نگاهی به روایتهای مختلف درباره دین در دوران کرونا و پساکرونا
همایون همتی
از ابتدای پدید آمدن این بلیّه و معضل دردناک و اندوه زا عمیقاً متأثر شدم و مطالعات زیادی را شروع کردم. تقریباً میتوانم بگویم که همه مصاحبهها و مقالاتی که به زبان فارسی و انگلیسی، به ویژه به این دو زبان، حالا با زبانهای دیگر هم من آشنایی دارم، ولی آنچه به این دو زبان منتشر شده، دیدهام و مطالعه کردهام. شاید بتوانم ادعا کنم آنچه در رسانهها، سایتها، فضای مجازی و مطبوعات کشورمان و نیز در دنیا نشر پیدا کرده در زمینه کرونا همه را مطالعه و دنبال کردهام. در اینجا، مجال معرفی و تشریح آن مطالب و دیدگاهها نیست و نمیتوانم همه این دیدگاهها را باز بکنم و توضیح بدهم ولی تاکنون چند پرونده از یادداشتها و مطالب مرتبط با کرونا به منظور مطالعه و تأمل در کتابخانه شخصیام تشکیل دادهام و بحثهای متضاد و متعارض و حتی تناقضآمیزی را که به خصوص متفکران ما مطرح کردهاند مورد مطالعه و مداقّه قرار دادهام.
در مجموع، با نگاه پدیدارشناسانه در باب کرونا دو دیدگاه کلی را میشود در بین متفکران خودمان یافت تا بعد برسیم به رهبران ادیان و الهیدانهای غربی و اروپایی. در کشور ما، من دو جریان اصلی را شاهد هستم و البته به هر دو هم نقدهایی دارم: یکی جریانی که از این بلیّه کرونا برای حمله به دین، روحانیت، مسئله دعا، زیارت، آموزههای دینی و تحقیر دینداران و شبههافکنی در دین استفاده کرد و در حقیقت سوء استفاده کرد و دین را متهم کرد به خُرافهگستری، خرافهباوری و دینداران را تحقیر کرد؛ به روحانیت حمله کرد که اینها خرافهاندیشی را ترویج میدهند و شبهههایی هم در مورد کارآمدی و خاصیت یا بیخاصیتی دین مطرح کردند، شُبههافکنی کردند که اگر دین و خدایی هست و دین بر حق است پس چرا از شهرهای زیارتی کرونا شروع شد مثل قم و چرا بعضی روحانیان هم خودشان مبتلا شدند؟ و خدا کاری نکرد، پیامبر(ص) کاری نکرد!
بدینسان زیارت و دعا و اعتقادات دینی را با این نگاه سطحی، کودکانه و عیبجویانه زیر سؤال بردند و شاید آغازش هم سخنان ویدیویی یکی از علمای اهل سنت بود که من خودم ویدیویی را از ایشان دیدم در فضای مجازی و اینترنت که به شکل تصویری و صوتی این مسئله را با تمسخر و تحقیر مطرح کرده بود و بعد هم خیلی از روشنفکران راه افتادند و یک عده هم مدیریت دولت و حاکمیت دینی و عملکرد جمهوری اسلامی را زیر سؤال بردند که بله دیر قرنطینه کردند، اطلاعرسانی شفاف نداشتند، به مردم حقیقت را نگفتند.
این در واقع، همهاش در یک جریان میگنجد که خودش یک طیف است و دیدگاههای متنوعی در این طیف وجود دارد. عیبگیری و تاختن به دین و عملکردها و به رخ کشیدن کمبودها و تصفیه حساب با روحانیت. بعضی البته به کاستیهای علم کلام سنتی و فلسفه اسلامی نیز پرداختند و ضرورت بازاندیشی در الهیات کهن را یادآور شدند و لزوم تجدید نظر در مباحث کهن و بحثهای تازه در باب شرور را توصیه کردند.
یک جریان دیگر اینکه بعضی طلبههای جوان و بعضی نویسندگان کمتجربه و ناآزموده به میدان آمدند برای دفاع از دین. غیرت دینی اینها البته قابل ستایش است ولی اکثر آنها پختگی کافی نداشتند و در عرصه مباحث اندیشهای و فرهنگی و اعتقادی تازهکار و نوپا بودند و با لحنی خیلی عوامانه و سادهاندیشانه از دعا و معنویت و دینداری و آموزههای دینی به زعم خودشان دفاع کردند.
