اندلس از تسخیر تا سقوط
گسترش اباحی گری در میان مردم این سرزمین و دور شدن تدریجی آنان از آموزههای اسلامی، کاهش قدرت نظامی مسلمانان و عدم اتحاد طوایف مسلمان در اندلس از عوامل سقوط این سرزمین اسلامی بود.
مسلمانان در روزگار خلافت ولید بن عبدالملک (ششمین خلیفه بنی امیه)، جزیره ایبریا (جایی که بعداً نام اندلس به خود گرفت) را فتح کردند.
سرزمین اندلس پس از فتح، به یکی از سرزمینهای اسلامی تبدیل و نقطه اتصال خاور (جهان اسلام) و باختر (اروپا) میشود. به عبارتی پل تمدنی مهم بوده است.
آغاز فتح اندلس سال ۹۲ هجری بوده است و تا حدود ۵ سال بعدش فتح این سرزمین اروپایی کامل شد و اندلس در اختیار مسلمانان قرار گرفت. فتح این سرزمین مهم، در سال ۹۷ هجری (۷۱۹ میلادی) به پایان رسید و از این پس، اندلس یکی از استانها و ایالتهای دولت عربی و تحت فرمان خلافت اموی تبدیل شد.
موسی بن نُصَیر (حاکم دولت بنی امیه در شمال آفریقا و از نزدیکان خلیفه ولید بن عبدالملک) هفت هزار تن را برای فتح ایبریا مجهز کرد و طارق بن زیاد را به فرماندهی لشکر گماشت. طارق از تنگهای که بعداً به نام خود او نامیده شد (جبل الطارق)، عبور کرد و به خاک اروپا وارد شد.
طبق نقل مشهور، طارق هنگامی که به ساحل جنوبی اندلس رسید، برای اینکه لشکرش فکر عقب نشینی و فرار به مغرب (آفریقا) را از ذهن خود پاک کنند و تا پای مرگ مبارزه کنند، دستور داد کشتیها را بسوزانند و در خطبهای مشهور به سربازانش چنین گفت: «راه فرار کجاست؟ دشمن در برابرتان قرار دارد و دریا پشت سر شماست و به خدا سوگند در برابرتان راهی جز صداقت و صبر وجود ندارد.»
طارق، نیروهایش را به چهار گروه تقسیم کرد: گروهی را به سمت قُرطُبه فرستاد؛ گروهی را به مالقه (مالاگا) اعزام کرد؛ گروه دیگر را به سمت غرناطه (گرانادا) و خود نیز به سمت طُلَیطَله رهسپار شد.
همه این مناطق به استثنای پایتخت (قرطبه) که تا حدی مقاومت کرد، به آسانی فتح شدند. بدین ترتیب مسلمانان توانستند در ظرف زمانی کوتاه (حدود پنج سال) شبه جزیره ایبریا را فتح کرده و آن منطقه حاصلخیز و برخوردار از موقعیت استراتژیک را بدست آورند.
پس از این رویداد، مسیحیانی که بر دین خویش باقی مانده و حاضر نشدند اسلام را پذیرا شوند، در کمال آرامش به زندگی خود در اندلس ادامه داده و میتوانستند در کنار مسلمانان آزادانه مراسمهای مذهبی خود را به انجام رسانند. کلیساها پابرجا ماند و آزادی مذهبی در روزگار حاکمیت مسلمانان در اندلس تا جایی بود که حتی مورخان و روحانیون مسیحی نیز بدان اعتراف داشتند.
مسلمانان ساکن در سرزمین اندلس اهل سنت بوده و در ابتدای فتح اندلس همانند مردم سرزمین شام پیرو فقه «ابوبکر أوزاعی» بودند؛ در ادامه (پس از استقلال اندلس از حکومت عباسی و ورود عبدالرحمن الداخل به آن سرزمین و تشکیل دولت اموی در اندلس)، به مذهب مالکی گرایش یافتند.
