«درگیری درون تمدنی غرب» و شکست نظریههای هانتینگتون و فوکویاما
پایگاه خبری الجزیره نوشت: نظریه «برخورد تمدنها» هانتینگتون که کشمکش جهان غرب با جهان اسلام را پیشبینی و نظریه «پایان تاریخ» فوکویاما که حکمرانی ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در سراسر جهان را مطرح میکرد، با بروز حوادثی همچون ۱۱ سپتامبر، ظهور تروریسم افراطگرایانه، خیزش عربی و رشد ناسیونالیسم در کشورهای اروپایی و آمریکا مطرود بوده و برخورد واقعی در درون تمدن غرب بهویژه آمریکا رخ داده است.
به گزارش الجزیره، در قرن بیستم نظریات سیاسی بسیاری در مورد آینده سیاسی جهان از سوی محققان و فیلسوفان مطرح شد اما نظریه «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون (Samuel P. Huntington)، دانشمند علوم سیاسی، که کشمکش جهان غرب با جهان اسلام را پیشبینی میکرد و نیز نظریه «پایان تاریخ» از فرانسیس فوکویاما (Francis Fukuyama)، فیلسوف سیاسی، که در آن نظریه حکمرانی ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در سراسر جهان مطرح شده بود، بیش از سایر نظرات مورد توجه قرار گرفت.
با این همه روند جهانی رویدادهای سیاسی و اجتماعی در قرن بیستم و به خصوص در اواخر آن بهگونهای دیگر پیش رفت تا این دو نظریه با تردید بسیاری روبهرو شوند. حوادث ۱۱ سپتامبر، ظهور تروریسم افراطگرایانه، خیزش عربی و رشد ناسیونالیسم در کشورهای اروپایی و آمریکا باعث شد که صحنه سیاسی جهان با تغییرات عمیقی روبهرو شود.
دکتر هوارد بریستد (Dr Howard Brasted)، استاد تاریخ و مطالعات اسلامی دانشگاه نیوانگلند استرالیا و شفی مصطفی (Shafi Mostofa)، استادیار دانشکده ادیان جهانی و فرهنگ دانشگاه داکا در بنگلادش در یادداشت مشترکی که در الجزیره منتشر شد، به نقد این دو نظریه و وضعیت کنونی جهان پرداختند.
افول ایالات متحده به عنوان رهبر جهان دموکراتیک
در این یادداشت بریستد و شفی با اشاره به دو قطبیهای کمتر دیده شده در کشورهای جهان آوردهاند: به استثنای موارد بسیار اندک، انتخابات ملی در میان رأیدهندگان، حزبگرایی و دو قطبی ایدئولوژیک را نشان میدهد که قبلاً هرگز دیده نشده است. به نظر میرسد اینکه بازندگان در انتخابات ادعای پیروزی یا تقلب شدن در انتخابات میکنند، امروزه امری مرسوم است.
این یادداشت با پرداختن به انتخابات آمریکا و توصیف اقدامات ترامپ بعد از شکست به یک بازی مسخره میافزاید: علیرغم اینکه شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد جو بایدن، رئیسجمهور منتخب و حزب دموکرات تقلب گسترده انتخاباتی را انجام دادهاند اما ترامپ آنها را به شدت متهم به تقلب میکند.
امروز ایالات متحده بیشتر از اینکه به عنوان رهبر جهان دموکراتیک شناخته شود، به عنوان «جمهوری موز»(اصطلاحی در توصیف دیکتاتوریهای آمریکای لاتین) دیده میشود.
انبوهی از طرفداران جمهوریخواه همچنان از روایت ضددموکراتیکی که ترامپ مدام توئیت میکند، حمایت میکنند. این وضعیت تا جایی پیش رفته است که یک روزنامه تیتر زد: «ایالات متحده آمریکا به ایالات “تقسیم شده” آمریکا تبدیل شده است».
این یادداشت با اشاره به نمونههای مشابه در کشورهای دیگر میافزاید: به نظر میرسد احزاب مخالف اعتقاد چندانی به سازوکار انتخابات دموکراتیک ندارند که اختلافات را از بین میبرد یا شهروندان را به هم نزدیک میکند.
ظاهراً ایجاد تفرقه بین مردم حتی در کشورهای دموکراتیک هم روندی عادی شده است. به عنوان مثال در هند به عنوان بزرگترین دموکراسی در جهان، نارندرا مؤدی در مبارزات انتخاباتی خود اقلیت مسلمانان را دشمن و شیطان توصیف کرد تا در سال ۲۰۱۹ دوره دوم نخستوزیری برای دولت خود و حزب BJP را تضمین کند.
نویسندگان این یادداشت سپس به نظریات فوکویاما و هانتینگتون اشاره کرده و نوشتهاند: هیچ یک از این تحولات از سوی فرانسیس فوکویاما یا ساموئل هانتینگتون (برجستهترین دانشمندان علوم سیاسی) در نظریههای بزرگ مربوط به قرن ۲۱ پیشبینی نشده است.