البته باز در بین اینها درجهبندی وجود دارد. بعضی دفاعیههاشان قویتر بود، بعضی ضعیفتر بود، بعضی هم عوامانه بود و حتّی سوءاستفادهگرانه بود که بعضی دعاها و بعضی از مباحثی که قابل دفاع نیست و مثلاً به بعضی روایتهای نامستندی که در باب پزشکی و امور بهداشتی هست تمسّک جستند و اینها را نشر دادند و از باورهای سادهلوحانه عوام هم سوءاستفاده کردند.
این دو جریان که در واقع عکسالعمل همدیگر هم بودند. هنوز هم اُفتان و خیزان مباحث خود را ادامه میدهند. در کنار این دو جریان، یک جریان سکولار هم بود؛ روشنفکران و متفکرانی که اصلاً دغدغههای دینی نداشتند، عُلقهای به دین و دینداری نداشتند و ظهور کرونا را نشانگر “غلبه علم بر دین” و پیروزی سکولاریسم و موفقیت روشهای سکولار (غیردینی) دانستند، بحثهای قدیمی محاکمه گالیله و نیوتون، آنچه در تاریخ مسیحیت و “روشنگری” در جوامع غربی و اروپایی را دوباره مطرح کردند، علم را مقابل دین قرار دادند و ظهور کرونا و عجز دینداران در مقابل آن را نوعی غلبه سکولاریسم و تثبیت سکولاریزم و نشانگر حقانیت و درستی سکولاریزم و تفکر غیر دینی و غیرمعنوی دانستند. این دو جریان کلی و آن جریانی که به دفاع برخاست در کشور ما هنوز هم فعالاند. این یک طیف خیلی متنوع و گستردهای هست که الآن جای داوری در باب همه آن دیدگاهها سخنان نیست.
اما در باب الهیدانها و رهبران و متفکّران مسیحی و یهودی و حتّی بودایی و هندویی و در کشورهای دیگر که پرسیدهاید به اختصار بگویم آنها دو کار کردند، البته خود واتیکان و کلیساها و جهان مسیحیت بیشتر جلسات نیایش و دعا و پناه بردن به معنویات و خداوند را تشویق و توصیه کردند و ظهور این بیماری را فرصتی دانستند برای آنکه انسانها را به ارتباط بیشتر با خدا دعوت کنند تا با خدا تماس داشته باشند و معنویت را در زندگی هاشان جای دهند یعنی جایی برای معنویت در زندگیشان باز بکنند و استفادههای اخلاقی و معنوی خیلی ساده در این شرایط کردند. یعنی گونهای “اخلاق عملی” را توصیه و ترویج کردند.
این مجموع چیزهایی بود که من در جوامع غربی دیدم. اما یک دسته فیلسوفان و متفکّران و الهیدانها و فیلسوفان دین در غرب هستند که عمیقتر به اینگونه پدیدهها مینگرند، آنها به “پدیدارشناسی کرونا” پرداختند، لزوم تأسیس “الهیات کرونا” را مطرح کردند، “الهیات پَساکرونا” را مطرح کردند که اینها هر کدام نیاز به بحثهای مبسوطی دارد و من در این مصاحبه وقت ندارم این دیدگاهها و پیشنهادها را توضیح دهم، باید حداقل دو ترم درس بدهم!