حاکمیت مسلمانان در اندلس که حدود هشت قرن به طول انجامید، تمدنی شکوفا و ارزشمند را در قلب اروپا پدید آورد که آثار آن بسیار شگرف و قابل توجه بوده است.
لاین پل خاورشناس انگلیسی درباره حضور مسلمانان در اندلس که زمینه ساز شکوفایی تمدنی درخشان در این سرزمین اروپایی شد، چنین گفته است: «اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و روشنایی تمدن آن، اروپا را روشن ساخت… علوم، ادب و صنعت تنها در همین سرزمین اروپایی رونق داشت.»
دکتر لارتینز مونتابث خاورشناس اسپانیایی نیز در این باره چنین گفته است: «اگر حاکمیت هشت قرنی اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه ی تاریخ تمدن نمیشد.»
در طول این دوران (زمامداری مسلمانان بر سرزمین اندلس)، دانشمندان، شاعران، ادیبان، متفکران و نویسندگان بزرگی از میان مسلمانان در اندلس ظهور کردند و تمدن اسلامی در این سرزمین با بهره گیری از آموزههای دینی مبنی بر کسب علم و دانش و اهمیت این فریضه سترگ الهی، به درخشش کم نظیری دست یافت و دانشمندان اندلس آثار ارزندهای در رشتههای گوناگون علمی تقدیم جهان علم و معرفت کردند. در این مختصر، به برخی از آنان که مشعل علم، دانش، فرهنگ و تمدن را در این سرزمین افروخته نگاه داشتند، اشاره میشود:
ابنحزم اندلسی: وی در سال ۳۸۳ هجری در قرطبه متولد شد. از آثار علمی وی میتوان به کتاب «الفصل فی الملل و الأهواء و النِّحَل» اشاره کرد که درباره ادیان و مکاتب فکری نگاشته شده است.
ابن باجه: وی لغت شناس، شاعر، ادیب و حافظ قرآن از سرزمین اندلس بوده که عمده شهرت وی، در فلسفه و الهیات بوده است.
ابن رشد اندلسی: وی به سال ۵۲۰ هجری در شهر قرطبه دیده به جهان گشود. وی از نامدارترین و مشهورترین فلاسفه و بزرگترین فیلسوف مسلمان اندلس و از برجستهترین دانشمندان قرون وسطی به شمار میرفت. او در کنار شیخ الرئیس ابن سینا، از بزرگان جریان مشاء (جریانی مهم در فلسفه اسلامی) است و تفکر فلسفی در مغرب جهان اسلام، با پیدایش ابن رشد به اوج خود رسید.
محمد بن طُفیل: وی در شهری نزدیک غرناطه دیده به جهان گشود و فیلسوف بزرگ دولت موحدین (در اندلس) است. ابن طفیل که فیلسوف و متفکری برجسته از دیار اندلس بوده، به سال ۵۸۰ در مراکش چشم از جهان فروبست.
محیی الدین بن عربی: عارف مشهور و بزرگ جهان اسلام که به «شیخ اکبر» شهرت یافته است. وی از بزرگان عرفان اسلامی و از چهرههای بسیار تاثیرگذار در عرفان و تصوف به شمار میرود. از آثار قلمی مشهورش میتوان به الفتوحات المکیه و فُصُوص الحِکَم اشاره کرد. ابن عربی به سال ۶۲۰ قمری در دمشق درگذشت.
