چالش‌های اندیشه‌ورزی درباره تمدن نوین اسلامی در حوزه‌های علمیه

محسن الویری

ضمن تشکر از دوستان دست‌اندرکار که فضای اندیشیدن در باره مباحث تمدنی را همچنان گشوده نگاه داشته‌اند، و طلب رحمت برای شهید فخری‌زاده و درگذشتگان ایام اخیر به ویژه مرحوم آیت‌الله آقای محمد یزدی، به نظر می‌رسد ابهامی در باره مفهوم واژگان کلیدی بحث وجود نداشته باشد، و لذا تنها به یک نکته بسنده می‌کنم که مراد از اندیشه‌ورزی در این بحث اندیشیدن محض در باره تمدن نیست، بلکه مجموعه فرایندها و رفتارهایی که به این اندیشیدن کمک می‌کند و نیز ابعاد آن نیز مد نظر است. وقتی از اندیشه‌ورزی در باره تمدن نوین اسلامی سخن می‌گوییم، در حقیقت یک گام عقب‌تر از پرداختن حتی در باره مفهوم این تعبیر و واژگان تشکیل‌دهنده آن ایستاده‌ایم و لذا در این بحث نیازی به توضیح در باره مفهوم تمدن و تمدن اسلامی و تمدن نوین اسلامی نیست.

نکته شایسته ذکر دیگر در مقدمه بحث، این است که آگاهی از این چالشها، برآمده از تجربیات نزدیک به پنج سال مدیریت میز تمدن اسلامی در دفتر تبلیغات اسلامی است و به گونه‌ای جمع‌بندی بخشی از این تجربه به شمار می‌رود.

برشمردن این چالشها به مفهوم برجسته کردن آسیبها به بهای نادیده گرفتن توان‌مندی‌ها و ظرفیتها نیست، بلکه به مفهوم روشن ساختن موانع قابل رفع در فرایند تمدن‌اندیشی حوزه‌های علمیه بر پایه یک تجربه کوتاه و شنیدن ملاحظات مخاطبان عزیز برای نقد و ارزیابی آن است.

این چالشها که ترتیب ذکر آنها نشان اهمیت و یا اولویت آن نیست، عبارتند از:

  1. شتاب‌زدگی برای رسیدن به نتیجه ـ با وجود این که بر پایه سنت پژوهشی حوزه‌ها معمولاً نقطه عزیمت هر پژوهش، مقدمات بعیده با تکیه بر واکاوی‌های واژه‌شناختی است تا آن جا که این تعبیر مزاح‌آلود را که هر پژوهشی در حوزه علمیه از خلقت آدم علیه السلام آغاز می‌شود، موجه جلوه می‌کند، در برخی موضوعات نوپدید به گونه‌ای رفتار می‌شود که گویی بدون انباشت دانش و بدون عبور از دالان‌ها و پلکان‌ها طولانی و پیچیده و نفس‌بُر می‌توان یافته‌های علمی هم‌تراز کشورهای پیش‌تاز در این زمینه ارائه کرد. این شتاب‌زدگی را در برخی نوشته‌ها و گفته‌های همراه با گزاره‌های جزمی بدون پشتوانه نظری به آسانی می‌توان دید.

 

  1. ناآگاهی از مطالعات و پژوهشهای نظری و میدانی موجود در دیگر کشورها و بی‌اعتنایی به آن ـ بحثهای تمدنی در غرب یک تاریخ روشن و پر مطلب دارد و یک دوره بر صدر نشستن و سپس به حاشیه رانده شدن و بار دیگر به میدان آمدن را طی کرده است و آگاهی از آن بی‌تردید افقهای بسیار خوبی را در برابر ما می‌گشاید. بسیاری از ما اصحاب حوزه هیچ آگاهی از این مطالعات و پژوهشها نداریم و احساس نیازی هم به آگاهی یافتن از آن نمی‌کنیم. در کشورهای اسلامی هم خودآگاهی تمدنی و موضوع توجه به تمدن نوین اسلامی زودتر از کشور ما آغاز شد و میراث علمی درخور توجهی در این کشورها پدید آمده است. سوگمندانه باید پذیرفت که این میراث نیز جز اندکی از آن به کشور ما راه نیافته است و هیچ کوشش روش‌مندی برای شناخت و انتقال این میراث به چشم نمی‌خورد. آگاهی از پیشینه مطالعات غربی و عربی در باره مفهوم تمدن و تمدن اسلامی و حتی تمدن نوین اسلامی همانند بحث بررسی اقوال در فرایند بررسی فروع فقهی است. اگر یک فقیه بررسی اقوال پیشینیان را به درستی و حوصله و دقت انجام دهد آن گاه هم می‌توان از توان تتبع و مهارت دسته‌بندی او آگاه شد و هم مهم‌تر از آن میزان نوآوری او را در بحثی که خود می‌خواهد ارائه دهد دریافت. در مطالعات تمدنی نیز آگاهی ما از کارهای پیشنیان ما را از تکرار راهی که پیش از این پیموده شده است بی‌نیاز می‌کند و ما را به تجربه‌ها و اندوخته‌های آنها پشت‌گرم می‌سازد.

