علیرضا بهشتی: پدرم زنده بود، تحمل نمی‎‌شد

سید علیرضا حسینی بهشتی (فرزند شهید آیت ا… دکتر بهشتی ) در سال 1341 در شهر قم متولد شد. دکتر بهشتی، کارشناسی خود را در دانشکده روابط بین‌الملل در رشته روابط سیاسی در سال 1366 ، کارشناسی ارشد را در دانشگاه یورک (انگلستان) در گرایش فلسفه سیاسی در سال 1371 و دوره دکترای فلسفه سیاسی را در سال 1377 در دانشگاه‌هال (انگلستان) گذرانده است.

روزنامه «قانون» با وی گفتگویی سامان داده که گزارش آن در زیر می‌آید:

 
خصوصیت بارز شهید بهشتی که امروز در جامعه ما به آن نیاز است را چه می‌دانید؟

تاسیس دبیرستان دین و دانش در شهر قم آن‌هم سال‌ها پیش از شروع نهضت انقلاب اسلامی‌توسط شهید بهشتی یک پیام مهم برای ما با خود به همراه دارد. شهید بهشتی به صورت کاملا ملموس و عملی نشان دادند که باید به امر اصلاح و آموزش بیش و پیش از هر چیز توجه کرد. اصلاح جامعه بدون اصلاح افراد و آموزش آنان اتفاق نمی‌افتد. صرف تغییر یک حکومت منجر به اصلاح روند اشتباه نخواهد شد.

می‌توانید همین موضوع را برای ما تشریح کنید؟

انقلاب، الزاما به اصلاح منجر نمی‌شود. شهید بهشتی بیش از هر چیز به اصلاحات معتقد بودند. در واقع می‌توان ایشان را یک مصلح انقلابی نامید. در راه اصلاح جامعه مدارس نقش اساسی دارند. مهم‌ترین کاری که می‌توان در جامعه و برای اجرای اصلاحات انجام داد آموزش است. مدارس و دانشگاه‌ها نقشی اساسی دارند.

شما فکر می‌کنید ما به نقش مدارس و دانشگاه‌ها در 34 سال گذشته به اندازه اهمیت آنان پرداخته‌ایم؟

این تجربه‌ای‌ است که ما تازه به دنبال آن هستیم اما شهید بهشتی حدود 60 سال پیش آن را عملا اجرا کردند. در روزهایی که بسیاری حتی به مبارزه یا اصلاحات فکر هم نمی‌کردند، شهید بهشتی با تاسیس دبیرستان دین و دانش این راه را آغاز کرد.

پس با توجه به سخنان شما می‌توان گفت شهید بهشتی از ابتدای فعالیت‌های خود اصلاح را بر انقلاب مقدم می‌دانستند؟

قطعا همین‌طور است. شهید بهشتی می‌توانستند به جای پرداختن به فعالیت‌های اینچنینی، به درس خود در حوزه علمیه ادامه دهند و به شهادت بسیاری از مراجع فعلی به بالاترین مدارج علمی‌حوزوی و مقام مرجعیت دست پیدا کنند. اما این کار را نکردند چون از ابتدا به دنبال اصلاح‌گری و آموزش توده‌ها بودند. شما امروز می‌توانید ببینید که بسیاری از شخصیت‌های مهم علمی‌و سیاسی کشور دانش‌آموخته همین دبیرستان دین و دانش بودند که توسط ایشان راه اندازی شد.

پس می‌توان گفت که شهید بهشتی پس از اینکه تلاش کردند برای اصلاح رژیم پهلوی و این کار را بی نتیجه دیدند به سمت انقلاب حرکت کردند؟

بنده شخصا دوگانه انقلاب و اصلاحات را قبول ندارم. اصلاحات پیش شرط اول است. اگر راه‌های اصلاحات مسدود شود در نتیجه انقلاب رخ می‌دهد. اما همانطور که گفتم انقلاب لزوما به اصلاحات ختم نمی‌شود. یعنی هر انقلابی با خود و در ذات خود به اصلاح امور ختم نمی‌شود مگر اینکه شما پیش از آن افراد جامعه را آموزش داده باشید و بدنه اجتماعی اصلاح شده باشد. این دقیقا کاری بود که شهید بهشتی می‌خواستند انجام دهند. اگر این پیش شرط اصلی که همان اصلاح است انجام نشده باشد آن‌وقت بعد از انقلاب شما باید راه اصلاحات را پیش بگیرید. گاهی اصلاحات بنیادی بیش از یک انقلاب جواب می‌دهد.