پس از پایان جنگ سرد، فوکویاما با اطمینان خاطر در مقالهای با عنوان «پایان تاریخ» و بعداً در کتابی به همین نام پیشبینی کرد که لیبرال دموکراسی به عنوان شکل نهایی حکومت بشری، جهان را فراخواهد گرفت.
از نظر وی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به این معنی بود که کمونیسم به عنوان گزینه شکست خورده است و اسلام سیاسی به عنوان یک سیستم سیاسی هرگز بیشتر از تعداد محدودی اقلیت نمیتواند افراد را جذب کند.
بر این اساس، قرن بیست و یکم تحت هدایت آمریکا، نظم جدید جهانی مبتنی بر یک سیستم جهانی دموکراسی، فردگرایی و بازارهای آزاد را تجربه خواهد کرد.
چطور نظریههای سیاسی هانتینگتون و فوکویاما شکست خورد
در این یادداشت آمده است: دنیای پس از جنگ سرد که هانتینگتون در ۱۹۹۳ به ذهن متبادر کرد، بسیار متفاوت بود. وی در مقاله خود تحت عنوان «برخورد تمدنها» اظهار کرد که ویژگیهای روابط بینالملل نه اجماع بر سر لیبرال دموکراسی، بلکه تعارض بین کل تمدنها، به ویژه بین اسلام و غرب است. هانتینگتون اذعان کرده بود که اختلافات اساسی فرهنگ و دین، قرن ۲۱ را در جهت جنگ بین تمدنی پیش میبرد.
نویسندگان این یادداشت با اشاره به اشتباه بودن این نظریات مینویسند: با پایان یافتن ۲۰۲۰، به نظر میرسد هیچ یک از این نظریههای بزرگ همانطور که نویسندگانشان پیشبینی کردهاند، محقق نشده است.
اوایل ۲۰۰۶ وقتی نیروهای آمریکایی در افغانستان و عراق گرفتار شدند، فوکویاما اعتراف کرد که «لیبرال دموکراسی» بدون رضایت مردم تحقق پیدا نمیکند.
حتی ایالات متحده تا ۲۰۲۰ به مظهر «کاکیستوکراسی»(Kakistocracy ناشایستهسالاری، نظام حکومتی است که از سوی بدترین، کمشرایطترین و یا شهروندان فاقد صلاحیت اداره میشود) تبدیل شده است.
نظریه برخورد تمدنها درگیری جهان اسلام و غرب نیست
نویسندگان این یادداشت در مورد هانتینگتون و نظریه وی نوشتهاند: در نگاه اول، نظریه «برخورد تمدنها» هانتینگتون موفقتر به نظر میرسید.
فاجعه ۱۱ سپتامبر، حملات مکرر تروریستها به غیرمسلمانان و اعلام خلافت جدید داعش و تنشها در مورد حجاب و وضعیت زنان مسلمان در کشورهای غربی ممکن است برخی را به این فکر بیندازند که بین جهان اسلام و غرب درگیری عمدهای وجود دارد.
با وجود مراجعات بسیاری که به مقاله هانتینگتون از سوی صاحبنظران صورت گرفته اما بسیاری از محققان متقاعد نشدهاند که این اتفاقات نوعی درگیری مذهبی مبتنی بر فرهنگ بوده باشد که هانتینگتون پیشبینی میکرد.
شکافهای درونتمدنی نه تنها سیستم جهانی لیبرال دموکراسی فوکویاما بلکه انسجام تمدنهای مورد نظر هانتینگتون را نیز تضعیف کرده است.
فرسایش نشانههای نظم جهانی آمریکا، مانند حاکمیت قانون و دولت پاسخگو به تدریج ارزش دموکراسی غربی را کاهش داده و در عین حال عدم یکپارچگی در جهان اسلام هرگونه چشمانداز فوری تشکیل ائتلاف اسلامی و ضد غربی را به عقب انداخته است.
چطور نظریههای سیاسی هانتینگتون و فوکویاما شکست خورد
بریستد و شفی با اشاره به جهانی شدن پدیده پوپولیسم نوشتهاند: در غرب، پوپولیسم خود را به عنوان زمینهای برای نارضایتی جناح راست از دولتهای لیبرال دموکراتیک و نهادهای حاکم فاسد نشان میدهد؛ پوپولیسمی که نخبگان کلانشهرها و افراد خارجی چند ملیتی را به عنوان دشمنان نظام معرفی میکند.
در پایان این یادداشت با ذکر نمونههایی از پوپولیسم در جنوب آسیا اینگونه نتیجهگیری شده است: چرخش شدید به سوی استبداد، برای جبران مخالفتهای مردمی، مسلماً در حال تبدیل شدن به یکی از ویژگیهای تعیین کننده سیاست در آسیا، خاورمیانه و آمریکای جنوبی و همینطور در غرب دموکراتیک است.
یک دانشمند سیاسی که امروز به دنبال گوی بلورین (کنایه از پیشگویی) است، ممکن است قرن بیستویکم را قرنی آکنده از جنگهای داخلی و نه جنگ بین تمدنی پیشبینی کند.