 

  1. نبود دروس واسطه بین مباحث علمی رایج در حوزه‌ها و پیشینه دانشی مورد نیاز برای تمدن‌پژوهی ـ این نکته بر کسی پوشیده نیست که متون بسیار ارزشمند دینی و دین‌پژوهی ما به ادله مختلفی عیناً امکان مبنا قرار گرفتن و کاربرد برای گره‌گشایی از مشکلات کشور ندارند. مثلاً نمی‌توان تنها و تنها با منابع موجود و به وسیله کسانی که تنها و تنها همین دروس سنتی حوزه را فراگرفته‌اند برای مشکلات کشور چاره‌اندیشی کرد. وجود یک سلسله دانشهای واسطه‌ای برای ایجاد پیوند بین دروس حوزه و نیازهای جامعه اجتناب‌ناپذیر است مانند وضعیتی که در زمینه دانش اقتصاد و علوم سیاسی و مانند آن مشاهده می‌کنیم که طلاب دینی پس از فراگرفتن این دروس می‌توانند از متون دینی راه‌کاری برای جامعه ارائه کنند. چنین دروس و رشته‌ای برای مباحث تمدنی هنوز وجود ندارد و در نتیجه تعداد کسانی که توان پژوهش در زمینه مباحث تمدنی را دارند بسیار اندک است و چه بسیار طرحهای مطالعاتی و پژوهشی که به دلیل نبود نیروی پژوهشی مناسب راکد و معطل مانده است.

 

  1. ایرانی و شیعی دیدن تمدن نوین اسلامی ـ چالش دیگری که در سطح حوزه و شاید در بخشهای دیگر کشور به چشم می‌خورد نگاه محدود درون‌مذهبی و نگاه ملی به آن است. یعنی هنوز در ذهن بسیاری از دوستان این تلقی وجود دارد که تمدن نوین اسلامی یک تمدن مبتنی بر مکتب اهل بیت علیهم السلام است که قرار است در محدوده سرزمینی کشور ایران تحقق یابد! و حال آن که یکی از ویژگیهای گریزناپذیر یک تمدن وسعت آن و دربرگیرندگی سرزمینهای مختلف و اقوام و نژادهای مختلف و زبانهای مختلف و مذاهب مختلف است مانند تمدن پیشین اسلامی که قلمرو گسترده‌ای از جنوب اسپانیا تا شمال چین را با همه تنوع اقلیمی و زبانی و نژادی و فرهنگی دربرمی‌گرفت و به قول مرحوم زرین‌کوب در کتاب کارنامه اسلام مانند یک پیکر واحد بود که روح آن اسلام بود و اجزای مختلف آن پیکر را اقوام مختلف تشکیل می‌دادند و به تعبیر ایشان، مغز این پیکر را هم ایرانیان تشکیل می‌دادند. این تلقی که قرار است ما در ایران یک تمدن نوین اسلامی درست کنیم و همه دیگر آحاد امت اسلامی در برابر ما سر خم کنند بسیار رؤیایی و قطعاً تحقق‌ناپذیر است.