اگر همراه و همگام با هر انقلابی، اصلاحات رخ نداده باشد باید چه کرد؟

ما می‌فهمیم که انقلابی اتفاق افتاده است اما مردم باید چه کنند. شرایط انقلاب، یک شرایط توفانی است. مردم نمی‌توانند در توفان زندگی کنند. مردم آرامش و امنیت می‌خواهند. در همین انقلاب اسلامی‌ایران ما شاهد اتفاقات زیادی بودیم. اکثریت قاطع مردم خواستار تغییر رژیم بودند. خب اینجا باید یک اتفاق اساسی می‌افتاد. بعد از انقلاب است که باید کسانی بیایند و طرح و برنامه و نقشه ارائه دهند. در اوایل انقلاب تعداد کسانی که طرح و برنامه عملی و اجرایی داشتند از انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد. شهید بهشتی یکی از همان مصلحان بود.

 در واقع منظورتان همان شور و شعور انقلابی است؟

بله دقیقا. مردم شور انقلابی دارند و شما بیش از آن نیاز به شعور انقلابی دارید. درک شرایط و مدیریت شور انقلابی مردم فاکتوری بسیار اساسی است. شهید بهشتی به دنبال مدیریت کردن شور انقلابی مردم بودند تا به اصلاح امور منجر شود.

بنیان‌های فکری شهید بهشتی بعد از انقلاب چه نشانه خاصی داشت؟

شهید بهشتی اعتقاد داشت باید با پذیرش تعدد آرا و نظرات به دنبال زمینه‌های همکاری و اتحاد بود. اصل مهم برای ایشان ‌جذب تا حداکثر ممکن و دفع تا حداقل لازم بود.

شما به عنوان متفکر نسل بعد از پدرتان فکر می‌‌کنید امروز جای خالی ایشان پرشده است؟

من تصور می‌کنم جای خالی ایشان پر که نشده هیچ، فقدان وجود ایشان را به عنوان یک اندیشمند روز به روز بیشتر احساس می‌‌کنم. شهید بهشتی انسان جامع و وارسته‌ای بود که به آموختن اکتفا نکرد، عمل کردن را سرلوحه کار خویش و لازمه آموختن قرار داد و موفقیت او مرهون هماهنگی بین این دو مهم بود.

در باب آزاد اندیشی شهید بهشتی حرف و سخن بسیار گفته شده است. شما یک نمونه عینی از آن‌را برای ما بیان می‌کنید؟

بهشتی طرفدار خودسازی آگاهانه و تربیت انسان‌های نو در مسیر «شدن» بود. امتیازی که به نظر من خیلی مهم است، آزاداندیشی در فقه بود. بسیار نادر است که انسان در فقه آزاداندیش باشد، مرعوب عظمت و شخصیت‌های علمی‌نباشد، استقلال فکری‌ خود را حفظ کند. شاید در هر دوره چند نفر را اینطور پیدا کنید. در باب مسائل سیاسی هم که همان مناظره‌های اوایل انقلاب گویای همه چیز هست. شهید بهشتی نه تنها تفکر مخالف خود را محکوم نمی‌کرد بلکه به استقبال آن‌ها می‌رفت و با فکر و اندیشه ابهامات را پاسخ می‌داد.

فردی با منش شهید بهشتی اگر امروز در قید حیات بود در کجای جناح‌بندی‌های سیاسی قرار می‌گرفت؟

امروز افراطیون، اندیشه‌های شهید بهشتی را بر نمی‌تابند و تجلی آن را تحمل نمی‌کنند. از نظر شهید بهشتی، تنها مرزی که برای آزادی احزاب و گروه‌ها و نشریات و به طور کل آزادی بیان وجود داشت، ایـن بود کـه خدای ناخواسته بـه اصـول اسلامی‌ضربه نزنند. حال من از شما می‌پرسم به نظرتان امروز افراطیون و تندروها به این موضوع تن می‌دهند؟

 
سید علیرضا حسینی بهشتی (فرزند شهید آیت ا… دکتر بهشتی ) در سال 1341 در شهر قم متولد شد. دکتر بهشتی، کارشناسی خود را در دانشکده روابط بین‌الملل در رشته روابط سیاسی در سال 1366 ، کارشناسی ارشد را در دانشگاه یورک (انگلستان) در گرایش فلسفه سیاسی در سال 1371 و دوره دکترای فلسفه سیاسی را در سال 1377 در دانشگاه‌هال (انگلستان) گذرانده است.

روزنامه «قانون» با وی گفتگویی سامان داده که گزارش آن در زیر می‌آید:

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. من

    یک جهتی که آقای بهشتی تحمل نمیشد و البته به جا هم بود ، مشکل اعتقادیی هست که به ایشون نسبت داده شده و اون عدم اعتقاد به تبری به نسبت اصلی ترین دشمان اهل بیت است .( در خاطرات دکتر مهدی حائری هم اشاره ای به این مطلب شده ) ضرورت اعتقاد شیعه با این روشنفکریها مشکل داره ، آزادی احزاب سیاسی و منع از قانون شکنجه برای اعتراف از متهم و امثال اینا که نظرات بدی نیست.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.