نقش اعتقاد به معاد در زندگى فردی انسان
یکى از مسائل مهم اعتقادى در ادیان آسمانى و بلکه سایر ادیان و مکاتب مسأله حیات پس از مرگ و معاد است. حیات اخروى دغدغهاى انسانى است. زندگى انسان داراى دو عرصه فردى و اجتماعى است و اعتقاد به معاد در هر دو عرصه نقش سرنوشت ساز و تعیین کنندهاى دارد. دکتر علیرضا اسعدی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی در نوشتار زیر نقش اعتقاد به معاد در زندگى فردی انسان را مورد بررسی قرار داده است.
آثار معرفتى و روحى ـ روانى
1. تغییر نوع نگاه انسان به زندگى و هدف از آن
پندار منکران حیات اخروى آن است که مرگ پایان حیات است و انسان با مرگ به مردارى تبدیل مىشود که در اندک زمانى پوسیده و خاک مىشود. و پرونده حیاتش براى همیشه بسته مىشود. آنان جهان را منحصر در عالم ماده و مادیات مىدانند: « و قالوا ما هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیى و ما یهلکنا الا الدهر»[1][1]. اما اعتقاد به معاد قلمرو اندیشه انسان را وسعت مىبخشد. آن کس که معاد را باور دارد وراى این دنیا محسوس، «غیبى» را پذیرفته است. که سرایى بالاتر و عظیمتر از این سرایى است که او اکنون در آن زندگى مىکند. این دنیا، سراى فانى و محدود و گذران است و آخرت، سراى باقى و نامحدودى است که انسان در آن براى همیشه جاویدان است. این دو نوع نگاه متفاوت به زندگى و جهان، در نوع تلقى انسان از سعادت و رستگارى، که هدف همگان از زندگى است، نقش اساسى دارد.
آن کس که زندگى را منحصر در حیات دنیوى مىشمارد و به تعبیر قرآن کریم «تنها ظاهرى از سعادت دنیوى را مىدانند و از آخرت غافلند»[2][2] به ناچار سعادت را به سعادت دنیوى و بهرهمندى از لذات زودگذر آن تفسیر خواهد کرد. و آن کس که حیات جاودان اخروى را پذیرفته است و به زندگى نگاهى عمیقتر دارد، سعادت و فلاح اخروى و تعالى و تکامل معنوى را مد نظر دارد و در آن جهت گام برمىدارد. او دنیا را کشتزار آخرت مىشمارد و براى حیات جاودان خویش توشه مىگیرد. امام على (ع) فرمود: «انما الدنیا منتهى بَصَر الاعمى لا یُبصِرُ ممّا وراءها شیئاً و البصیر یَنفُذُها و یعلم أنَّ الدار وراءها فالبصیر منها شاخص و الاعمى الیها شاخص. والبصیر متزوِّد و الاعمى لها متزود.»«و همانا دنیا نهایت دیدگاه کوردلان است که آن سوى دنیا را نمىنگرند. اما انسان آگاه نگاهش از دنیا عبور کرده از پس ِآن، سراى جاویدان آخرت را مىبیند. پس انسان آگاه، به دنیا دل نمىبندد و انسان کوردل تمام توجهش دنیا است. بینا از دنیا زاد و توشه بر مىگیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم مىکند».[3][3]
در کلامى زیبا از امام حسن (ع) همین مضمون روایت شده است که فرمود: «یابن آدم انک لم تزل فى هدم عُمرِک منذُ سقطت من بطن أمّک فَخُذ مما فى یدیک لما بین یدیک فان المؤمن یتزوَّد والکافر یتمتع.» اى فرزند آدم از آن زمان که از مادر زاده شدهاى پیوسته از عمر خود کاستهاى، پس فرصت را مغتنم شمار و از آنچه در اختیار تواست براى منازل ومراحلىکه در پیش دارى ذخیرهاى بردار که مؤمن از دنیا توشه مىگیرد و کافر تنها به تمتع از آن توجه دارد».[4][4]
2. معنادار و هدفمند ساختن زندگى
انسان از یک سو داراى حب بقاء است و در دل تمناى بقاى ابدى و زندگى جاوید دارد. و از سوى دیگر حیات دنیوى را محدود و موقت مىیابد: این دو دریافت ناسازگار ممکن است او را به پوچى سوق دهد اما آن کس که به آخرت و زندگى جاوید باور دارد مرگ را انتقال از عالمى به عالم دیگر مىشمارد نه فنا و نابودى. بنابراین انگیزه کافى براى تلاش و فعالیت، انجام اعمال صالح و تحمل دشوارىها و مصائب و… دارد و هیچ گاه در تلاطمات زندگى احساس پوچى و سرگشتگى نمىکند.[5][5]
در قرآن کریم نیز به رابطه نفى حیات پس از مرگ با عبث دانستن زندگى اشاره شده است. خداوند مىفرماید: «أفحسبتم انما خلقناکم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون»[6][6] براساس این آیه، باور نداشتن به بازگشت به سوى خداوند به معناى عبث پنداشتن خلقت است و اگر کسى منکر معاد باشد زندگى براى او پوچ و بى معنا است.