 

  1. فقدان نگاه امت‌گرا ـ چالش دیگری که شاید همان چالش پیشین با عبارتی متفاوت باشد ولی به دلیل اهمیت آن شایسته است جداگانه ذکر شود، فقدان نگاه امت‌گرا در فهم تمدن نوین اسلامی است. اصولاً گستره تحقق تمدن، یک جامعه وسیع و گسترده است و گستره تحقق تمدن اسلامی هم امت اسلامی است. بسیاری از فعالیتهای رایج در حوزه فارغ از چنین نگاهی صورت می‌بندد. بر اساس آموزه‌های اسلامی یک فرد مؤمن باید کلان‌نگر باشد و رفتارهای خود را نه تنها در مقیاس فردی، بلکه در مقیاس یک سلسله دایره‌های متحد المرکز خانوادگی و محلی و شهری و منطقه‌ای و کشوری و قاره‌ای و جهانی و حتی فراتر از آن تمدنی ببیند، به این معنی که حتی آینده را هم مد نظر قرار دهد و هر کاری که انجام می‌دهد به احتمال دیده شدن و اثر گذاشتن آن در جهان آینده هم بیاندیشد، لذا این توقع که یک طلبه فعالیتهای خود را در مقیاس امت اسلامی ببیند، انتظار بی‌جایی نیست. درصد بسیار بالایی از درسها و بحثها و مقالات و کتابها و سخنرانی‌های موجود در حوزه خالی از چنین رویکردی است. روشن است که مراد از این سخن این نیست که همه بحثهای رایج در حوزه تعطیل شود و به جای آن همه از تمدن سخن بگویند، خیر، مراد این است که همین بحثهای رایج فقهی و اصولی و تفسیری و حدیثی و کلامی و جز آن با رویکرد تمدنی ارائه شود. از سوی دیگر، امروزه در سطح امت اسلامی دیگرانی مانند ترکیه و مالزی در سطح دولتها و مصر در سطح نخبگان به دنبال اجرایی کردن ا لگوهای تمدنی خود هستند. حتی عربستان هم که به سرعت در حال بازآفرینی تمدن ایستای غرب در یک مقیاس کوچک است در حال ارائه یک الگوی تمدنی برای تمدن نوین اسلامی است. بی‌اطلاعی از این الگوها و تجربه‌ها بسیاری از مطالعات وپژوهشهای ما را بی‌اثر و یا کم‌اثر کرده است.

 

  1. بی‌اعتنایی به قانون اساسی ـ چالش دیگری که در بسیاری از حیطه‌ها از جمله حیطه پیشرفت‌پژوهی و تمدن‌پژوهی در حوزه‌های علمیه به چشم می‌خورد چشم‌پوشیدن از قانون اساسی و مراجعه مستقیم به قرآن و روایات برای کشف راه حل و پاسخ به پرسشها و حل مشکلات کشور است. این کار شبیه این است که برای رسیدن به یک مقصد هر کس متناسب با توان خود یک راه در نظر بگیرد و در عمل شاهد باشیم که این راهها تا چه اندازه با هم متداخل و یا متنافی هستند. قانون اساسی یک میثاق ملی و دربردارنده خطوط کلی شیوه اداره جامعه و برآمده از یک اجماع نخبگانی و توده‌ای مبتنی بر مکتب اهل بیت علیهم السلام است که مسیر کلی رسیدن به این مقصد را مشخص ساخته است و مادام که در آن تغییری داده نشده است، به همین صورت کنونی دارای اعتبار است. جای شگفت است که این سند بسیار مهم و معتبر را که بهای بسیار کلانی هم برای دست آمدن آن پرداخته شده است به کناری گذاشته‌ایم و همگی به دنبال ابداع روشهای ویژه خود هستیم. اختلاف نظرها باید مانند مسیرهای مختلف درون یک بزرگراه باشد نه این که هر فرد یا گروهی در پی ابداع بزرگراه ویژه خود باشد. همه مطالعات دینی ناظر به حیطه اجرا در کشور باید در چارچوب قانون اساسی به عنوان آن بزرگراه باشد. به همین دلیل محور نبودن قانونی اساسی در کشور (طبعاً به صورت نسبی) در باره کارآمدی و ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی کشور نمی‌توان سخن گفت، چون قانون اساسی این کشور هنوز به صورت کامل اجرا نشده است تا بتوان در باره کارآمدی آن و بالمآل نظام جمهوری اسلامی ایران اظهار نظر کرد.

