رقص در ترازوی اخلاق
سروش دباغ
مدتهاست در این اندیشهام که درباره «رقص» بنویسم و تلقیِ خویش از این کنش انسانیِ پر بسامد در جوامع پیرامونی را با مخاطبان در میان گذارم.[1] جهت ایضاح بیشترِ مدعیاتم، از پی دکارت، فیلسوف فرانسویِ سده شانزدهم که میگفت: «تقسیم کن تا پیروز شوی»؛ رواست چهار نوع رقص را از یکدیگر تفکیک کنیم: “رقص اروتیک”، “رقص شاد”، ” رقص هنری” و “رقص صوفیانه” (سماع).[2] مطابق با توضیحی که خواهد آمد، به روایت نگارنده، رقص شاد و رقص هنری و رقص صوفیانه، ذیل «اوصاف اخلاقیِ بدساز»[3] قرار نمیگیرند، متصف به وصف بدی نمیگردند و رفتارهای انسانیِ ناموجهی از منظر اخلاقی نیستند.
رقص اروتیک توام با برانگیختگیِ جنسی است و رقصنده (اعمّ از زن و مرد)، به نیت برانگیختنِ قوایِ جنسی بیننده، میرقصد. رقص شاد، برای شادی بخشیدن به خود و دیگران انجام میشود و میتواند به صورت فردی و جمعی صورت گیرد؛ رقصی که رافع و دافعِ ملالت و تلخکامی است. رقص هنری، کنشی هنری[4] است و رقصنده، هنر خویش را پیش چشم دیگران قرار میدهد. رقص باله، پاتیناژ (رقص روی یخ) [5] و رقص در آب[6] از جمله رقصهای هنریاند.[7] رقص صوفیانه، سویه عرفانی دارد و متضمنِ اتصال آسمان به زمین، به نحوی که گویی صوفی با یک دست تحفههای آنجهانی را میگیرد[8] و به واسطه بدن و توسطِ دست دیگر آن را به زمین منتقل میکند.[9]
در این نوشتار، فارغ از رقص اروتیک، به انحاء دیگر رقص میپردازم. در سنت ایرانی-اسلامیِ پسِ پشت، برخی از عارفان و فیلسوفان و متکلمان، درباره رقصیدن در معنای دوم و سوم و چهارم، رقص شاد و رقص هنری و رقص عارفانه، نوشته و آن را روا انگاشتهاند؛ هر چند این سخنان چندان طنین انداز نگشته است. فی المثل، ابن سینا دررساله «فن شعر» میگوید: «ایقاعِ تنها که آهنگی در آن نیست در رقص یافت میشود؛ به این دلیل رقص با همراهی آهنگ بهتر میشود و بر نفس اثر میگذارد.»[10] بر همین سیاق، خواجه نصیر طوسی در بحث از اموری که در در شعر ایجاد محاکات و خیال انگیزی میکنند، در فصل دومِ پ اساس الاقتباس[11] مینویسد:
«و شعر محاکات به سه چیز کند: لحن و نغمه [آواها]، به وزن [ایقاع]، به نفسِ کلام…و این هر سه که گفتیم مجتمع و متفرّق تواند بود. مثلاً محاکات به لحن تنها …و به وزن تنها در ایقاعات که به دست زدن و رقص ایجاد کنند.» در ادامه خواجه تاکید میکند که در رقص، اگر علاوه بر ایقاعات، لحن یعنی آهنگ هم باشد رقص بهتر میشود؛ چرا که رقص به سبب آن با لحنی/ آهنگی نیکوتر و آسانتر میشود که محاکات لحنیِ نفس را مستعدتر میگرداند.[12]
از فیلسوفان و متکلمانِ شیعیِ یاد شده که در گذریم، ابوحامد غزالی، فقیه، متکلم وعارفِ قرن پنجم، در کتاب «سماعِ» احیاء العلوم الدّین، درباره رقصیدن در معنایِ عرفی کلمه چنین مینویسد:
«و رقص سبب تحریک شادی و نشاط است و هر شادی که مباح است تحریک آن رواست و اگر حرام بودی عایشه – رضیالله عنها- به حبشیان ننگریستی با پیامبر در حال پای کوفتن ایشان.» [13]
روایت دیگری از این امر را غزالی در کیمیای سعادت، که صورت ملخّص و فارسی شدهٔ احیاءالعلوم است، چنین آورده است: «عایشه روایت میکند که روز عید، زنگیان در مسجد بازی میکردند، رسول مرا گفت: خواهی که بینی؟ گفتم: خواهم. بر در بایستاد و دست فرا پیش داشت تا من زنخدان بر دست وی نهادم، و چندان نظاره کردم که چند بار گفت که بس نباشد؟ و من گفتم: نه.»[14]
غزالی، بر اساس آنچه در احیاء العلوم و کیمیای سعادت آمد، استدلال میکند و نتیجه میگیرد که رقصیدن حرام نیست؛ که اگر چنین بود، چطور پیامبر به اتفاق همسر خود به تماشای رقص حبشیان نشست و بر آن خرده نگرفت.[15]
لبّ سخن بوعلی سینا، خواجه نصیر و غزالی، چنانکه در مییابم، از این قرار است که رقصیدن در معنای متعارف که متناسب با رقص شاد و رقص هنری به روایت نگارنده است؛ رقصِ مردم کوچه و بازار که شادی گستر و نشاط آور است، علی الاصول خالی از اشکال است.