البته من در مورد همه اینها یادداشت دارم، پرونده علمی دارم، مطالعه کردهام و حاشیه نوشتهام بر این مقالات و مباحث مرتبط با پدیدارشناسی کرونا و اینکه جهان در شرایط کرونایی – جهان کرونازده- چه وضعی خواهد داشت، وظایف دولتها، نقش دین، وظایف کلیساها و اینکه محدودیتهایی که کرونا بر بشر تحمیل کرده یا تحمیل خواهد کرد، پدید آمدن نوع جدیدی از “سبک زندگی” (Life Style) و تغییر شیوههای رفتار و مناسبات اجتماعی و ارتباطات. در جوامع غربی متفکران و الهیدانها به این مباحث پرداختند و البته آنچه برای من خیلی اهمیت داشت پرسشهای الهیاتی- فلسفی بود که مطرح میشود و اینکه در این شرایط کرونایی چگونه باید از “دینداری” (Religiosity) سخن گفت و چگونه دین را تبلیغ کرد و چگونه دین را فهمید. پیداست که همه این مباحث نیاز به بحث و تشریح و تبیین فنّی و مفصل دارد و من هم که معلم فلسفه و معلم ادیان هستم، کارم این است و دریغا که فرصتی نیست. فقط دو سه توصیه:
اولاً در این روزگار کرونایی و در این جهان کرونازده، الآن هیچ فرصت مناسبی برای تسویه حسابهای شخصی و تشفّی خاطر جستن و مُچگیری و عیبجویی از دولت، روحانیت یا کسان دیگر نیست. معنای این سخن این نیست که از سوء مدیریت و ضعف مدیریت دولتها انتقاد نشود، از غفلتها یا کاستیهای روحانیت انتقاد نشود، نه، باید انتقاد بشود و بسیار هم لازم است ولی سخنان و لحن و تعبیرات به گونهای هستند- در اغلب موارد و نه همه موارد- که حالت عیب جویی و شادمانی کردن و تسویه حساب و تشفّی خاطرجویی دارد، حالت اینکه دیدید گفتیم و نکردید، دیدید حرف ما درست درآمد، دیدید که حکومت دینی ناکارآمد است. و حقیقت آن است که در اغلب موارد لحن سخن به گونهای است که گویامی خواهند در این شرایط دردناک و نفس گیر با دین و روحانیت تسویه حساب کنند. و به حوزهها حمله بکنند و کمبودهای آنها را به رخ بکشند! مثلاً به دعا کردن، زیارت رفتن، صدقه دادن، توسّل، نذورات و … حمله بکنند. این ناجوانمردی است و خلاف اخلاق است. در این شرایط نباید به این مباحث پرداخت. زمان کینهورزی، توهین، پرخاش، یأسآفرینی و ایجاد نومیدی در مردم نیست. این کارها خلاف انسانیت و اخلاق همدلی و همدردی است. الآن باید جامعه را تسلّی بخشید و امید را زنده نگه داشت و به یاری و دستگیری پرداخت.
اما در مورد اینکه الآن وظیفه مردم و بشردوستان و دینداران چیست، این سؤال را باید رهبران معنوی و فکری جامعه پاسخ بگویند. من در اینجا به عنوان یک معلم کوچک دانشگاه که از رنج مردم رنج میبرم و تنها از سر دلسوزی و احساس مسئولیت یک اشاره میکنم. به هر حال از نظر من الآن زمان مناسبی برای تسویه حسابهای سیاسی نیست، بحثهای جناحی را باید کنار گذاشت، به درد مردم اندیشید، انسانیتر فکر کرد، با رنج مردم همدردی کرد، همدلی کرد و افرادی را که به هر حال طبقات برخوردار جامعه هستند، اینها را به ایثار و خدمت، همبستگی و نوع دوستی، دستگیری و یاری، احسان، گذشت، انفاق دعوت کرد و و از آموزههای اخلاقی دین کمک گرفت؛ چراکه جامعه مصیبت زده اکنون به آرامش نیاز دارد.
همه این سرفصلهایی که باز کردم در تعلیمات اخلاقی ما، اخلاق اسلامی به خصوص در سنت شیعی و در سیره اهل بیت(ع) تأکید شده و رعایت شده است. ارزشهایی مثل احسان، ایثار، گذشت، انفاق و دستگیری از دیگران، کمک به مستمندان و طبقاتی که فرودست هستند یا به لحاظ مادی تهیدست هستند، مشکلاتی دارند، با اینها باید همدردی و همدلی و حمایت کرد. زمان ترویج اینگونه ارزشها و اخلاق ایثار و از خودگذشتگی است، اخلاق نوع دوستی و اخلاق همدلی است، تا به جای شبههافکنی یا طرح مباحث پیچیده فلسفی که در جای خودش و در زمان مناسب، بسیار هم خوب و لازم است به آلام مردم و دردمندان مرهمی گذاشت. الآن زمان طعن و لعن و تمسخر و تحقیر نیست. زمان پرخاش و تردیدافکنی در مورد خدا و پیشوایان دین نیست. طرح اینگونه پرسشها و بحثها در واقع موجب جراحت و زخم خوردگی بیشتر است. دل دردمندان را میشکند. توهین به بزرگان و اولیاء و رهبران دینی، کار ناشایستهای است.
