در نقد ناقد سند بیتالاحزان
مصطفی محسنی زرندی
نوشته پیشرو پاسخی است که به کلیپی تقریباً هشت دقیقهای از آقای یوسفی غروی در مورد گریههای حضرت زهرا (سلام الله علیها) که با آب و تاب و کنایه و گاه با توهین بیان میکنند.
در این کلیپ شخصی از ایشان در مورد گریههای حضرت زهرا (سلام علیها) بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) میپرسد ایشان در پاسخ ضمن تأیید اصل گریه با به روایتی از امام صادق علیه السلام (بحار، ج 43، ص 181) استناد کرده و سپس داستان معروف شکایت اهل مدینه از گریههای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را رد میکنند و تنها مصدر آن را روایتی در بحار عنوان میکنند که به گفته ایشان واویلاست!
اگر چه سؤال از ایشان در مورد گریهها است اما در ادامه به بیت الاحزان حمله میکنند که ابداً چنین چیزی نبوده و بیت الاحزان هیچ سند و مدرکی به غیر از این روایت طولانی بحار ندارد و به این هم بسنده نمیکنند و به شیخ عباس قمی میتازند که چرا نام کتاب را بیت الاحزان گذاشته است؟ و فریاد می زند که ما چه کنیم در این حوزه؟! به این بسنده نکردند و به تخریب شیخ عباس پرداختهاند و از قول پدرشان می گویند هنگامی که شیخ در مسجد هندی روضه میخواند مرحوم شاهرودی بزرگ به جای احسنت به شیخ گفت از خدا بترس!
و به خیال خودشان می گویند کل بیت الاحزان رفت روی هوا! یکی دیگر از دلایل رد این روایت از نظر ایشان وجود نام سکینه بنت علی (علیه السلام) است که بنابر ادعای ایشان در هیچ جای دیگر نامی از وی نیست!
ایشان به دلیل نقل این روایت، مداحان و روضه خوانها را متهم به خیانت میکنند که قرائن کذب روایت را نمیگویند. نیز به این بسنده نکرده و به آیه الله مکارم نیز نقدی وارد میکنند که چرا بر ترجمه کتاب بیت الاحزان مقدمه نوشتهاند و متوجه این مشکل نشدهاند و می گویند «آقایان به دلیل تسامح در ادله سنن، توجه نمیکنند».
و اما پاسخ:
اولاً: چگونه ایشان با این محفوظات و گستره اطلاعات، روایت امالی شیخ صدوق (متوفای 381 ق.) را ندیدهاند و جریان شکایت مردم را منحصر به همان یک روایت میکنند؟ در امالی شیخ آمده:
«أَمَّا فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ص فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَهِ وَ قَالُوا لَهَا قَدْ آذَیتِنَا بِکثْرَهِ بُکائِک فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِی حاجتها ثُمَّ تَنْصَرِف (شیخ صدوق، امالی، ص 141)؛ و اما فاطمه دختر محمد (ص) آنقدر بر رسول خدا (ص) گریست تا مردم مدینه از وی در آزار شدند و گفتند از فزونی گریهات ما را آزار دادی و سر مقابر شهداء میرفت و تا میخواست میگریست…»
شیخ صدوق همچنین در خصال روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
«الْبَکاؤونَ خَمْسَه: آدَمُ و یعقُوبُ و یوسُفُ وَ فَاطِمَهُ بِنتُ مُحَمَّدِ وَ عَلِی بنُ الحُسَینِ (علیهم السلام) وَ أَمَّا فَاطِمَهُ (س) فَبَکتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ الْمَدِینَهِ فَقَالُوا لَهَا: قَدْ آذَیْتِینَا بِکثْرَهِ بُکائِک! إِمَّا أَنْ تَبْکی بِاللَّیْلِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکی بِالنَّهَارِ. فَکانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکی حَتَّی تَقْضِیَ حاجتها ثُمَّ تَنْصَرِفُ؛ گریه کنندگان [تاریخ] پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، حضرت فاطمه زهرا وامام سجاد (علیهم السلام). حضرت فاطمه (س) در فراق رسول اکرم (ص) به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریهات ما را اذیّت میکنی! باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی! لذا حضرت زهرا (س) از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء میرفت و وقتی ناراحتیهای قلبی خود را با گریستن خالی میکرد، به سوی مدینه باز میگشت» (الخصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۷۲).