رقصیدن، فعلی طبیعی است، نظیر افعال طبیعی دیگر: دویدن، درازکشیدن، چرخیدن، چرت زدن، شنا کردن، فریاد زدن و لیز خوردن … . فعلی که در آن اعضای بدن به نحوی موزون به حرکت در میآیند. مادامی که فعلی در حوزه افعال طبیعی است و تحتِ «عناوین اخلاقی» و «مفاهیم اخلاقی ستبر»[16] قرار نگرفته، مشمول داوری اخلاقی قرار نمیگیرد. فرض کنید نوجوانی در حال کتک زدنِ برادر کوچک خود است. فعل کتک زدن، نظیر افعالی که آمد، فعلی طبیعی است و فی نفسه، متصف به اوصاف اخلاقی نمیشود. وقتی ذیلِ عنوان اخلاقیِ «آسیب رساندن به دیگران» [17] قرار میگیرد، «ربط اخلاقی»[18] پیدا میکند و به تعبیر دیوید رأس، فیلسوف اخلاقی انگلیسیِ سده بیستم، در زمرهٔ «وظایف اخلاقیِ در نظر اول»[19] قرار میگیرد و وصفی نادرست ساز میشود، به نحوی که اگر امر و ملاحظه اخلاقیِ دیگری در سیاق یاد شده در میان نباشد، کتک زدنِ برادر کوچک، کنشی بد و ناموجه میگردد؛ چرا که مصداقی از «آسیب زدن به دیگری» به حساب میآید.[20]
بنا برآنچه آمد، فعل طبیعیِ رقصیدن، جهت قرار گرفتن در ترازوی اخلاق و توزین شدن، باید ذیل یکی از عناوین اخلاقیِ شناخته شده قرار گیرد. چنانکه در مییابم و شهودهای اخلاقی عرفی[21] بر آن گواهی میدهد، عنوان اخلاقیِ مرتبط با رقصیدن عبارتست از «عفت».[22] به تعبیر دیگر، اگر رقصیدن متضمنِ نقض رفتارعفیفانه باشد، میتوان آن را متصف به وصف بدی کرد و آن را کنشی غیر اخلاقی انگاشت، در غیر اینصورت نه. در میان شقوق چهار گانه یاد شده، «رقص شاد»، «رقص هنری» و «رقص عارفانه»، کنشهایی غیرعفیفانه نیستند. در کشور ما، کثیری از رقصهای قومی، نظیر رقص کردی[23]، رقص ترکی، رقص گیلکی، رقص عربی، رقصهای خراسانی….، رقصهایی که با موسیقیهای محلی و نواحی عجین گشته، همچنین رقصهایی که پس از پیروزیِ تیمهای ورزشیِ ملی صورت میگیرد؛ هم شادی آور است، هم نشانهٔ همبستگی قومی و ملی.[24] امری که از مقوماتِ زندگی انسانی است و گریز و گزیری از آن نیست.[25] ممکن است برخی استدلال کنند که این نوع از رقص، مصداقی از لهو و لعب است و از اینرو ناموجه و فرونهادنی. در پاسخ به این پرسش مقدّر، باید متذکر شد که اشتغالِ به سرگرمی و بازی، فی نفسه عملی غیر اخلاقی نیست. به تعبیر قرآن در سوره «حدید»، زندگی دنیا از جنس بازی و سرگرمی [26]و فزونجویی در اموال و فرزندان است؛[27] که: «اُستن این عالم ای جان غفلت است».[28] صرفِ اشتغال بدین امور، اخلاقاً مذموم و ناروا نیست؛ بلکه از منظر عالمِ اخلاقی چون غزالی، رخصتهایی اینچنین، مجالِ پرداختنِ به کارهای جدی در زندگی را فراهم میکند. میتوان از پیِ غزالی روان شد و رقصیدن در معنای متعارف کلمه را، کنشی در راستای تسلیم نشدن به سختیها و تلاطمهای زندگی و امید بخشی به خود و دیگران قلمداد کرد؛ رفتاری که از آن بوی زندگی و آری گفتنِ به زیستنِ بر روی کره خاکی به مشام میرسد؛ وقتی کلمات به پایان میرسند و حرکاتِ بدن، جایگزین واژگان برای انتقال معنا و مخاطبه میگردند.
نیکوس کازانتزاکیس، در اثر درخشانِ زوربای یونانی که از روی آن فیلمی هم ساخته شده؛ فیلمی که با بازی آنتونی کوئین ماندگار شد؛ رقصی را به تصویر میکشد که زمانی برای اربابِ جوان موضوعیت پیدا میکند که تمام سرمایهٔ خود را از دست داده و بین آسمان و زمین معلّق است. در این موقعیت، ارباب جوان از زوربا میخواهد که به او رقصیدن را یاد دهد. زوربا میگوید: «ارباب! من دهها هزار چیز دارم که برایت بگویم. هیچ کس را تا کنون به اندازه تو دوست نداشتهام. هزارها چیز دارم برایت بگویم ولی زبانم قاصر است. پس چشمهایت را خوب باز کن تا همه را برایت برقصم».[29]
در واقع، در انتهای همسفر شدن با زوربا، نگرش اربابِ جوان به زندگی عوض میشود وچگونه زیستن را از او میآموزد، که: «ما هیچ، ما نگاه» و «بهترین چیز رسیدن به نگاهی ست که از حادثه عشقتر است».[30] ارباب جوان، آزادی و رهایی را در رقصیدن جستجو میکند؛ رقصیدنی که برای دقایقی، او را رها میسازد و اوقاتش را خوش میکند و آری گفتن به زندگی را در وضعیتی که زبان قاصر است، برایش رقم می زند. بر همین سیاق، سال گذشته در بحبوحه شیوعِ بلیه عالمگیر کرونا، ویدئوهای رقصی از پرستاران و دیگر اهالیِ کادر درمانِ داخل کشور منتشر شد، که در جای خود امید بخش بود و بوی زندگی میداد.[31]
شیخ شهاب سهروردی، حکیم و عارف بزرگ سده ششم، به رغم اینکه اکثرعبادتش گرسنگی بود و کثیر السکوت؛ در عین حال، چنانکه محمد شهرزوری در شرح احوالش نوشته، به غایت سماع و نغمات موسیقی را دوست میداشت.[32] او در فقرهای از قصه دلکشِ «فی حاله الطّفولیه» آورده است:
«شیخ را گفتم که دیگری بر میخیزد و با صاحبِ حالت در رقص موافقت میکند، از بهر چیست؟»
گفت: «دعویِ همراهی میکند و همدمی.»
