کتاب تاریخ فلسفهٔ غرب (۲) اندیشه در دورهٔ میانه ترجمه و منتشر شد

کتاب تاریخ فلسفهٔ غرب (۲) اندیشه در دورهٔ میانه تألیف دیوید لاسکم با ترجمهٔ میثم سفیدخوش به همت سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) منتشر شد.

کتاب اندیشه در دورهٔ برای دانشجویان رشتهٔ فلسفه در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی برای درس «تاریخ فلسفه قرون وسطی» به ارزش ۲ واحد ترجمه شده است.

کتابی که در دست دارید از سنخ کتاب‌های دانشگاهی بی‌طرف است. کتاب دیوید لاسکم از آن دست تاریخ فلسفه‌هایی است که به صورت تقویمی فیلسوفان دورهٔ میانه را فهرست و عمده‌ترین آرا آن‌ها را به صورت غیرانتقادی معرفی می‌کند.

در هر بخش از کتاب اطلاعات زیادی گنجانده می‌شود که لزوماً ارتباط آن‌ها توضیح داده نمی‌شود، زیرا اگر نویسنده می‌خواست چنین کند کتابی بسیار مفصل‌تر پدید می‌آمد.

همچنین «تاریخ» تجلیِ زیادی در این سبک ندارد، زیرا از سویی همان مشکلِ پیشین پیش می‌آمد و هم، به گمانم مهم‌تر آنکه، در نگرش بریتانیایی به فلسفه اصولاً «تاریخ» شأن والایی ندارد و ساختِ استنتاجی و گزاره‌ایِ فلسفه گویی مهم‌تر از ساخت پویای تاریخی آن در زندگی و جهانِ انسانی است.

به هر روی، بی‌گمان نویسنده که متخصص نام‌دار این حوزه است، این سبک از نگارش تاریخ فلسفه را «آگاهانه» برگزیده است، زیرا بنا دارد به شیوه‌ای سرد دانشجویان مقطع کارشناسی را با فیلسوفان دوران میانه «آشنا کند».

دانشجوی کارشناسی باید بداند که این سبک از نگارشِ تاریخ فلسفه تنها سبک موجود نیست و از هنگامی که هگل و شلینگ در آغاز سدهٔ نوزدهم رسماً تاریخ فلسفه‌نویسی را به عنوان کاری فلسفی و دانشگاهی آغاز کردند تاکنون الگوهای بدیلِ مهم دیگری نیز پدید آمده‌اند که دانشجویان ما می‌توانند با کنکاش و کنجکاوی نمونه‌هایی از آن‌ها را نیز تجربه کنند تا تفاوت را دریابند.

از همین آشنایی اولیه‌ای که لاسکم ارائه آن را برای این کتاب در نظر گرفته است می‌توان «زندگی فلسفه» در دوران میانه را نتیجه گرفت. فلسفه زندگی دارد اگر با سنت‌های معاصر و گذشته‌اش گفت‌وگو داشته باشد.

فیلسوفان مسیحی از همان سدهٔ دوم میلادی در گفت‌وگوی مداوم با سنت‌های یونانی، ایرانی زرتشتی، یهودی و حتی سنت‌های رازآلودِ ترکیبی بودند.

آگوستین در سدهٔ چهارم جمع شاهکاری میان این سنت‌ها پدید آورد و توانست به ایده‌ای از «تاریخ جهان» نائل آید که شاگردش اروسیوس آن ایده را در قالب یک روایت تاریخی هم به منصهٔ ظهور آورد. بستن مدارس یونانی و ایرانی در سدهٔ پنجم «زندگی فلسفه» در جهانی را که مسیحی شده بود به مخاطره انداخت.

بوئثیوس، دیونوسیوس، آلکویین و دیگران شمعی را زنده نگه داشتند تا دوباره «طرفی» برای گفت‌وگو و آموختن پدید آمد: فیلسوفان متعلق به جهانِ مسلمان‌شده و روایت آن‌ها از فلسفه در جهان یونانی. گفت‌وگو و درس‌آموزی فیلسوفانِ سده‌های میانه از فیلسوفان جهان مسلمان‌شده چند سده تداوم جدی داشت و دست‌مایهٔ جدال و وحدت قرار گرفت.

انسان‌گرایان سده‌های چهارده به بعد آرام آرام فلسفهٔ مدرسی را «دیگریِ» خودشان ساختند و جدالی از درون علیه تمامیت آن رقم زدند. این رخدادِ واکنش‌وار البته آن را زمینه‌ای برای گفت‌وگوهای بعدی قرار داد به نحوی که ردپای آن با فراز و نشیب‌هایی تا امروز هم ادامه دارد.

