غیرمستقیم قابل بهرهگیری است.
مراسم افتتاحیه همایش مجازی «علوم انسانی – اسلامی، پژوهش و فناوری»، امروز، ۲۰ آذر با سخنرانی عبدالساده نیسی، مدیر کل دفتر حمایت و پشتیبانی امور پژوهشی و فناوری وزارت علوم؛ حجتالاسلام والمسلمین حکیمیان، رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
غلامحسین رحیمی، معاون پژوهشی و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
حجتالاسلام و المسلمین بهرامی، رئیس مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و محمدجواد هراتی، رئیس پژوهشگاه علوم و معارف برگزار شد. در ادامه صحبتهای غلامحسین رحیمی، معاون پژوهشی و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را میخوانید؛
پرسش این است که اگر یک فیزیکدان توان علمی خود را در خدمت به خدا و خلق خدا به کار گرفت، یعنی فیزیک او اسلامی است یا منظور دیگری داریم؟
در هر رشته علمی که کار کنید همانقدر که توانایی شما در راه خدمت به خدا صرف شود، رشته علمی شما الهی و اسلامی میشود که در جای خود درست است، اما مراد از جمله پرسشی این نیست.
علم ماهیت و تار و پودی دارد که چه بگوییم اسلامی، الهی و یا … است، باید به گونه دیگری تفسیر داشته باشیم. مدتی است که روی طبیعیات دوره اسلامی کار میکنم، البته نه مفصل، اما مستمر. یعنی حدوداً پنج سالی هست که به صورت مستمر روی این مسئله کار میکنم.
حکمای الهی و برخورد با طبیعیات
علت این تمرکز این بود که ببینم حکمای الهی و بزرگ ما اصولاً به طبیعیات چطور ورود میکردند و یا به طبعیت چطور نگاه میکردند.
آنها برای حال ما میتوانند الگوی خوبی بشوند، البته نه اینکه همان روش را پیاده کنیم، اما تجربه گرانقدری است که میتواند برای ما بسیار مفید باشد و راههایی را نشان دهد.
کاری که من کردم این بود که باید طبیعیات دوره اسلام را به دو بخش تقسیم کنیم؛ یکی طبیعیات به معنای اعم است و دومی طبیعیات به معنای اخص. اگر این تقسیمبندی را نکنیم ممکن است برداشت اشتباهی در این زمینه داشته باشیم.
مسئله این است که طبیعیات به معنای اعم که مشترک بین همه شاخههای تخصصی طبیعیات است و برای شناخت آنها به شفای ابنسینا مراجعه کردیم. البته در کتاب «دره التاج» قطبالدین شیرازی نیز مطالبی یافتیم که مجموعه کاملی در آن وجود دارد.
اما اگر بخواهیم در مورد ربط این طبیعیات و الهیات صحبت کنیم، شامل هر دو بخش از طبیعیات میشود یا فقط طبیعیات به معنای اعم و یا طبیعیات به معنای اخص را شامل میشود؟
آنچه که حکمای الهی ما از منظر الهی نگاه کردهاند، این است که مشمول طبیعیات به معنای اعم است. یعنی چیزی که به نام سماء طبیعی میشناسیم. لذا ما باید به فن سماع طبیعی رجوع کنیم.
پیوند بین الهیات و طبیعیات
ابنسینا میگوید برخی از مفاهیم و کمیتها هست که این را به صورت اصل موضوع در طبیعیات تلقی میکنیم و اثبات آن را به حوزه الهیات واگذار میکنیم. این اولین ربط بین طبیعیات و الهیات است.
از آنجا این هنوز برای من سؤال است که چطور ما از این طریق میتوانیم اولین پیوند را بین این دو برقرار کنیم. کتبی که نوشته شده نیز مطالعه کردهام و پاسخی پیدا نکردهام، اما این روش از نظر من الهامبخش است؛ یعنی یکسری مفاهیم و کمیتها داریم که اصل آن باید در یک دانش دیگری به تأیید برسد و اثبات شود.
نکته دوم در حوزه طبیعیات اینکه این طبیعیات در زمان خودش چقدر اعتبار داشته و در زمان حال میتواند چیزی به ما بدهد که معتبر باشد یا خیر. خیلی خوب است که چند سخرانی در زمینه حکمت طبیعی داشته باشیم، چون عمده رشتههای تخصصی دانشگاهی، طبیعیات به معنای اخص هستند.