گفتم: «بعد از حالت، صاحبِ حالت بر میخیزد و دست بر هم مینهد و هیچ نمیگوید.»
گفت: «آن چه هیچ نمیگوید، همه تن زبان است، به زبانِ حال، حال خویش عرضه میکند که به زبانِ مقال از آن حال حکایت نتوان کردن».[33]
هر چند سخنان شیخ مقتول، ناظر به رقص صوفیان است؛ اما سخن او مبنی بر اینکه در رقص، همهٔ تن بدل به زبان میشود و در کارعرضه کردنِ «زبان حال»، به جای «زبان مقال»، قابل تعمیم دادن به «رقص شاد» و «رقص هنری» است و تداعی کنندهٔ سخن زوربا در زوربای یونانی.
آبراهام مازلو، روانشناسِ انسانگرای سده بیستم، «انسانِ خواستار تحقق خود»[34] را برخوردار از سلامت روانِ فراوان میدانست؛[35] او از مؤلفههای خواستاران تحقق خود، به روایت خویش پرده برگرفته است.[36] در میان این اوصاف، میتوان از «تجربههای اوج» و «آفرینندگی» سراغ گرفت؛ تجاربی که در موسیقی، هنر، رابطه رومانتیک و تماشای غروب دلپذیرِ آفتاب میتواند سربرآورد و شکوفایی را در جان فرد بنشاند. رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، از دیگرِ مصادیقِ تجربههای اوج و آفرینندگیاند ومتضمنِ افزایش شکوفایی روانیِ فرد. رقصیدن از جایی آغاز میشود که کلام به پایان میرسد و مکالمه جسمها و بدنها آغاز میشود؛ مکالمهای که متضمنِ خلاقیت و رها شدگی و سبکباری است و تجاربی از جنسِ سرشار شدن و شکفتن و پرشدگی را برای رقصنده رقم می زند.
همچنین، گوردون آلپورت، از روانشناسانِ برجسته سده بیستم، یکی ازمولفه های «انسان بالغ» را توانایی خندیدن به خود و تسخر زدن در جهان پیرامون و ما فیها میداند؛ تسخر زدنی که ظرافتی دارد و با هزل، فاصله دارد.[37] اشتغال به رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، این توانایی را درانسانهای پیرامونی افزایش میدهد و به بهبودِ سلامت روانشان مدد میرساند.
بنا برآنچه آمد، میتوان چنین انگاشت که اشتغال به رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، منافاتی با شهودهای اخلاقی عرفی ندارند؛ چرا که مصداقِ رفتار غیرعفیفانه نیستند. عنایت داشته باشیم که شهودهای اخلاقیِ عرفی، اموری وابسته به سیاقاند و میتوانند از عصری به عصری تغییر کنند؛ درعین حال، همچنان هنجاریاند[38] و بایسته و برگرفتنی. علت اصلی این امر هم این است که مفاهیمی چون “عفت”، “خشونت” و “عدالت”، از جمله مفاهیم برساخته اجتماعیاند[39]، مفاهیمی که مؤلفهها و مصادیقشان میتواند از زمانی به زمانی دیگر تغییر کند و به تعبیر ویتگنشتاین، نوعی «شباهت خانوادگی»[40] میان دایره مصادیق آنها در بستر تاریخ برقرار است؛ درعین حال، این امر، از هنجاری و بین الاذهانی[41] بودنِ آنها نمیکاهد. روزگاری پرده نشین بودن و خلوت نشینیِ زنان، در جامعه ما مصداق رفتار عفیفانه بوده؛ اما امروزه حضور زنان در فضای عمومی، رفتاری غیر عفیفانه بحساب نمیآید. بر همین سیاق، تفکیکِ میان انواع رقص و سراغ گرفتن از ربط و نسبتِ میان آنها، میتواند تصویر و تلقی ما از حدود و ثغور رفتار عفیفانه و رفتار غیر عفیفانه در روزگار کنونی را منقح تر کند.
افزون بر این، میتوان استدلال اخلاقیِ فایده گرایانه ای نیز به نفعِ رواییِ رقص شاد و رقص هنری اقامه کرد. مطابق با آموزههای «فایده گرایی قاعده محور»[42] که مبتنی بر «اصل فایده»[43] است؛ عملی اخلاقاً رواست که اگر به صورت قاعدهای در سطح جامعه درآید، متضمنِ بیشینه شدنِ فایده و کمینه شدن درد و رنج برای اکثریت شهروندان گردد. رقص شاد و رقص هنری، به توضیحی که آمد، از میزان دلنگرانی، پاشانی و پریشانیِ انسانهای پیرامونی میکاهد و بر حجم شادی و امید ایشان میافزاید. مدلول سخن فوق این است که این کنش، اخلاقاً رواست.