از دیگر دانشمندان اندلس میتوان به افراد ذیل اشاره کرد:
زهراوی (از پزشکان بنام سرزمین اندلس)، ابن بیطار (داروساز و گیاه شناس مسلمان در اندلس)، ابن عبد ربه (مولف کتاب مشهور العِقد الفرید در تاریخ)، محمد بن احمد انصاری قرطبی (صاحب تفسیر مشهور به «الجامع لأحکام القرآن» معروف به تفسیر قُرطُبی)، ابن عبد البر (صاحب کتاب مشهور الاستیعاب فی معرفه الأصحاب) و…
نگاهی به حکومتهای اندلس
همانطور که اشاره شد فتح سرزمین اندلس از سال ۹۲ هجری آغاز شد و در سال ۹۷ هجری (۷۱۹ میلادی)، اندلس به طور کامل در اختیار مسلمانان بود و یکی از ایالتهای اسلامی و تابع خلافت بنی امیه در دمشق به شمار میرفت. سرزمین اندلس بیش از ۸۰۰ سال در اختیار آنان بود و در این مدت، فراز و نشیبهای بسیاری را شاهد بوده است.
این سرزمین در سالهای نخست، بخشی از حکومت امویان به شمار میرفت و فرمانداران آن، معمولاً توسط امیر قیروان (و با اجازه خلیفه اموی در شام) انتخاب میشد. این دوران (از زمان فتح اندلس تا حکومت مستقل بنی امیه در اندلس) ۴۱ سال به طول انجامید.
دوران دوم، «حکومت امویان» در سرزمین اندلس است. عبدالرحمن الداخل (عبدالرحمن بن معاویه بن هشام بن عبد الملک) که نواده هشام بن عبدالملک خلیفه اموی بوده است، از انتقام عباسیان میگریزد و با کمک خویشاوندان مادریاش از شمال آفریقا راهی اندلس میشود. وی با قدرت مدیریتی بالایی که از آن برخوردار بود، توانست «یوسف بن فَهری» را شکست دهد و وارد قرطبه مرکز اندلس شود. او در ادامه دولتی مستقل را در سال ۱۳۸ هجری پایه ریزی نمود.
حکومت امویان در اندلس، نزدیک به سه قرن به طول انجامید. پس از عبدالرحمن الداخل (که به او صَقر قریش به معنای باز شکاری قریش لقب دادهاند)، فرزندان و دودمانش همچون هشام بن عبدالرحمن، حَکَم بن هشام، عبدالرحمن بن حکم و… بر اندلس حکومت کردند و ۱۶ نفر از بنی امیه به حکومت دست یافتند. دوران امویان در اندلس به سال ۴۲۲ هجری به سر رسید.
دوره سوم، «دوران ملوک الطوائفی» نام دارد که طی آن، حکومتهای کوچک اعلام استقلال کردند. دوران چهارم، «دوره مُرابطین» نام دارد که حدود ۶۰ سال به طول انجامید. در این دوران، ۶ تن از این سلسله (همچون یوسف بن تاشفین، علی بن یوسف، تاشفین بن علی و…) زمامداری کرده و قدرت را به دست گرفتند. این دوران از سال ۴۸۳ قمری تا ۵۴۳ قمری به طول انجامید.
دوران پنجم، دوران «ملوک الطوائفی دوم» است. با سست شدن پایههای دولت مرابطین، دولتهای مستقل و کوچک قد علم کرده و اعلام استقلال کردند.
ششمین دوره، «دوران موحدین» نام دارد. در سال ۵۴۱، عبدالمؤمن بن علی موسس دولت موحدین وارد شبه جزیره ایبریا شد و با شکست موحدین و دیگر دولتهای کوچک، حکومت را بدست گرفت. در طول ۱۲۷ سال تسلط موحدین بر اندلس، ۱۳ نفر حکومت کردند.
هفتمین دوران، «ملوک الطوائفی سوم» است که در این مدت، قدرت مسلمانان در اندلس تضعیف و شهرها یکی پس از دیگری از اختیار مسلمانان خارج میشد و بهدست مسیحیان و اروپاییان میافتاد. با سست شدن دولت مرابطین و آغاز ملوک الطوائفی دوم، زمینه برای فعالیت مسیحیان فراهم شد و آنها برخی شهرها از دست مسلمانان خارج کردند. همچون لشبونه (لیسبون؛ پرتغال امروزی)، یابره و…
با دشمنی و نزاع میان دولتهای کوچک اندلس، مسیحیان شمال به تدریج آن حکومتها را از سر راه برداشته و در سال ۶۳۶ هجری بلنسیه و به سال ۶۶۸ قمری مرسیه از دست مسلمانان خارج شد و به دست دشمنان افتاد.
