مبانی تخریب اماکن مقدس در اندیشه تکفیری
فرمانیان با اشاره به دلایل تکفیریها برای از بین بردن بقعههای روی قبور، گفت: این اقدام تکفیریها هیچ سند تاریخی ندارد، بلکه تاریخ ضد آن را نشان میدهد.
وبینار «نقش مقاومت اسلامی در دفاع از اماکن مقدس شیعیان» با حضور حجج اسلام والمسلمین ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب، رضا رمضانی، دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع)، مهدی فرمانیان، معاون پژوهشی دانشگاه ادیان و مذاهب، نبیل الحلباوی، تولیت بارگاه حضرت رقیه(س) در سوریه و مهندس نصر الشَمَری، معاون دبیرکل و سخنگوی جنبش النجباء عراق برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین حجتالاسلام مهدی فرمانیان، معاون پژوهشی دانشگاه ادیان و مذاهب را میخوانید:
باید بیان کرد که برخی از روایاتی که در «صحاح سته» آمده، مخصوصاً حدیثی که در «صحیح مسلم» است، از منابع تکفیریها برای تخریب قبور است. در این حدیث عبارتی وجود دارد که امیرالمؤمنین(ع) به ابوالهیاج اسدی میگوید که پیامبر(ص) من را مأمور کرد تا دو کار را انجام دهم؛ اولاً هر صورت و تصویر برجستهای وجود دارد را از بین ببرم و دوم هر قبر مشرکی وجود دارد را نابود کنم. این شاید مهمترین دلیل گروههای تکفیری برای از بین بردن بقاع متبرکه است.
همچنین استدلالهایی برای اولین بار از سوی ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی مطرح شد که از جمله اماکنی که در آن اولیای الهی دفن شدهاند، تبدیل به اماکن شرک شده و مردم میروند.
در این اماکن درخواست کارهای خدایی میکنند، لذا باید این اماکن از بین برود تا دیگر چنین شرکی وجود نداشته باشد، به همین دلیل داعش در عراق و سوریه همه این اماکن را از بین برد، چون آن را نماد شرک میدانست.
همچنین استدلال دیگر تکفیریها این است که در زمان سَلَف چنین چیزی وجود نداشته و بعداً به وجود آمده است، لذا بدعت است و باید کنار گذاشته شود. دلیل سومی که مطرح میکنند، این است که وقتی بقعهای را در جایی قرار دادید، مردم به سمت آن رفته و کار شرک آلود میکنند، لذا از باب مقدمه واجب، واجب است که آن بقعهها را از بین ببریم.
چهارمین دلیل آنان این است که مبنایی به نام سنت تَرکیه دارند که کمتر در دیگر مذاهب وجود دارد و معتقدند گذشتگان ترک کردند و ما هم ترک میکنیم و چون گذشتگان بنای بر قبور نگذاشتند، ما هم چنین کاری را انجام نمیدهیم. برخی دیگر از روایات نیز وجود دارد که مستقیم به این بحث ارتباط ندارد، اما به آن اشاره میکنند؛ از جمله اینکه در روایتی آمده قبور اولیای خود را مسجد قرار ندهید.
اما جوابهایی که علمای اهل سنت و شیعه در طول تاریخ به این موضوع دادهاند، حاوی چند نکته است. اولین نکته اینکه وقتی به شروح حدیث «لا تدَع تمثالا إلاّ طمسته، ولا قبراً مشرفاً إلاّ سوّیته» که در صحیح مسلم آمده است، میپردازند به این نتیجه میرسیم که این را دقیقاً مخالف چیزی که تکفیریها تفسیر کردهاند، تفسیر میکنند.
یکی از مفسران در تفسیر این حدیث میگوید که منظور این بوده که روی قبر را همانند کوهان شتر نکنید، بلکه باید این قبر صاف باشد. قبل از ابن تیمیه هیچ کسی معتقد نبوده که بقعه روی قبر باید تخریب شود و عموم علمای اهل سنت نیز آن حدیث را به معنای از بین بردن بنا ندانستهاند.