از سوی دیگر، سالها پیش، در بحث از مقوله “حجاب”، در تشریح موضع مختار خود درباره رابطه میان دین و اخلاق، «نظریه حداقلی فرمان الاهیِ»[44] را به تفصیل توضیح دادم.[45] به نزد نگارنده، ازمنظرِ دلالت شناختی، وجود شناختی و روانشناختی، اخلاق مستقل از دین است. افزون بر این، از منظر معرفت شناختی، در شهودهای اخلاقی عرفی به دیده عنایت مینگرم و آنها را بر میکشم و در مواردی که آنها را با قرائت اولیه خویش از متن مقدس متعارض میبینم، سعیِ خویش را بکار میگیرم تا با بکار بستنِ آموزههای هرمنوتیستیِ موجه، تأویل و خوانشی روشن و روشمند از متن بدست دهم. همچنین اگر قرائت اولیه از متن مقدس (قرآن) با شهودهای اخلاقیِ عرفی سازگار باشد، کنش یاد شده قابل قبول است و در ترازوی اخلاق، موجه. اما اگر متن مقدس نسبت به کنشِ مدّ نظر مسکوت باشد؛ باید شهودهایِ اخلاقی را برکشید و مطابق با آنها رفتار کرد.[46]
در قرآن، مهمترین و معتبرترین سندِ مسلمانی، ذکری از مقوله رقص نرفته و اشارتی مستقیم و یا غیر مستقیم به رقصیدن مردان و زنان نشده است. ملاحظه اخلاقیِ متناظر با کنش طبیعیِ رقصیدن که در قرآن بدان پرداخته شده، عبارتست از رفتار «عفیفانه». در آیاتی چند از دو سوره «نور» و «احزاب»، مؤمنین و مؤمنات، دعوت به «غضّ بصر» و «حفظ فرج» شدهاند.[47] عنوانِ اخلاقیِ مستفاد از این دعوت، عبارتست از «عفت». لازمه این سخن این است که رفتار غیر عفیفانه، غیر اخلاقی و فرونهادنی است.
چنانکه آمد، رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، مصادیقی از رفتار غیر عفیفانه نیستند و نباید آنها را ناموجه انگاشت. شهودهای اخلاقیِ کثیری از انسانهای پیرامونی نیز بر این مهم تاکید میکند. آنچه از منظرِعموم فقها عبارتست از لهو و لعبِ مفسده انگیز، رقص اروتیک است، نه مطلقِ رقصیدن. خطایی که اینجا رخ داده، عبارتست از عدم تفکیک میان انواع رقص؛ چرا که بر رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، علی الاصول مفسدهای مترتب نمیشود.
فی المثل مرحومِ سید ابوالقاسم خویی گفته است: «رقصیدن زمانی حرام است، که با کارِ حرامی همراه باشد».[48] مرحوم موسوی اردبیلی هم میگوید: «رقص مصداق لهو است و لهو حرام است».[49] مرحوم فاضل لنکرانی هم بر این باور است که: «رقص حرام است چون حیاء را از بین میبرد».[50] فقیه معاصر، محمد ابراهیم جناتی هم فتوا داده است: «رقصیدن زن برای زن و مرد برای مرد اشکالی ندارد».
موارد فوق را از میان فتاوای مراجع و فقهای شناخه شده نقل کردم. ملاحظه میشود که هیچ یک از این فقها باور ندارند که نفسِ «رقصیدن»، عمل حرامی است؛ بلکه اگر با کار حرامی دیگر همراه باشد، و یا مصداق لهو باشد و یا متضمنِ نقض حیاء باشد، حراماند. عدم تفکیک میان انواع رقص، سبب شده که عموم فقها، حکمی یکسان درباره انواع رقص بدهند و همه را با یک چوب برانند. به توضیحی که آمد و ادلهای که اقامه شد، رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، مصداق لهو نیستند و مفسدهای بر آنها مترتب نیست؛ از بین برنده حیا و عفت نیستند و کنشی غیرعفیفانه و ناموجه بحساب نمیآیند.
بگذریم از اینکه، واژگانِ «لهو و لعب» نیز در این میان رهزنی میکنند؛ چرا که بار معناییِ منفیای[51] دارند. اگر از معادلهای فارسیِ «سرگرمی» و «بازی» استفاده کنیم، معنا بهتر منتقل میشود. اشتغال به بازی و سرگرمی، امری غیر اخلاقی نیست. میلیونها نفر در داخل کشور به تماشای مسابقات ورزشی و یا فیلمهای سینمایی مینشینند؛ اموری که مصداقی از سرگرمیاند؛ همچنین به بازیهای رایانهای اشتغال دارند. این امور در جای خود فرحناک و نشاط آور اند و به تعبیر کوندرا در رمانِ بار هستی، زیستن بر روی این کره خاکی را برای خلایق تحمل پذیرتر میکنند و از میزان بار و ملالتِ آن میکاهند. ممکن است کسانی ترجیح دهند اوقات خود را به نحو دیگری سپری کنند و بازیها و سرگرمیهای متعارف را فرو نهند و به تعبیر شوپنهاور، «لذات ذهنی» را برکشند. سالکان مدرنی که «هجوم خالی اطراف» را میچشند و «تنهایی معنوی» را مزه مزه میکنند و با آن انس دارند. اما لازمه این سخن این نیست که کسانی که به بازی و سرگرمی مشغولاند، مرتکب کار غیر اخلاقی میشوند. به تعبیر دیگر، پرداختن به اموری که از جنس سرگرمیاند، اموری که به تعبیر دینی میتوانند «لغو» بحساب آیند،[52] از انسان فضیلت مند[53] به نحو اغلبی سر نمیزند؛ اما باید توجه داشت که در هرم پراکندگیِ کنشگران اخلاقی در عموم جوامع، «فضیلت گرایی اخلاقی»[54] در رأس هرم واقع شده و حاملان و قائلان کمتری دارد؛ در قیاس با «فایده گرایی اخلاقی» که در قاعده هرم قرار گرفته و شمولِ بسیاری در جوامع انسانی دارد؛ که در خور و متناسب با انسانهای متوسطی است که کره خاکی را پر کردهاند و خرقهایتر دامن و سجادهای شراب آلوده دارند.[55] پس، میتوان چنین انگاشت که اشتغال به رقص شاد و رقص هنری، مصادیقی از امور سرگرم کننده و شادی آورند و رفتارهایی موجه و روا.
