معرفی کتاب «از خود بیگانگی انسان مدرن» نوشته فریتس پاپنهایم
نشر بان سومین چاپ خود از «از خود بیگانگی انسان مدرن» اثر فریتس پاپنهایم و ترجمه زنده یاد مجید مددی را منتشر کرد. پاپنهایم یکی از بهترین شرحها را از مفهوم «بیگانگی» ارائه داده است.
نشر بان سومین چاپ خود از کتاب «از خود بیگانگی انسان مدرن» اثر فریتس پاپنهایم و ترجمه زنده یاد مجید مددی را در ۲۱۶ صفحه و بهای ۳۸ هزار تومان منتشر کرد.
چاپ نخست نشر بان از این کتاب سال ۱۳۹۷ با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و بهای ۲۲ هزار تومان و چاپ دوم آن نیز سال ۹۸ با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و بهای ۳۰ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفتند. اما چاپ نخست کتاب سال ۱۳۸۷ توسط نشر آگه روانه بازار اندیشه ایران شده بود.
«از خودبیگانگی انسان مدرن» پنج فصل دارد که عناوین آن به ترتیب عبارتند از «حالت روحی عصر ما: آگاهی از بیگانگی انسان»، «بیگانگی و تکنولوژی»، «سیاست و بیگانگی»، «ساختار اجتماعی و بیگانگی» و «نگاهی به گذشته و چشم انداز آینده». پیوست کتاب نیز «مفاهیم ایدئولوژی در آثار مارکس» نام دارد. چاپ جدید نشر آگه در سال ۱۳۸۷ نخستین چاپ این کتاب را منتشر کرده بود.
Alienation یا بیگانگی (غریبگی) یکی از واژگانی است که در عصر جدید با کتاب «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴» کار مارکس مطرح شد. مارکس از این واژه برای کارگران مزدبگیری استفاده کرد که با طبیعت انسانی خود بیگانه شده بودند.
از این واژه بعدها بسیار استفاده شد و در بیشتر منابع انتقادی اندیشمندان چپ به کار رفت و امروزه به عنوان یکی از مفاهیم فلسفی مجادلهآمیز شهرت دارد.
پاپنهایم در این کتاب مفهوم بیگانگی را در دل فلسفه تحلیل نکرده است بلکه چارچوب تحلیلی او جامعه انسانی است، جامعهای که در آن احترام به انسان و شأن مقام او تحققپذیر نیست.
شاید بتوان گفت که او یکی از بهترین تحلیلها را از مفهوم بیگانگی از نظر مارکس ارائه داده است. پاپنهایم بحث خود را با ساخت سریع خرابیهای جنگ جهانی دوم در اروپا توسط تکنولوژیهای جدید آغاز میکند، اما علیرغم سرعت حیرت آور بازسازیها یاس و افسردگی و بدبینی در اندیشه اروپایی بیشتر شده است.
اما در توضیح بیشتر مفهوم بیگانگی از نظر مارکس باید اشاره کرد که مارکس بیگانگی را به کار میگیرد تا نظامی اقتصادی را توصیف کند که نشان از حرص، مبادله، رقابت و مالکیت خصوصی بر منابع مولد را دارد. بنا به رأی مارکس در این نظام «پول» به کار گرفته میشود تا بر کالاها ارزش بگذارد و ارزش مردم بکاهد، زیرا کارگران خود به صورت کالاهایی درمیآیند که به عنوان «کار» خرید و فروش میشوند.
مارکس چهار جنبه متمایز بیگانگی را به این شرح بیان کرده است؛ نخست چیزهایی که کارگران تولید میکنند همچون چیزی بیگانه، چیزهایی مستقل از تولید کنندگان خود و مخالف آنها در مقابل کارگران قرار میگیرند.
از آنجا که کارگران هیچ نظارتی بر فرآوردههایی ندارند که متعلق به کارفرمایان یا سرمایه دارانند و از آنجا که کارگران هیچ نظارت و تسلطی بر منابع و ذخایر مولدی ندارند که باز متعلق به دارندگان مالکیتند، جهان بیگانهای از چیزها همچون قدرت خود فرمانِ سرمایه رو در روی کارگران مدرن قرار میگیرد.
دوم: کارگران از نَفسِ فعالیتِ کار بیگانه میشوند، زیرا کار به صورت کالایی درآمده است که به دارندگان منابع مولد فروخته میشود و زیر نظارت آنها انجام میگیرد.
کار فقط زیر اجبار انجام میگیرد و هیچ ارزش ذاتی برای خود کارگران دربر ندارد. به قول ترل کارور مارکس استدلال میکند که با رواج کار ماشینی، کار بیش از پیش جسم کارگران را تحلیل میبرد و مغزشان را به تباهی میکشاند. کار به صورت یک فعالیتِ با خود بیگانه در میآید.
سوم: کار در اقتصاد مدرن همچنین مردم را با خودِ کار مولد یعنی فعالیت حیاتی نوع انسان بیگانه میسازد. انسانها بر خلاف جانوان یک راست با فعالیتهای خود در نمیآمیزند. فعالیتهای انسانها موضوعهای اراده و آگاهیاند و به همین دلیل همگام با پیشرفت اقتصادی، سرشت کار با هر شیوه تولید تغییر میکنند.
در اصل انسانها قادرند مطابق معیارهایی هر نوع تولید کنند و در مورد هر موضوع / ابژه معیار ذاتی آن یعنی قانونهای زیبایی را به کار بندند. در عمل کار بیگانه این فعالیت حیاتی آگاهانه را به وسیله صرف گذران زندگی بدل میکند. کار بیگانه مردم را با تنهای خود با طبیعت و با ظرفیت انسانی اساسی برای تولید آزادانه فراتر از نیاز جسمانی محض بیگانه میسازد.
چهارم: مردم در پی بیگانه شدن با فرآوردهها و کار و با فعالیت حیاتی نوع، همچنین با دیگر مردمان بیگانه میشوند، بویژه کارگران با سرمایهداران بیگانه میشوند. رابطه کارگران با کار خود چون کالای محضی که باید فروخته شود، «رابطه سرمایه دار – یا هر واژه دیگری که میتوان برای اربابِ کار برگزید – با آن کار» را پدید میآورد.