 

  1. ضعف فرهنگ گفتگو ـ سرشت بحثهای تمدنی نیازمند روحیه همگرایانه است. نگاه تمدنی نسبت به اجزای یک تمدن نمی‌تواند نگاه واگرایانه باشد. نگاه تمدنی حتی نسبت به دیگر تمدنها هم ضمن حفظ غیریت خود و غیرت تمدنی خود، نگاه طمع و طلب نسبت به دستاورهای مثبت آن است. امروزه گاه کسانی در حوزه‌های علمیه از تمدن نوین اسلامی سخن می‌گویند که نسبت به هر کس که اندک تفاوتی با مشرب و مرام و سلیقه آنها داشته باشد خشمی خانمان‌سوز و کینه‌ای ویرانگر دارند. با چنین نگاهی نمی‌توان هم‌افزایی پیشرفت‌آفرین و تمدن‌ساز پدید آورد. به رسمیت شناختن تنوع دیدگاه‌ها و رواج گفتگو برای تبیین آن چه خود آن را حق می‌دانیم و تن دادن به نتایج گفتگو یکی از بایسته‌های نخستین تمدن‌اندیشی است. مراد از گفتگو کوشیدن صادقانه برای فهمیدن دیگری و فهماندن خود به دیگری همراه با رعایت اخلاق است و به هیچ روی به معنای چشم پوشیدن از حق و کوشش نکردن برای اقامه حق نیست.

 

  1. نگاه خرد و ذره‌ای به کارهای تمدنی حوزه و کم‌انگاشتن آن‌ها ـ بعضی از دوستان دلسوز که خود نیز به یک معنا پرورده حوزه هستند، با جدا از هم در نظر گرفتن کارهایی که در حوزه در زمینه مسائل تمدنی صورت می‌گیرد و مقایسه آن یک کار با مجموعه فعالیتهای تمدنی غربی‌ها مدام بر طبل تحقیر و کم‌شمردن کارهای رایج در حوزه می‌زنند و در شیپور نومیدی می‌دمند. این کار مانند آن است که کسی در آغاز بهار تنها به یک جوانه کوچک بنگرد و با مقایسه آن جوانه با تصاویری که از بهار در دست است، آمدن بهار را ناممکن بشمرد ولی انصاف این است که به دشت نگریست و جوانه‌ها را یکجا دید و در آن صورت می‌توان پیش‌بینی کرد که روزی این دشت رنگ بهار به خود خواهد گرفت. مراحل رشد تمدنی در همه جوامع مختلف به صورت نسبی یکسان است و وضعیت کنونی کشورمان با همه مشکلات و کاستی‌ها و تنگناها در مقایسه با مراحل نخستین خیزش تمدنی دیگر سرزمینها بسیار نویدبخش و امیدوارکننده است.

 

  1. جدی گرفته نشدن ـ چالش دیگری که تجربه ما در میز تمدن اسلامی نشان می‌دهد در سطح حوزه وجود دارد این است که با وجود پاره‌ای کوشش‌های فردی، نهاد حوزه مسأله اندیشه‌ورزی در موضوع تمدن را همچنان به عنوان یک امر حاشیه‌ای و زینت المجالسی می‌شمرد و آن را به صورت جدی در دستور کار خود قرار نداده است. به عنوان مثال شاید حدود سه سال است که تعدادی از دوستان موضوع تأسیس یک انجمن علمی با محوریت مباحث تمدنی را دنبال می‌کنند و هنوز این انجمن به راه نیافتاده است.

بر پایه پرسشها و ملاحظاتی که از سوی حاضران در جلسه ارائه شد، می‌توان دو چالش زیر را هم به چالش‌های پیش‌گفته افزود: ضعف‌تاریخ‌نگری به معنای ضبط و ثبت نکردن تجربه‌های حوزه در این گونه مسائل به ویژه پس از پیروزی انقلاب تاکنون و ضعف صورت‌بندی مسأله به معنای دور بودن ذهن اصحاب حوزه از صورت‌بندی موضوع تمدن و پرسشهای بنیادی مربوط به آن. همچنین در بخش پایانی جلسه و در پاسخ به پرسشهای مطرح شد، نکاتی در باره چگونگی توجیه و تشویق طلاب به تمدن‌اندیشی، روش دسته‌بندی چالشها، منابع مطالعاتی مناسب، رابطه تمدن نوین اسلامی با جامعه موعود مهدوی بیان شد.

 

* ارائه شده در جمع منتخب مبلغان نخبه دفتر تبلیغات اسلامی، پنج‌شنبه، 20 آذر 1399

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.