در این شرایط شبههافکنی در دین و کف زدن و هلهله کشیدن برای پیروزی سکولاریسم وارائه تصویر غلط از رابطه علم و دین، تصویر غلط از دعا، توسّل و زیارت نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه موجب تشدید رنج و درد مردم میشود و متأسفانه این چیزی است که امروزه شاهد آن هستیم. از آن سو هم برخی نادانها به اسم دفاع از دین، دفاع از مذهب، خرافات را گسترش میدهند و دنبال سودجویی و سودگرایی خودشان هستند. من فکر میکنم الآن پناه بردن آگاهانه و معنوی و عمیق به خداوند و به اولیاء موجب آرامش میشود و خداوند هر چند طبق تلقیهای دقیق فلسفی، مداخله مستقیم در حوادث جزئی نمیکند و نباید چنین انتظاری از او داشت ولی بشر را رها نمیکند و نسبت به بندگانش مهرورز و شفیق است (إن اللهَ رئوفٌ بِالعباد). اصلاً خطاست این توقع را کسی ایجاد کند در مردم و دینداران و پرسشهای ستُرگ مطرح کند که مثلاً پس خدا کجاست؟ چرا سکوت کرده است؟ چرا به کمک نمیآید؟ آیا نمیبیند یا عاجز و دست بسته است؟
این پرسشها پس از جنگ جهانی اول و دوم هم در غرب مطرح شد، به خصوص بعد از آن حادثه فاجعه آمیز “هولوکاست”. حالا هر روایتی که از آن باشد، اصلش که اتفاق افتاده است. در مورد تعداد کشتهشدگان گاهی مبالغه میشود و عدد غلوّآمیزی گفته میشود. وگرنه اصلش اتفاق افتاده است. من خود زمانی که رایزن فرهنگی ایران در آلمان بودم از کورههای آتشسوزی در آلمان دیدن کردهام. هنوز بقایای آن جنایتهای شوم هست. صدها هزار پرونده وجود دارد، فیلم وجود دارد، شاهدان عینی سالخورده که صحنهها را خود دیدهاند هستند، مگر میشود اصل این فاجعه را انکار کرد؟ به جای انکار اصل حادثه، سوءاستفادهها و رقمهای غلوآمیز صهیونیستها از این حادثه را باید محکوم کرد. اصل وقوع این حادثه مصیبت بار را که نمیشود انکا کرد. به هر حال، در این شرایط آنگونه سؤالهای درشتی که در آن بستر در اروپا رویید نباید مطرح کرد. الآن وقت آن نیست. در زمان مناسب البته باید بپردازیم به این بحث و پرسشهای الهیاتی سترگ. صفات خدا، رابطه خدا با عالم و عملکرد خدا، توقعات ما از دین، مسئله شرّ، عدل الهی، قانونمندی عالم، اختیار بشر، حکمت دشواریها، تنهایی بشر، ناکارآمدی دستگاههای اداری ونهادهای دینی و… همه این مفاهیم باید از نو بازاندیشی شود، بازنگری شود
البته یک حُسن این بلیّه و مصیبت بزرگ کرونا و بیماری کوئید 19 این بود که چشم ما را باز کرد تا بفهمیم که بسیاری از تلقیهای ما از مفاهیم دینی ناصواب بوده، نارسا بوده، کارآمدی نداشته و ما آمادگی الهیاتی نداشتهایم برای چنین وضعیت کرونازده که دین را درست معرفی کنیم، به میدان بیاوریم و به مردم آمادگی دهیم. الآن مشاورههای دینی و مشاورههای الهیاتی بسیار لازم است، تأسیس “الهیات کاربردی” که من چندی پیش در مصاحبهام با خبرگزاری مهر گفتم و در سایت دین آنلاین هم منتشر شد همین است (Applied Theology) که یک شاخهاش در واقع مشاوره (counseling) است. مقصودم مشاورههای الهیاتی هست، روحانیان باید در این زمینه آموزش ببینند، تربیت شوند، آمادگی پیدا کنند که چگونه با “مراقبتهای تسلّی بخش” (palliative care) رنج بشر را کمتر کنند و رنج و ترس و اضطراب که بیماران و اطرافیان و نزدیکانشان را فرا میگیرد کاهش دهند.
