سرگذشتِ بیعت مردم با امام علی(ع)
امام علی بن ابی طالب(ع) که با اصرار مهاجران و انصار مدینه و مسلمانان انقلابی شهرهای مختلف، مانند کوفه، بصره، مصر و یمن روبرو شده بود، چارهای جز پذیرش درخواست آنان را در خود ندید. ولی از باب این که رأی دادن مردم و بیعت آنان با حضرت، تنها حالت احساسی و عاطفی نداشته و همراه با اندیشه و تدبّر باشد، آنان را به روز دیگر وعده داد که اگر ثابت قدم بوده و در خواسته خود اصرار هم چنان داشته باشند و با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر و انصار در مسجد النبی(ص) گرد هم آمده و با وی بیعت نمایند.
پس از قتل ناباورانه عثمان بن عفان و پیروزی انقلابیون مسلمان و مهاجران معترض، نخستین موضوع مورد بحث آنان انتخاب خلیفه دیگر بود که راه و رسم عثمان را به کنار گذاشته و سیره و سنت رسول خدا (ص) را زنده گرداند.
بدین جهت همگی در مسجد النبی(ص) گردهم آمده و درباره انتخاب خلیفه مورد نظر به گفتگو پرداختند. از میان اعضای شورای شش نفره ای که عمر بن خطاب برای انتخاب خلیفه پس از خود تعیین کرده بود، دو نفر از آنان [به نام های: عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان] از دنیا رفته و چهار نفردیگر، یعنی: حضرت علی(ع)، سعد بن ابی و قاص، زبیر بن عوام و طلحه بن عبیدالله در قید حیات بودند و اکثر قریب به اتفاق مردم، خواهان آن بودند که یکی از آنان، مقام خلافت را بر عهده گیرد. ولی شخصیت امام علی بن ابی طالب(ع) مانند آفتاب تابانی بود که نورهای کم سو را در بین مردم بی فروغ می کرد؛ زیرا مظلومیت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و غصب مکرر خلافت وی از یک سو و حق گرایی و عدالت خواهی آن حضرت از سوی دیگر، مسلمانان واقعی و دلسوزان امت را واداشت که بیش از همه، به وی تمایل نموده و او را اصلح افراد بدانند.
بدین جهت چندین تن از صحابه رسول خدا(ص) و مسلمانان مبارز و سر دسته های مخالفان عثمان، همانند عمّار بن یاسر، ابوایّوب انصاری، ابوهیثم بن تیهان، رفاعه بن رافع، مالک بن اشتر نخعی، خزیمه بن ثابت و مالک بن عجلان در میان مردم از شایستگی ها و فضایل امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) داد سخن داده و مردم را یک پارچه به سوی خانه آن حضرت به راه انداختند و از آن حضرت مصرّانه در خواست پذیرش خلافت اسلامی را نمودند .البته مردم زمانی به حضرت علی (ع) روی آوردند که آن حضرت به مدت بیست و پنج سال از حق طبیعی و الهی خویش محروم مانده و هم اینک زمانی نوبت به وی رسیده بود که فتنه و آشوب سراسر عالم اسلام را فرا گرفته و بذر دشمنی و عداوت در میان مسلمانان کاشته شده بود.
بدین جهت آن حضرت، آینده حکومت و خلافت را چندان روشن نمی دید و پذیرش آن را به مصلحت نمی دانست و لذا از پذیرفتن آن امتناع نمود و فرمود: «اگر من وزیر شما باشم بهتر است از این که امیر شما قرار گیرم و هرکسی شما برگزینید، من نیز به آن راضی خواهم بود». ولی مردم فریاد می زدند که ما جز تو کسی را شایسته این مقام نمی بینیم و می خواهیم بار دیگر سیره و سنّت رسول خدا(ص)در میان مسلمانان زنده گردد و کسی جز تو توان این بار سنگین را ندارد.
امام علی بن ابی طالب(ع) که با اصرار مهاجران و انصار مدینه و مسلمانان انقلابی شهر های مختلف، مانند کوفه، بصره، مصر و یمن روبرو شده بود، چاره ای جز پذیرش در خواست آنان را در خود ندید. ولی از باب این که رأی دادن مردم و بیعت آنان با حضرت، تنها حالت احساسی و عاطفی نداشته و همراه با اندیشه و تدبّر باشد، آنان را به روز دیگر وعده داد که اگر ثابت قدم بوده و در خواسته خود اصرار هم چنان داشته باشند و با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر و انصار در مسجد النبی(ص) گرد هم آمده و با وی بیعت نمایند.
مردم برای روز بعد، به انتظار نشسته و برای بیعت با امیر مؤمنان(ع) لحظه شماری می کردند. تا این که خورشید فروزان روز نوزدهم ذی حجه، مدینه منّوره را تابناک و روشن کرد و مردم دوستدار ولایت و منتظران طلوع حقیقت را به مسجد النبی(ص) کشانید. در این هنگام مولای متقیان حضرت علی(ع) به همراه یاران وفادار و صحابه کبار وارد مسجد پیامبر(ص) شد و با حضور خود، جمعیت انبوه را به وجد و شادمانی درآورد و با صلوات و سلام آنان بر فراز منبر رسول خدا(ص) قرار گرفت و باخواندن خطبه ای، بار دیگر از آنان، در خواست نمود که از وی صرف نظر و شخص دیگری را به این مقام بر گزینند.