علاوه بر ارزیابی اخلاقیِ رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه، به توضیحی که آمد؛ واکاویِ آن از منظر فقه شناسانه نیز ضروری مینماید. چنانکه در مباحث خویش درباب “حجاب” و “ازدواج عرفی” آوردهام؛ از میان فقهای شناخته شده، مرحوم احمد قابل، قائل به جواز فقهیِ نپوشاندن موی سر و گردنِ زنان و دختران بود. هم ایشان و هم مرحوم محمد صادقی تهرانی، با پیش کشیدنِ مبحث «نکاح معاطاتی»، ازروایی فقهیِ ازدواج عرفی/ ازدواج سفید سخن گفتند.[56] هر چند عموم فقهای فریقین، با آرای فقهیِ احمد قابل و محمد صادقی تهرانی همداستان نیستند؛ در عین حال از منظر فقه شناسانه، میتوان چنین انگاشت که رواییِ فقهیِ نپوشاندنِ موی سر و گردنِ زنان و دختران و همچنین ازدواج عرفی، اقوالی است که قائلانی در میان طایفه فقها دارد. در اینجا عِدّه و عُدّه اهمیتی ندارد؛ بلکه نفسِ این امر که قولی در میان فقهای مسلم و شناخه شده قائلی دارد، برای رواییِ آن از منظر فقه شناسانه کفایت میکند.
بر همین سیاق، ابوحامد غزالی، فقیه، متکلم و عارفِ بزرگ قرن پنجم و ششم، چنانکه آمد، از جواز و رواییِ فقهیِ رقصیدنِ متعارف در آثار خویش پرده برگرفته است. افزون بر او، خواجه نصیر طوسی، متکلم، ریاضیدان و فقیه قرن هفتم نیز از رواییِ رقصِ عرفی سخن گفته است.[57] از منظر فقه شناسانه، نفسِ این امر که فقیهانِ مسلمی بر جواز و رواییِ ِرقص عرفی صحه نهادهاند و این رأی فقهی، قائلانی در میان فقیهان دارد، آن را موجه و در خور درنگ میکند. به تعبیر دیگر، میتوان از «امکانات سنت» سراغ گرفت و بر این مهم تاکید کرد که این سخن که رقصیدن حرمت ندارد، در درازنای سنتِ فقهی، مسبوق به سابقه بوده و قائلانی داشته است.
بنا برآنچه آمد و استدلالهایی که اقامه شد، میتوان چنین نتیجه گیری کرد که «رقص شاد»، «رقص هنری» و «رقص صوفیانه»، به لحاظ اخلاقی قبحی ندارند و ناروا نیستند؛ چرا که شهودهای اخلاقیِ عرفی بر غیرعفیفانه بودنِ آنها گواهی نمیدهد. همچنین، نسبتِ میان رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه با سلامت روان تبیین شد. دربخش پایانیِ نوشتار، ادلهٔ فقهای چهارگانه یاد شده در حرمتِ «مطلقِ رقصیدن» نقد شد؛ استدلالهایی که به نزد نگارنده ازعدم تفکیک میان انواع رقص نشات میگیرد. همچنین استدلالی از منظر فقه شناسانه (نه فقهی)، مبنی بر رواییِ رقص شاد، رقص هنری و رقص صوفیانه اقامه گردید.
* در مقدمه اثرِ « حجاب در ترازو» آورده ام: « اوایل دهه هشتاد شمسی که به کشور انگلستان سفر کردم… در کنار درس و مشقِ موظف در حوزه فرااخلاق و اخلاق هنجاری و تحقیق پیرامونِ مکاتب فلسفیِ « خاص گرایی اخلاقی» و « اخلاق در نظر اول»، دلمشغول ربط و نسبت میان دین و اخلاق بودم و در این باب می خواندم و می اندیشیدم. پس از اتمام تحصیل و بازگشت به ایران نیز، در دوره های متعددِ تدریس فلسفه اخلاق، به این مهم پرداختم و انواع روابط میان این دو مقوله را بررسی و تبیین کردم.»
افزون بر این، از اوایل دهه نود شمسی، بررسیدنِ ربط و نسبت میان اخلاق و فقه، با محوریت برخی از احکام فقهیِ اجتماعی را در دستور کار خویش قرار دادم. مقالات چهارگانه ام درباره مسئله حجاب که به همراه سه جستار دیگر در « حجاب در ترازو» منتشر شد، اولین گام در این راستا بود. پس از آن به سروقت احکام « ارتداد»، « سابّ النبی»، « سنگسار» و « مباهته» رفته و در قالب مقالات چندی، به روایت خویش به توزین آنها در ترازوی اخلاق همت گمارده و با وام کردن شهودهای اخلاقیِ عرفی، به نقد اخلاقیِ این احکام که از قضا هیچکدام شواهد و مستنداتِ قرآنی ندارند، پرداختم. همچنین با انتشارِ مقاله « روایات در ترازوی قرآن: بازخوانیِ انتقادی احکام فقهی از منظر اخلاقِ باور»، با مدّ نظر قرار دادنِ آموزه های « اخلاق باور»، به ربط و نسبت میان روایات و آیات قرآن و محوریتِ آیات قرآن از منظر خویش پرداختم.