فلسفه همچنین در صورتی می‌تواند زندگی داشته باشد که در «مدرسه» باشد یا بگوییم مدرسه‌ای را شکل دهد. ویژگی مهم فلسفه در سده‌های میانه همین مدرسه‌مندی آن است. شارلمانی خطای تاریخی اروپاییان را در بستن مدارس جبران کرد و مدارس سه‌گانه‌ای را گشود که سرانجام در سده‌های پسین خانهٔ فلسفه شدند.

آنچه امروزه به عنوان دانشگاه می‌شناسیم میراث بولونیا و پاریسِ مقدس سده‌های میانه است. تا به همین امروز انبوهی از اصطلاحات مدرسی چهارچوب تحصیل و پژوهش در دانشگاه‌های اروپایی را نشانه‌گذاری می‌کنند و معانی فلسفی و جهت‌گیری‌های سنت مدرسی را در چهارتوی کنش مدرن دانشگاهی تداعی می‌کنند. فلسفه در مدرسه تداوم می‌یابد و فلسفه در دوران میانه مدرسی است.

فهرست مطالب
دیباچهٔ مترجم
پیشگفتار نویسنده
فصل اول: سه مرجع
فصل دوم: سرآغازهای فلسفهٔ دوره میانه
فصل سوم: بازیابیِ [رخداده در] سده‌های یازدهم و دوازدهم
فصل چهارم: سده‌های دوازدهم و سیزدهم: منابع نو مسائل نو
فصل پنجم: سدهٔ سیزدهم: تا ۱۲۷۷
فصل ششم: سدهٔ سیزدهم: پس از ۱۲۷۷
کتاب‌شناسی برگزیده
واژه‌نامه
فهرست اعلام

در دیباچه مترجم این اثر آمده است: در اروپای سدهٔ بیستم بازخوانی سنت فلسفی دوران میانه در دانشگاه‌ها اقبال دوباره‌ای یافت. رویکرد اهل فلسفه به این دوران در این جریانِ بازخوانی یکدست نیست.

گروهی از اینان با فلسفه‌های رایج در آن دوران همدلی ایدئولوژیک و عقیدتی داشته‌اند و از خاستگاهی عمدتاً کاتولیک به توصیف آن سنت و حتی مبارزه‌جویی با سنت‌های بدیل آن در دوران مدرن برخاسته‌اند. ما در ایران با برگردان آثار اتین ژیلسون، فردریک کاپلستون و مک‌اینتایر با این رویکرد توصیفی عقیدتی آشنا هستیم.

گروه دوم پژوهشگرانی هستند که از منظری دانشگاهی و غیرعقیدتی و با اهداف آموزشی کتاب‌ها و مقالاتی دربارهٔ سنت فلسفی دوران میانه منتشر کرده و می‌کنند. با این حال شاید بتوان به صورتی نه‌چندان دقیق گروه دیگری را ممتاز ساخت.

فیلسوفان و نویسندگان نامداری در سدهٔ بیستم نه از سرِ همدلیِ عقیدتی با کلیت اندیشهٔ آن دوره و نه برای انجام دادن اهداف آموزشیِ صرف یا تحقق اهداف آکادمیک، به سنت فیلسوفان مسیحی توجه کرده‌اند.

آن‌ها که لزوماً به کاتولیسیسم، جهانِ پدرشاهی، فلسفهٔ مدرسی و مانند آن دلبستگی مهمی ندارند چیزهایی در سنت مسیحیِ کهن چشمشان را گرفته است و به کنکاش لای انبوه پوسته‌های سخت و دست‌وپاگیر می‌پردازند تا شاید دستاورد ویژه‌ای بیابند.

مارتین هیدگر و هانّا آرنت و کارل لویت و بلومنبرگ و اشتراوس نمونه‌های مهمی از این اندیشه‌ورزان هستند که آشنایی با رویکرد آن‌ها می‌تواند به ما یاد دهد که چگونه می‌توان هم از دوگانهٔ «ستیز و ستایش» بیرون آمد و مناسبات عقیدتی را به نفع فهم فلسفی تعلیق کرد و هم از سطح مواجههٔ «سرد و بی‌طرف آکادمیک» فراتر رفت و بین زندگی و فلسفه نسبتی برقرار کرد.

کتاب تاریخ فلسفهٔ غرب (۲) اندیشه در دورهٔ میانه تألیف دیوید لاسکم با ترجمهٔ میثم سفیدخوش استاد دانشگاه شهید بهشتی به همت سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) به بهای ۳۰ هزار تومان منتشر شد.

منبع خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.