آن حضرت در ضمن خطبه اش فرمود: «دعونی و التمسوا غیری، فانّا مستقبلون امراً له وجوه و الوان، لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول، و انّ الآفاق قد اغامت و المحجه قد تنکرت، و اعلموا انّی اِن اجبتکم رکبت بکم ما اعلم و لم اُصغ الی قول القائل و عتب العاتب، و ان ترکتمونی فاَنا کاحدکم، و لعلّی اسمعکم و اطوعکم لمن ولّیتموه امرکم، و اَنا لکم وزیراً خیرٌ لکم منی امیراً.(1)
ولی مردم یکپارچه فریاد بر داشتند که غیر از تو کسی را برای این مقام شایسته نمی دانیم. پس دستت را بیاور تا با تو به عنوان جانشین واقعی رسول خدا(ص) بیعت کنیم. آن حضرت رضایت خویش را با شرایطی اعلام و مردم با پذیرش شرایط وی به صف ایستاده و با او بیعت کردند.
نخستین کسی که پیش دستی کرد و در صف مقدّم با آن حضرت بیعت کرد، طلحه بن عبیدالله بود. گویند دست وی و یا یکی از انگشتانش در یکی از جنگ ها مصدوم و در نتیجه شَل بود و چون با آن دست بیعت کرد، برخی از حاضران آن را به فال نیک نگرفتند و یکی از آن ها به نام قبیصه بن جابر اسدی گفت: «انا لله وانّا الیه راجعون». عجب حالتی! اول دستی که بر دست امیر مؤمنان(ع) به بیعت داده شد، دست شَل است. به خدا سوگند که بیعت طلحه پایدار نماند و ناقص گردد.
به هر روی، تمامی مهاجران و انصار مدینه و انقلابیون و مهاجران شهرهای مختلف، در آن روز با حضرت علی (ع) بیعت کرده و به شادمانی پرداختند. یکی از صحابه معروف رسول خدا (ص) به نام خزیمه بن ثابت در آن روز از شدت وجد و خوشحالی در میان جمعیت و در برابر حضرت علی (ع) در مسجد النبی (ع) ایستاد و این شعر حماسه ای را قرائت کرد: «اذا نحن بایعنا علیّا فحسبنا ابوحسن ممّا نخاف من الفتن وجدناه اولی النّاس بالنّاس انّه اطبّ قریشاً بالکتاب و بالسّنن و انّ قریشاً ما تشقّ غباره اذاً ما جری یوماً علی الضمر البدن و فیه الذی فیهم من الخیر و ما فیهم کُلّ الذی فیه من حسن». (2(
عده اندکی از مهاجران و انصار مدینه از بیعت با آن حضرت امتناع نمودند که تعدادشان از انگشتان دست تجاوز نمی کرد و با این رفتارشان خود را منزوی و انگشت نما کردند. ولی حضرت علی (ع) دستور داد کسی متعرض آنان نشود.(3)
درباره تاریخ دقیق بیعت مردم با آن حضرت، اتفاقی بین مورخان و سیره نویسان نیست. برخی همان روز قتل عثمان، برخی روز بعد یعنی 19 ذی حجه، برخی بعد از دفن عثمان و برخی چند روز بعد از دفن عثمان را روز بیعت با حضرت علی (ع) دانسته اند.(4) ولی به نظر می رسد که اصح اقوال این است که در روز 18 ذی حجه که روز قتل عثمان بود، مردم برای بیعت به خانه حضرت علی (ع) رفتند ولی آن حضرت برای اندیشه بیشتر، بیعت را به روز بعد محول نمود و در نتیجه در روز 19 ذی حجه بیعت مردم واقع گردید.
منابع:
1. نهج البلاغه فیض الاسلام ، خطبه 91 ، ص 271
2. المستدرک ( حاکم نیشابوری(، ج 3 ، ص 114
3. مسار الشیعه ، ص 22 ؛ الفتوح ، ص 389 ؛ انساب الاشراف " ترجمهامیر المؤمنین(ع) " ص 115 ؛ تاریخ ابن خلدون ،ج1 ، ص 574 ؛ بحار الانوار ، ج 93
4. المستدرک (حاکم نیشابوری ) ، ج 3 ، ص 114 ؛ مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 98 مسار الشیعه ، ص 40 ؛ شرح اصول الکافی ، ج 7 ، ص 196 ؛ کتاب سلیم بن قیس ، ص 416
امام علی بن ابی طالب(ع) که با اصرار مهاجران و انصار مدینه و مسلمانان انقلابی شهرهای مختلف، مانند کوفه، بصره، مصر و یمن روبرو شده بود، چارهای جز پذیرش درخواست آنان را در خود ندید. ولی از باب این که رأی دادن مردم و بیعت آنان با حضرت، تنها حالت احساسی و عاطفی نداشته و همراه با اندیشه و تدبّر باشد، آنان را به روز دیگر وعده داد که اگر ثابت قدم بوده و در خواسته خود اصرار هم چنان داشته باشند و با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر و انصار در مسجد النبی(ص) گرد هم آمده و با وی بیعت نمایند.سید محمد تقی واردی