البته وظایف دولتها سر جایش هست، تلاش برای تهیه واکسن، تلاش برای تهیه و استفاده از داروهای لازم و تجهیز بیمارستانها، حمایت از کادر پزشکی و درمانگران، جذب کمکهای مردمی و امکانات مورد نیاز مراکز درمانی و بیمارستانها از سریعترین راهها. و توجه کافی برای اقدامات پزشکی مؤثر و لازم.
البته انصاف باید داد که پزشکان و کادر درمانی کشور ما فداکارانه تاکنون تلاش کردهاند و پرونده درخشانی دارند و باید از آنها تقدیر و حمایت شود. برخی روحانیون و طلاب جوان – هرچند خیلی دیر!- به کمک مردم آمدند. و جنبشی از کمکهای مردمی و حمایتهای خیریه به راه افتاد که سخت غرورآفرین است و نشانگر خوی نوعدوستی ایرانیان و مسلمانان است.
اما در حوزه فرهنگی و دینی، وظیفه ما روشنفکران، فرهنگیان، دانشگاهیان، اکنون این نیست که کنار گود بنشینیم، در حاشیه بایستیم و مسخره کنیم، تهدید کنیم، تمسخر کنیم، کاستیها و کمبودهای دینداران و متولیان دین را به رُخ آنها بکشیم، انسجام جامعه را برهم زنیم، تفرقه و اختلاف ایجاد کنیم. نه، الآن، وظیفه همدلی کردن و به میدان آمدن است و در زمان خود البته همه این پرسشها باید جواب داده شود. انتقاد کردن همدلانه و مسئولانه وظیفه همیشه و تعطیل ناپذیر روشنفکران است. ولی غر زدن و نق زدن و تفرقه افکنی و تسویه حسابها الآن درست نیست و آثار منفی و زیانباری دارد.
در درسهای حوزوی و دانشگاهی باید درس ” الهیات کرونا” و “پَسا کرونا” تأسیس و تدریس بشود به عنوان یک گرایش الهیاتی مهم و پس از این تجربه باید درس بیاموزند حوزههای ما، روحانیت عزیز ما، آمادگی برای چنین وضعیتهای بحرانی داشته باشند و الآن باید به “پرسشهای وجودی” (Existential Questions) پاسخ داده بشود، درباره مرگ، بیماری، ورشکستگی، ناکامی و مصائب طبیعی که یکیشان همین کروناست. بازاندیشی درباره “عدل الهی” (تئودیسه) و مسئله شرّ و اقسام آن و نگاههای تازه الهیاتی، کاری است که باید در زمان مناسب انجام بگیرد و یکی از فواید جنبی این بیماری همین درک ضرورت بازاندیشی در فلسفه و الهیات موجود است. حوزهها باید خود پیشگام این تحولات معرفی بشوند و خود را مجهّز سازند و کاستیها را جبران کنند.
بنده در مورد همه این موضوعاتی که مطرح کردم ایدههایی دارم و عرض کردم که تأملات زیادی دارم که تأملات فروتنانه یک معلّم دانشگاه است و تا کنون شرایطی نبوده است تا اینها را منتشر کنم و به طور پراکنده در مصاحبه و سخنرانیها و تدریسهای دانشگاهی که دارم بعضی از این موضوعات و مقولات را گفتهام. همین مصاحبه هم خیلی دیر انجام شد و باید زودتر انجام میگرفت و این به تأخیر افتادنها ریشه در فضای مطبوعاتی و رسانهای ما دارد. امیدوارم توفیق بیابم که در آینده در مصاحبهها یا مقالاتی دیدگاههای خود را منتشر کنم و به پرسشهای الهیاتی در این زمینه بپردازم.
چکیده سخن آنکه در چنین شرایط فاجعهباری باید به اخلاق انسانی امامانمان (ع) برگردیم و دستگیری و کمک به خلق و شفقت بر بندگان خدا را ترویج بدهیم.
از تلاشهای همه کسانی که بی مزد و منّت در این روزگار پربلا به یاری نیازمندان و محرومان و بلادیدگان شتافتند -از هر قشر و صنف و طبقهای- به سهم خود سپاسگزاری میکنم و این اهتمام انسانی آنان را ارج مینهم.
جناب دکتر همتی
کاش کمی هم به اصل مطلب می پرداختید، مثلا یک سوال و ایراد به دین را مطرح کرده و اگر پاسخی بود، انرا ارائه می فرمودید