اگر از منظر تاریخی این روایت را بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم یک روایت این است که پیامبر به حضرت علی(ع) گفت به یمن که رسیدی، قبرها را صاف کن. این یک روایت تاریخی است، اما در هیچ جای تاریخ نداریم که حضرت علی(ع) در مدینه یک قبر را صاف کرده باشد.
در گزارش از یمن نیز چنین چیزی را پیدا نمیکنیم. قطعاً مردم به این مسئله واکنش نشان میدادند، لذا باید در تاریخ به آن اشاره میشد، اما هیچ اشارهای به این موضوع نشده است.
از سوی دیگر پیامبر(ص) بسیاری از صحابه را با شهرها فرستاد و مکه و مدینه نیز توسط مسلمانان گرفته شد، اما در هیچ جایی مشاهده نمیکنیم که گفته شده باشد در مکه و مدینه قبری تخریب شده است وگرنه حداقل برای یکبار در تاریخ گزارش میشد.
شاید کسی بگوید آن موقع قبرها بنا نداشت، اما تاریخ نقل کرده که وقتی صحابه، شام را گرفتند بر سر قبر حضرت ابراهیم و حضرت یوسف(ع) بنا وجود داشته است. حتی خلیفه دوم نیز به شام سفر کرده، اما هرگز دستوری درباره تخریب قبور صادر نکردهاند.
حتی صحابه ایران را فتح کردند و هیچکدام از بناها و قبور را تخریب نکردند. اینها نشان میدهند این اقدام تکفیریها هیچ سند تاریخی ندارد، بلکه تاریخ ضد آن را نشان میدهد.
بنابراین این روایت هیچ سند تاریخی برای تخریب قبور نیست و شیعه و سنی تأکید دارند که قبرها باید صاف باشد. نکته دیگر اینکه چرا پیامبر(ص) را در منزل و خانه خود دفن کردند؟ اگر این روایت صحیح باشد، باید پیامبر را به بیابانی میبردند و دفن میکردند.
از سوی دیگر ابوبکر و عمر نیز در خانه خودشان دفن شدند. در واقع این رسمی در زمان صدر اسلام بوده که بزرگان را در خانه خودشان دفن میکردند.
از سوی دیگر، گفته میشود که سَلَف، این کار را ترک کرد، اما واقعیت این است که سلف اینکار را احیا کردند، چراکه در زمان خلیفه دوم به دور قبر پیامبر اسلام(ص) برای حفظ آن از خرابی، بنایی گذاشته و دائماً این بنا بهتر شد.
حتی مهدی عباسی که به مدینه آمد، مسجدی اطراف خانه پیامبر ساخت و در واقع قبر پیامبر را داخل مسجد کرد. جالب است که رهبر مالکیان جهان یعنی مالک ابن انس در آنجا حضور داشت و هیچ اعتراضی از جانب وی و سایر علمای مدینه صورت نگرفت که چرا مهدی عباسی قبر پیامبر را داخل مسجد کرده است. همه این شواهد نشان میدهد که سَلَف و تمام علمای شیعه و سنی معتقد بودند که بنای قبر هیچ اشکالی ندارد و جایز است.
روایتی نیز از رسول گرامی اسلام(ص) داریم که به حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود: هر کس در تعمیر بنای قبور انبیای الهی کمک کند، همانند کسی است که در ساخت معبد سلیمان نبی کمک کرده باشد.
نکته دیگر این است که اگر مسجدی در کنار قبور اولیای الهی میسازند، این مساجد در جلوی قبور هستند و نماز جماعتها هم از قدیم در جلوی قبرها برگزار میشده است و برخی از علمای ما نیز تصریح دارند که باید مساجد به گونهای باشد که قبر پشت مسجد قرار گیرد تا مردم به سمت مسجدالحرام نماز بخوانند.