افزون بر این، در دو مقاله تحت عنوان « ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق»، به مسئله « ازدواج عرفی»، که از آن تحت عنوانِ « ازدواج سفید» هم یاد می شود، پرداختم و روایی اخلاقیِ آن را به بحث گذاشتم. تمام این مقالات، دردو اثرِ ورق روشن وقت: جستارهایی در نواندیشی دینی، هنر و فلسفه و وقت لطیف شن که طیِ دو سال پیش منتشر شده، گنجانده شده و بازنشر شده اند.
مقاله «رقص در ترازوی اخلاق» پس از اینها در می رسد و محصولِ تاملات یکساله اخیر نگارنده درباره این موضوع است.
ارجاعات:
[1] از همه دوستان و عزیزانی که ویراست اول، دوم و سوم ِ مقاله را خواندند و نظراتِ عالمانه خود را با من در میان نهادند، صمیمانه سپاسگزارم.
[2] تقسیم بندی یاد شده، به حصر منطقی نیست و علی الاصول میتوان شقّ دیگری بدان افزود. چنانکه در مییابم، اهمّ شقوق رقص از این قرار است. به تعبیر منطقیون، رابطه میان شقوقِ چهارگانه رقص، «عموم خصوص من وجه» است. مثلاً، میان رقص هنری و رقص صوفیانه، به رغمِ وجه افتراقی که وجود دارد، میتوان وجه مشترکی را نیز سراغ گرفت.
[3] wrong-making feature
برای آشنایی با «اوصاف اخلاقیِ خوب ساز» و «اصاف اخلاقیِ بدساز» در ادبیات فلسفه اخلاق معاصر، به عنوان نمونه نگاه کنید به:
سروش دباغ، عام و خاص در اخلاق، تهران، هرمس، 1388. فصل اول.
[4] artistic
[5] figure skating
[6] artistic swimming
[7] فیلم ویم وندرس تحت عنوان «پینا؛ برقصید، برقصید، وگرنه از دست میرویم»، رقص هنری را به زیبایی به تصویر میکشد. برای آشنایی بیشتر با این فیلم که چند سال پیش در جشنواره برلین به نمایش درآمد، نگاه کنید به مطلب «رقص؛ پاسخی جادویی به زیبایی زندگی» در لینک زیر:
[8] اشاره به بیتی از یکی از غزلهای لطیفِ دیوان شمس:
ای هما کز سایهات پر یافت کوه قاف نیز
ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش
تحفههای آن جهانی میرسانی دم به دم
می رسان و می رسان خوش میرسانی شاد باش
[9] طی ده سال گذشته، چند بار در لندن و تورنتو در محافل رقصِ صوفیانه شرکت کردهام؛ سماعی که با نواهای خوشِ سازهای موسیقی عجین گشته بود و احوال خوشی را نصیب بردم. برای آشنایی بیشتر با رقص صوفیانه (سماع)، به عنوان نمونه، نگاه کنید به دو اثر محققانه ذیل:.
نجیب مایل هروی، اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن: سماع نامههای فارسی، نشر نی، تهران، 1372.
نصر الله پورجوادی، «اباحه سماع: متن و تحلیل فتوایی از غزالی»، دو مجدد: پژوهشهایی درباره محمد غزالی و فخر رازی، مرکز نشر دانشگاهی، 1381، صفحات 18-3.
[10] نقل از صفحه فیس بوک امیر مازیار، «در کوچه رندان» در لینک زیر:
https://www.facebook.com/abuemaad
[11] انوار، سیدعبدالله؛ تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی؛ تهران: نشر مرکز، چاپ دوم 1397؛ جلد یکم: متن اساس الاقتباس؛ مقالت نهم؛ فصل دوم در تحقیق تخییل و محاکات و بیان وجوه استعمال آن.
[12] همان
[13] نقل از صفحه فیس بوک امیر مازیار، «در کوچه رندان»
[14] ابوحامد غزالی، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی مجلد اول، صفحه 475.
[15] روایت مورد استناد غزالی، شهرتی دارد و برخی از فقهای اهل سنتِ شافعی مذهب، آنرا دلیل بر مباح بودن رقص گرفتهاند.
[16] thick moral concepts
[17] harming others
[18] moral relevance
[19] prima facie duties
[20] برای آشنایی بیشتر با آراء دیوید رأس در زبان فارسی، به عنوان نمونه، نگاه کنید به:
سروش دباغ، درسگفتارهایی در فلسفه اخلاق، تهران، صراط، 1392، چاپ دوم، بخش دوم.
[21] common-sensical moral intuitions
[22] هشت سال پیش، هنگام نوشتنِ مقالات حجاب، پوشاندنِ موی سر و گردن، به عنوان فعلی طبیعی را ذیل عنوان اخلاقیِ «عفت» گنجاندم و درباره آن داروی اخلاقی و هنجاری کردم. عناوین اخلاقی محدودند؛ اما افعال طبیعی متعدد و متکثرند و باید آنها را جهت داوری اخلاقی، ذیلِ عناوین اخلاقی گنجاند.