ثانیاً: چگونه وجود بیت الاحزان را فقط به همان روایت منحصر مینمایند در حالی که پانصد سال پیش از علامه مجلسی در منابع متقدم، از چنین مکانی یاد شده است و در اینکه جایی به نام بیت الاحزان یا بیت الحزن در مدینه منسوب به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده شکی نیست:
یک: ابن جبیر متوفای 614 ق. در سفری که در قرن ششم به مدینه داشته اینچنین مشاهداتش را نقل میکند: «یلی هذه القبه العباسیه بیت ینسب لفاطمه بنت الرسول – ص – یقال انه الذی آوَتْ الیه والتزمت فیه الحزن علی موت ابیها المصطفی» (رحله ابن جبیر چاپ لیدن، صفحه 196 و چاپ دارالکتب صفحه 144)
دو: علی بن ابی بکر بن علی هروی متوفای 611 ق. مینویسد: «وبیت الأحزان لفاطمه، وبه قبر فاطمه، وقیل: إن فاطمه دفنت فی القبه آلتی فیها الآن ولدها الحسن رضی الله عنها» (الاشارات، ج 1، ص 79)
سه: سمهودی شافعی متوفای 911 ق. از بیت الاحزان یاد کرده است: «إنه المعروف ببیت الحزن؛ لأن فاطمه رضی الله تعالی عنها أقامت به أیام حزنها علی أبیها صلی اللّه علیه و سلم» (وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج 3، ص 94) وی در همین کتاب در صفحه 101 نیز چنین مضامینی دارد.
در برخی منابع پیش از این نیز از «مسجد فاطمه» در کنار بقیع سخن رفته است که به نظر همین مکان است. بنابر این گزارشها مکانی به نام بیت الاحزان یا بیت الحزن منسوب به حضرت زهرا سلام الله علیها وجود داشته است. حال چگونه ایشان اینچنین با تحدی و با قاطعیت تمام وجود بیت الاحزان را تنها منحصر به آن روایت بحار میکنند؟
ثالثاً: به گفته آقای غروی در این کلیپ نامی از سکینه بنت علی (علیه السلام) در هیچ منبعی به جز این روایت بحار نیست، سپس ایشان به آقای واحدی خیلی تند شده که در زینبه دمشق به استناد تنها این روایت بقعهای برای این دختر حضرت علی علیه السلام ساخته است. اگر آقای غروی کمی دقت میکردند نام سکینه بنت علی (علیه السلام) در امالی شیخ طوسی (متوفای 460 ق.) نیز آمده است (شیخ طوسی، امالی، ص 366-367). پس استناد آقای واحدی تنها این روایت بحار نیست.
رابعاً: آیا نام گذاری کتاب شیخ عباس قمی منحصر به این روایت است؟ آیا ایشان احتمال نمیدهد که شیخ عباس با آن وسعت اطلاعاتی به مطالب ابن جبیر و …. دسترسی داشته و پشتوانه نام گذاری تنها روایت بحار نبوده است؟ بر فرض که چنین مکانی وجود نداشته باشد، نام گذاری کتاب شیخ عباس لزوماً چه ربطی به وجود یا عدم این مکان دارد؟ نام کتاب، بیت الاحزان است. آیا منظور از این نامگذاری نمیتواند به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها که محل حزن بوده باشد؟ آیا این نامگذاری را به خود کتاب نمیتوان برگرداند؟ یعنی این کتاب خانه حزن است. کتابی با همین نام در مصائب سادات زمان تألیف عبدالخالق بن عبدالرحیم یزیدی هم تألیف شده است (الذریعه، ج 3، ص 185). حال اگر داستان بیت الاحزان از اساس بی پایه باشد باید به این نامگذاری هم خرده گرفت. نقد آقای یوسفی غروی بر آیه الله مکارم نیز وارد نیست زیرا مقدمه ایشان مقدمهای بر کتابی است که جریان شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بازگو کرده نه مقدمه به جریان مکانی به نام بیت الاحزان.
خامسا: گیرم که مرحوم شیخ عباس قمی در این نامگذاری ذهنش منعطف به همین داستان بوده، چه نیازی به تخریب وی و بیان داستان آیه الله شاهرودی؟ جناب غروی از این تخریب شخصیت چه غرضی دارد؟ ایشان که به خبر واحد میتازند آیا این گونه خاطرات که فقط خودشان ناقل آنند قابل پذیرش است؟
سادساً: اما تأسف انگیز ترین قسمت ای کلیپ متهم کردن روضه خوانها به خیانت است که چرا گزارش بحار را ناقص نقل میکنند.
جناب شیخ! روضه خوانها اگر چه گاهی اشتباه میکنند و گزارش ضعیفی را نقل میکنند اما اکثراً نمیدانند بحار چیست و تقطیع خبر چه صیغهای است تا به این دلیل متهم به خیانت شوند! اگر میگفتند روضه خوانهای بی سواد شاید قاتل تحمل بود اما اتهام خیانت نه تنها وارد نیست بلکه از دایره رعایت اخلاق اسلامی و انصاف بیرون است.
سخن پایانی
در پایان عرض میشود کهای کاش حضرت ایشان کمی در بیان اینگونه مطالب، واینگونه تاختنها ملاحظه میکردند که این کمترین مجبور به نوشتن این عرایض نشوم.