در پایان قرن هفتم هجری، تنها غرناطه (آخرین دژ مسلمانان در اندلس) پابرجا بود. بنی نصر (بنی أحمر)، آخرین سلسله حاکم بر اندلس بودند که بر سرزمین غرناطه (گرانادای اسپانیا) مسلط بودند. با تسلیم کردن غرناطه به فردیناند، آخرین حکومت اسلامی اندلس در سال ۸۹۷ قمری به سر آمد و پروندهاش بسته شد. بدین ترتیب دوران حاکمیت مسلمانان در سرزمین اسپانیا که زمینه ساز یکی از درخشانترین نمونههای تمدن اسلامی و شکوه حضور مسلمانان در اروپا بوده است، به فرجام رسید.
چرایی سقوط اندلس
تردیدی نیست سقوط اندلس و خروج این سرزمین از حوزه اسلام، معلول عوامل گوناگون است و در کنار تنش و اختلاف میان مسلمانان اندلس (بویژه در دورههای ملوک الطوائفی و نزاعهای گوناگون میان حکومتهای استقلال یافته)، دلایل فرهنگی و تلاش هدفمند اروپاییان برای گسترش فساد در میان مسلمانان اندلس با هدف تضعیف روحیه جهاد و مبارزه در میان جوانان اندلس از مهمترین این عوامل محسوب میشود. مردم اندلس و بویژه حاکمان این سرزمین به تدریج از آموزههای اسلام فاصله گرفته و بستر برای فعالیت مسیحیان و ساکنان اروپا فراهم شد. به اختصار میتوان گفت، مهمترین دلایل سقوط سرزمین اندلس به شرح ذیل است:
گسترش اباحی گری در میان مردم این سرزمین و دور شدن تدریجی آنان از آموزههای اسلامی، کاهش قدرت نظامی مسلمانان، ضعف دریایی مسلمانان و افزایش توان نظامی اروپاییان و طمع چشمگیرشان برای اشغال اندلس و اخراج مسلمانان از آن، جنگ داخلی در مغرب و آفریقا، دور بودن اندلس از مرکز جهان اسلام (خاورمیانه امروز)، حکومتهای ملوک الطوائفی در برهههایی از تاریخ این سرزمین و کاهش قدرت و یکپارچگی ملی و افزایش نزاع و تفرقه، انحراف حاکمان اندلس از فرهنگ اصیل اسلامی، تلاش گسترده مسیحیان برای اسلام زدایی و دور کردن مردم اندلس از آموزههای اسلامی.
ابن عسّال (یکی از شاعران اندلس) در این باره چنین سروده است:
لَو لا ذُنُوبُ المُسلِمِینَ وَ أنَّهُم * رَکِبُوا الکَبَائِرَ ما لَهُم خَفَاءُ
مَا کَانَ یَنصُرُ للنَّصَارَی فَارِسٌ * أبداً عَلَیهِم فَالذُّنُوبُ الدَّاءُ
ترجمه ابیات چنین است: «اگر گناه مسلمانان و اینکه آنان مرتکب گناهان کبیره آشکاری شدند، نبود؛ هرگز مسیحیان بر آنان غلبه نکرده و هیچ جنگجویی از میان مسیحیان بر آنان پیروز نمیشد. آری گناهان درد و بیماری است.»
*استاد تاریخ تمدن اسلامی. وی پژوهشگر تاریخ اسلام و نویسنده کتابهایی چون «صعود و سقوط ادبیات سیاسی در عصر بنیامیه»، «تاملی بر زندگانی ابوالاسود دؤلی و شرح گزیدهی اشعارش»، «بررسی تحلیلی صلح امام حسن (ع) و آغاز خلافت اموی» و… است.