[23]برای آشناییِ با شکل، معنا و کارکرد رقص کردی، نگاه کنید به مطلبِ خواندنی ذیل، نوشته قطب الدین شیرازی:
[24] به طور کلی، “رقص” در آداب و رسوم و فرهنگ ملتها ریشه دارد و از سنن و زندگی مردمان و اقوام مختلف سخن میگوید. علاوه بر این، رقص و رقصیدن در تاریخ ملل هم جزئی از مناسبات اجتماعی بوده است. مردم شناسان و جامعه شناسان تحقیقات و پژوهشهای نسبتاً مفصلی درباب این موضوع انجام دادهاند. برای مثال یحیی ذکاء، سلسله جستارهایی را درباره «تاریخ رقص در ایران» منتشر کرده است. برای بررسی این مقالات، رجوع کنید به پرتال جامع علوم انسانی، به نشانی زیر:
ensani.ir
[26] شمس تبریزی در مقالات با عنایت به همین آیه سوره «حدید» آورده است:
«یکی شکایت میکرد از اهل دنیا. گفتند: دنیا لعب است و مزاح است در نظر رجال؛ در نظر کودکان لعب نیست، جِدّ است، فریضه است. اکنون اگر بازی و مزاح برنمی تابی بازی مکن. و اگر بر میتابی می زن و می خور خندان. که بازی را نمک او خنده است نه گریه». نقل از: خمی از شراب ربانی: گزیده مقالات شمس، انتخاب و توضیح: محمد علی موحد، تهران، انتشاران سخن، 1388، صفحه 150.
[27] سوره حدید، آیه 20
[28] اشاره به ابیاتی از دفتر اولِ مثنوی معنوی:
اُستن این عالم ای جان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
هوشیاری زان جهان است و چو آن
غالب آید پست گردد این جهان
[29] نیکوس کازانتزاکیس، زوبای یونانی، ترجمه محمد قاضی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ یازدهم، 1398.
[30] سهراب سپهری، هشت کتاب؛ دفتر «حجم سبز»؛ شعر «شب تنهایی خوب».
[31] چندی پیش، پس از انتشار ویدئوی رقصِ یکی از کارمندان دولت و خبر توبیخ او، همچنین انتشار خبرِ عذرخواهیِ مجری تلویزیون به سبب توصیه کارشناس برنامهای به رقصیدن در شب یلدا، در کانال تلگرامیِ خود نوشتم:
پیشتر درباره فیلم «جهان با من برقص» نوشتم و مضامین اگزیستانسیلِ نیکوی آن درباره نسبت میان مرگ و زندگی به روایت خویش را برکشیدم و بسط دادم. افزون بر آنچه آوردم، به نظرم استفاده از «رقص» و «رقصیدن» از نقاط قوت این فیلم است. سکانس آخر فیلم که در آن بازیگران، دسته جمعی «دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره/ دیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره/ ای دل دیگه بال و پر نداری/ داری پیر میشی و خبر نداری/ وقتیای دل به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه دار/ وقتیای دل به چشمون غزلخون میرسی خودتو نگه دار» را میخوانند و میرقصند، زیبا و به یاد ماندنی است. شخصیت «زوربا» در رمان درخشانِ «زوربای یونانی» نوشته نیکوس کازنتزاکیس، در فقرات پایانی، به رغم بر باد رفتن زحمات چند ماههاش و ویران شدن آنچه ساخته بودند؛ شروع به رقصیدن میکند و «ارباب» را هم به رقصیدن دعوت میکند. رقصیدن، فرد را معطوف به اینجا و اکنون میکند و با پس زدن نگرانیها و پریشانیها و «افکار خودکار منفی»، حس تعلیق در رقصنده ایجاد میکند، اوقاتش را خوش میگرداند و شادی را به سمت او میکوچاند. در سنت ما، عارفان خراسانی به نیکویی بر رقص سماع مهر تأیید زدهاند؛ رقصی که جنبه معنوی و زیبایی شناختی دارد. افزون بر سماع، میتوان رقصی را برکشید که شادی گستر است و از آلام و رنجهای پیرامونی میکاهد؛ کاری که تبیین علمی هم دارد و از طریق ترشح اندورفین، شادی و آرامش بیشتری را برای رقصنده رقم می زند. از اینرو، چنانکه اخیراً کارشناس محترم برنامه تلویزیون آورد، رقصیدن در ایام کرونایی، امر نیکو و شادی آوری است. اگر قرار به عذرخواهی باشد، تلویزیون باید بابت دروغزنی ها و تهمتهای مستمرّی که طی سالیان اخیر در برنامه «بیست و سی» و برخی دیگر از برنامههای خود پراکنده و پرونده سازی هایی که برای شهروندان کرده، عذرخواهی کند؛ نه توصیه کاربردی و نیکوی یک کارشناس. افزون بر این، من اگر جای مدیران دولتی بودم، در این زمانه کروناییِ پر تب و تاب، به جای بازخواست و اخراج فلان کارمندی که در محل کارش رقصیده، میاندیشیدم چگونه میتوان رخوت و تلخکامی و ناراحتیِ ناشی از فشارهای اقتصادی و اجتماعی و کرونایی را در میان کارمندان، کاهش داد.
[32] نگاه کنید به: شمس الدین محمد شهرزوری، «در احوال شیخ اشراق»، ترجمه مقصود علی تبریزی، در قصههای شیخ اشراق، ویراسته جعفر مدرس صادقی، تهران، نشر مرکز، 1398، چاپ سیزدهم، صفحه 90.