یعنی عمده رشتههای دانشگاهی در حوزهای است که حکمای ما طبیعیات میگفتند. یعنی مجموع گروه کشاورزی، فنی و مهندسی و علوم پایه ما همه جزو طبیعیات بودند و در طبیعیات تا دوره ملاصدرا، علمالنفس نیز بخشی از یکی از بخشهای هشتگانه طبیعیات بود، لذا حوزه وسیعی است.
طبیعیات در گذشته ارزش علمی داشته است
اما مسئله مهم این است که در آن زمان، این طبیعیات ارزش علمی داشت؟ یعنی کاشف طبیعت بوده یا خیر؟ طبیعیات ما در زمان خودش از ارزش علمی بسیار بالایی برخوردار بوده است و در زمان خود میتوانست طبیعت را در چارچوب دانش آن زمان توضیح دهد و آرای برخی از دانشمندان تا قرن ۱۶ میلادی معتبر بوده و بیش از آن در تمدن بشری نداریم که کسی حرفی بالاتر از حرف آنها زده باشد.
نقشی که دانشمندان مسلمان در زنجیره تحول علوم طبیعی در تمدن بشری داشتند، بسیار مهم است و حق آن طبیعیات را نتوانستهایم، ادا کنیم.
اما اینکه حکمای جدید ما در خصوص طبیعیات قدیم چه نظری داشتند نیز بسیار سؤال مهمی است. مثلاً باید دید دکتر گلشنی یا سروش و نصر در این زمینه چه گفتهاند که در این زمینه رجوعی داشتهام. نشان دادم که متاسفانه تمام اینها راه به اشتباه بردهاند و به گونهای قضاوت کردهاند که طبیعیات دوره اسلامی را بیاعتبار و یا کماعتبار منعکس کردهاند.
همچنین در آثار برخی از حکمای بزرگ مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری یا آیتالله مصباح یزدی، باز هم تماماً به گونهای با طبیعیات دوره اسلامی برخورد کردهاند که گویی بعضاً اینها کماعتبار بوده و در زمان خود کاشف از واقعیتهای طبیعی نبودهاند.
به ویژه اینکه آن طبیعیات در زمان حاضر اصلاً نمیشود، مورد استفاده قرار بگیرد و باید آنها را کنار گذاشت. شهید مطهری در چند فراز این را میگوید که طبیعیات قدیم را کاری نداریم و از مفاهیم مشابه از طبیعیات جدید استفاده میکنیم.
در حق طبیعیات دوره اسلام جفا شده است
یعنی برخلاف اینکه تعصب ایشان را به مواریث علمی، فلسفی و حکمی میدانیم، اما به علل مختلف متاسفانه مواجه با این داوریها بودیم؛ یعنی از جانب دانشگاهیان و حوزویان اینچنین بوده است.
اعتقاد من این است که مطالب معتبری داریم که حتی در کتب آموزشی و یا کمکآموزشی و یا به صورت مستقیم و غیر مستقیم قابل بهرهگیری است.
در این سالهای اخیر برای برخی از زمینههای تخصصی نشان دادهام و باید به صورت علمی نشان دهیم. وقتی من از جابر بن حیان و رازی با زبان علمی بحثهای مرتبط را شروع نکنم، راه به جایی نمیبرد. لذا در حق طبیعیات دوره اسلام جفا و کملطفی شده است.
خیلی از مفاهیم طبیعیات را دوستان ما اصلاً خوب متوجه نشدهاند که مفهوم جِرم، ماده، مکان، زمان، حرکت، قوه و قوه در حرکت چه چیزی است و توجه نکردهاند که از نظر فیزیک دانشمندان ما چه گفتهاند و این سخنها را بخشی از فلسفه تلقی کردهاند، اما اینها دانش فیزیک بوده است.
البته که تفسیرهای فلسفی نیز اهمیت دارد. از طرفی ما با مفاهیم جدید هم آشنا نبودیم و موجب شده قضاوتی کنیم که موجب نفی طبیعیات دوره اسلامی شود.