طلبهها در فضای مجازی چه میکنند؟
مسعود فقیهی
چندی پیش، یکی از نهادهای حوزوی، داوری 55 کانال و 9 سایت از کارهایِ طلّابِ حوزه علمیّه را به من سپرد. بر پایه تجربه و دانشی که این چند سال درباره فضای مجازی به دست آوردهام، این سنجهها را برای ارزیابی پیش چشم داشتم: میزان شناختِ جریانهای سیاسی و فرهنگی و علمی رسانه، انتخاب درست موضوع، پردازش درست موضوع، دست یکم بودن یا رونوشت بودن موضوع، رعایتِ هویّت بصری، شمار کاربران، شمار بازدید، شمار کاربران به شمار بازدید، میزان داد و ستد با کاربر، شمار مطالب در برابر شمار اعضاء، نرم افزار انتخابی، تاریخچه فعالیّت، آسانیِ نشانی، میزان پیوستگی مطالب و میزانِ کارآمدی مطالب.
شوربختانه از میانِ این کانالها، کمتر از پنج کانال و صفحه اینستاگرامی، به موضوعات تخصّصی پرداخته بودند و بیشترِ کارها، سیاسی و در گفتمانِ تقابلِ اصولگرایی و اصلاحطلبی و غربستیزی بود، آن هم نه تولیدی که بازنشری، و از جهتِ مبانیِ نظری و عملی، بسیار سست و بلکه شعاری و هیجانزده و از جنسِ «نمیگگیریم». این بسیار بد است، بسیار بد، که طلّاب ما از درست دیدنِ جبهه و انتخابِ موضوع درست و پردازشِ درست موضوع ناتوانند و این همه وقت و هزینه در فضایِ مجازی را به کفِ روی آب میپردازند و از شنا کردن و فرو رفتن در عمق ناتوانند.
تلگرام اجازه عضویّت در بیشتر از ۲۰۰ کانال را نمیدهد و بیش از ۱۷۰ کانال از کانالهایی که من عضوم، کانالهای مرتبط با علوم اسلامی و فلسفه و فقه و جامعه شناسی و سیاست و کتابخوانی و همه تخصّصی و هدفمندند و شمارِ کاربران بالایی دارند (برخی بیش از چند هزار نفر)، امّا از 55 کانالی که این چند روز بررسی کردم، کمتر از پنج کانال، چنین ویژگیهایی داشتند. در واقع، بهتر است بگویم مغزِ اغلبِ طلّاب فعال در فضای مجازی را دودی از جنسِ شعارهای سیاسی و غوغاسالاری پر کرده و کمتر کسی از ایشان، حتّی به موضوعاتِ تخصصّی فقه و احکام و قرآن و روایات میپردازد، چه رسد که در موضوعات روزْ متخصّص باشد! جالب اینکه اینها در این هرزهگردی و هرزهخواری، خود را موظّف و مأجور و این کارها را جزو وظایف طلبگی خود میدانند!
اگر چه با این پنجاه کانال و صفحه نمیشود حکمِ کلّی داد، چندین سال تجربه فجازی برایم روشن کرده که طلبهها به دلیلِ محدویتهای ایدئولوژیک، از همپایی با فجازی ناتوانند و سالهاست صحنه را واگذار کردهاند.
متأسفانه صفحه رسمی رهبری در اینستاگرام هم که میتواند لیدری برای هواداران ایشان باشد، تبدیل شده به نمایشگاهِ عرضه لوکسِ تصاویرِ رهبری و روایتِ دیدگاههای ایشان به شیوهای دراماتیک و رمانتیک! و در آن هیچ خبری از رویکردِ «من یک انقلابیامِ» ایشان و پیگیریهای عدالتخواهانه و ستمستیزانه نیست که دلسوزان را دلخوش کند؛ سیاستی که شوربختانه بر تنه رنجور رسانه ملّی هم پیچیده و آن را نه تنها از چشم مردم انداخته که اعتماد مردم به خبرهای حکومتی را به شدّت کاهش داده است.
در غیبت رسانه رسمی، به گزارشهای غیررسمی، بیش از چهل میلیون نفر در ایران، عضو تلگرامِ فیلتر شده هستند. همچنین به گزارش خود اینستاگرام، بیش از ۲۴ میلیون کاربر ایرانی در اینستاگرام فعالیت دارند و بیشترین مصرفِ اینترنت در شبکههای مجازی مربوط به همین یک شبکه است! با این همه بنگرید بیشترین بازدیدها و بیشترین گردشِ اطلّاعات و بیشترین میزانِ تأثیرات اجتماعی در این دو شبکه، از آنِ کدامِ گروههاست و حوزه و طلّابِ آن با این همه بودجه رسمی و غیر رسمی و حمایت آشکار و نهان و یک لشکر سیصدهزاریِ مستقیم و صدها هزار مخاطب و پامنبری غیرمستقیم، چه اندازه در این میدان نقش دارند؟
ریشه این غیبت از میدان کارزار را باید در انکارِ ضرورتهای دهکده جهانی و ویژگیهای آن و بنبستهای سیاسی و اعتقادی ایشان جستوجو کرد که باورهای سیاسی را به جای باورهای اعتقادی نشانده و کنج دنج شعارگرایی را به ترکشهای میدان مبارزه برگزیده و روشنگری و خردگرایی را برای دیگران وانهادهاند.