علاوه بر کتاب «در احوال شیخ اشراق»، برای مطالعه بیشتر، ر.ک. پورنامداریان، تقی؛ عقل سرخ: شرح و تأویل داستانهای رمزی سهروردی؛ تهران: سخن، 1394؛ بخش اول: شرح احوال و اندیشههای سهروردی.
[33] همان، صفحه 26.
[34] Self-actualizing person
کارل راجرز، دیگر روانشناسِ انسانگرای مشهورِ امریکاییِ معاصر، در آثار خویش از «انسانِ با کنش کامل» سخن گفته و آنرا مقومِ سلامت روان انگاشته است.
[35]اخیراً درسگفتار «نظریههای شخصیت به روایت آدلر و مازلو» را در «کانون نگرش نو» به پایان بردم؛ در این درسگفتار نظریاتِ مازلو را به بحث گذاشتم. برای شنیدنِ برخی از فایلهای صوتی این دروس، مراجعه کنید به:
www.soroushdabagh.ir
[36] برای آشنایی با آرای مازلو و راجرز، به عنوان نمونه، نگاه کنید به:
-Motsching-Pitrik, R., & Barrett-Lennard, G. (2010). Co-Actualization: A new construct in understanding well-functioning relationships. Journal of Humanistic Psychology, 50 (3), 374-398.
-Schultz, D. P. & Schultz, S. E. (2016). Theories of Personality, CA: Wadsworth, 11th edition.
[37] برای آشنایی با آرای آلپورت در این باب، به عنوان نمونه نگاه کنید به:
دوان شولتس، روانشناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل، تهران، نشر پیکان، 1393، فصل دوم.
در بحث از «طنز الاهیاتی»، به مناسبتِ بحث از مفهوم «مکانیسمهای دفاعیِ بالغانه»، استشهادی به این موضع آلپورت کردم. نگاه کنید به:
سروش دباغ، «الاهیات سینوی، طنز الاهایتی و معضل شرّ» و «طنز الاهیاتی و اعتراض الاهیاتی»، در ردّ آبی روایت، تورنتو، نشر سهروردی، 1399. جلد اول.
[38] normative
[39] socially-constructed concepts
[40] family resemblance
[41] intersubjective
[42] Rule- Utilitarianism
[43] utility principle
[44] weak divine command theory
برای آشنایی بیشتر با این نظریه، به عنوان نمونه نگاه کنید به:
Robert Adams (1987), “ A Modified Command Theory of Ethical Wrongness’, in The Virtue of Faith and Other Essays in Philosophical Theology, Oxford University Press.
[45] نگاه کنید به:
«حجاب در ترازوی اخلاق»، حجاب در ترازو، لندن، نشر اچ اند اس، 1396.
[46] برای بسط بیشتر این مطلب، نگاه کنید به:
«مسئله حجاب و فهم روشمند از قرآن»، حجاب در ترازو.
[47] قرآن کریم، سوره «نور»، آیات 30 و 31.
سید ابولقاسم خویی، صراط النجاه، جلد اول، صفحه 372. [48]
[49] سید موسوی اردبیلی، رساله فی الغناء، استفتائات جدید، جلد اول، صفحه 219.
[50] فاصل لنکرانی، جامع المسائل، صفحه 443.
[51] negative connotation
[52] به عنوان نمونه، در قران در آیه 2 سوره «مومنون» آمده است که مومنان از «سخن لغو» اعراض میکنند و روی بر میگردانند. در عین حال، تصویر جامع الاطرافِ قرآن ازجهان، چنانکه میفهمم، این نیست که مومنان آنرا پر کردهاند.
[53] virtuous person
[54] virtue ethics
[55] اشاره به این بیت نغز حافظ:
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده
[56] نگاه کنید به:
«ازدواج عرفی در ترازوی اخلاق»، ورق روشن وقت: جستارهایی در نواندیشی دینی، فلسفه و هنر، تورنتو، نشر سهروردی، 1397.
[57] خواجه نصیر طوسی را بیشتر با آثار گرانسنگش در حوزههای کلام، فلسفه، ریاضیات و نجوم میشناسیم. درعین حال، او فقیه هم هست و آثار فقهی چندی از او بر جای مانده است؛ برای مثال، یکی از آثار او در علم فقه، جواهر الفرایض است که «ارث» در احکام فقهی را بررسیده است.
بحث بسیار ارزشمندی است برای جامعۀ امروز. دست مریزادجناب دکتر دباغ گرامی .
در تقسیم بندی چهارگانۀ رقص (اروتیک، شاد، نمایشی، صوفیانه) یک اشکال منطقی وجود دارد. قسیم این چهار گونه متفاوتند فلذا همپوشانند. هم رقص اروتیک، شاد تواند بود و هم رقص هنری و هم رقص صوفیانه. وانگهی صوفیانی بودند که رقص اروتیک داشتند و در حین سماع از اعمال اروتیستی نهی می شدند و مخالفان سماع بر همین وجه آنگشت اتهام می گرفتند.
به نظر می رسد بر اساس تأثیر و غایتی که در حرکات موزون بدن پدیدار می شود می توان سه رقص را از هم متمایز کرد:
رقص هوسآلود (اروتیک) هم انگیزۀ هوس آلود و اروتیک دارد هم تأثیر هوس آلود
رقص خیالانگیز (هنری) انگیزۀ آفرینش هنری و تخییلی دارد.
رقص روح انگیز(سماع) انگیزۀ آن وجد روحانی است و مایۀ وجد و نشاط روح می شود.
انواع رقص به این سه محدود نیست، غایات و انگیزه های دیگری مانند ورزش، طرب و شادی، در رقص متصور است.