3. امنیت و آرامش روانى
روان شناسان، ترس از مرگ را یکى از مهمترین عوامل اضطراب و برهم خوردن آرامش روانى انسان مىشمارند. مرگ براى برخى، از جهات متعددى موجب ترس و هراس است: تصور نیستى از مرگ، نامعلوم بودن زمان آن، ناشناخته بودن و تجربه نداشتن از آن، تنها مواجه شدن با آن و… از جمله عوامل ترس از مرگ یا تشدید این ترس است. اگر کسى واقعاً به معاد باور داشته باشد و حقیقت مرگ را بشناسد، هرگز از مرگ نخواهد هراسید و اضطرابى به دل راه نخواهد داد. قرآن کریم مىفرماید: «و ماهذه الحیوه الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الآخره لهى الحیوان لو کانوا یعلمون»[7][7] اگر انسان واقعاً تصورش این باشد که با مرگ به زندگى جاوید و حیات واقعى قدم مىگذارد هرگز از مرگ نمىهراسد. از امام جواد(ع) از علت ناخوشایندى مرگ پرسیدند، فرمود: چون بدان جهل دارند آن را ناخوش مىشمارند. و اگر مىشناختند و از دوستان خدا بودند بدان محبت مىورزیدند و مىدانستند که آخرت براى آنان بهتر از دنیا است.[8][8] بنابراین اعتقاد به معاد و عمل بر طبق این اعتقاد هرگونه ترس از مرگ را از انسان زایل مىکند.
آثار اخلاقى ـ رفتارى
1. کنترل غرایز و پرورش فضایل اخلاقى
غرایز از مهمترین موهبتهاى الهى به انسان است که منشأ تحرک و فعالیتاند اما آزادى بى قید و بند غرایز و شهوات با تعالى معنوى و تکامل انسان و سلوک الى اللّه ناسازگار است. از این رو خداوند، در کنار غرایز، انسان را از گوهر گرانبهاى عقل بهرهمند ساخته است که مىتواند غرایز افسار گسیخته را لجام زند و تحت کنترل درآورد.درعین حال عقل انسانى گاه ضعیف مىشود و به تعبیر زیباى امام على (ع) شهوتها پرده خرد را مىدرند.[9][9] و عقل آدمى اسیر هواهاى نفسانى مىشود.[10][10] از عوامل مهمى که مىتوانند عقل را از اسارت هواهاى نفسانى رهایى بخشد و در نتیجه انسان، موفق به رهبرى و کنترل غرایز خویش شود، اعتقاد به حیات باز پسین و یاد معاد است. ایمان به روز جزاء و عقاب و ثواب انسان را از پیروى هوا و هوس باز مىدارد و روح دنیا پرستى را که مایه همه خطاهاها و لغزشها است مىمیراند.[11][11] و غرایز سرکش انسان را مهار مىکند در پرتو کنترل غرایز و مهار هوا و هوس، فضایل اخلاقى پرورش یافته، صفات پسندیده قوت مىگیرند. ریاستطلبى، مال دوستى، غضب و امثال این ها طغیانى ندارند و انسان از رذایل اخلاقى دور مىشود. کسى که بازگشت به سوى حق تعالى را باور دارد اهل مکر وخیانت و نیرنگ نیست.[12][12] و فضایل اخلاقى در او زنده مىشوند کسى که به یقین مىداند پاداش و عوض آنچه راامروز مىدهد فردا مىگیرد بهترین متاع خود را اعطا مىکند.[13][13]
بنابراین اعتقادبه معاد بخشش و سخاوتمندى را در انسان تقویت مىکند. و به انسان نیرو مىبخشد تا در برابر شدائد و گرفتارىها صبور باشد. او مىداند که تحمل سختىها و رنجها پاداشى عظیم براى او به ارمغان مىآورد در نتیجه در برخورد با شدائد، فزع و جزع نمىکند و ثابت و استوار آنها را تحمل مىنماید. ودر نتیجه موجب تهذیب نفس، وارستگى انسان و پرورش فضایل اخلاقى مىشود.
2. انجام اعمال صالح و پرهیز از اعمال ناشایست
کسى که به زندگى اخروى و حسابرسى اعمال و ثواب و عقاب ایمان دارد، احساس مسئولیت در او زنده مىشود و او را به رستگارى و وظیفهشناسى سوق مىدهد. چنین انسانى مىداند که هر کارى انجام دهد باید فردا پاسخ گوى آنباشد. از این رو هرگز گِرد گناه نمىچرخد و فکر عصیان و نافرمانى حق تعالى را از خود دور مىکند. علاّمه طباطبایى مىفرماید:«طبیعت انسان چنین است که تنها ترس از مؤاخذه و عقاب شدید او را از عمل زشت باز مىدارد. اما مذمت، کارساز نیست زیرا وقتى فعلى رواج پیدا کرد و منکر به معروف تبدیل شد، مذمت نیز به مدح مبدّل مىشود. از این رو ایمان به آخرت و اذعان به حساب و جزاء، یگانه اصلى است که ضامن حفظ انسان از ارتکاب اعمال ناشایست، و موجب گام نهادن انسان در طریق سعادت است و هیچ امرى حتى اعتقاد به توحید، که همه اصول به آن منتهى مىشوند، جانشین آن نمىشود. چنانکه آیه شریفه «و لا تتبع الهوى فیُضِلَّک عن سبیل الله ان الذین یَضِلّون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب»[14][14] به همین مطلب اشاره دارد. بنابراین عدم ایمان به آخرت و سبک شمردن حساب و جزاء منشأ هر عمل زشتى است از این رو خداوند فرمود:«للذین لایؤمنون بالآخره مثل السَّوْء».[15][15] براى آنها که به سراى آخرت ایمان ندارند صفات زشت است».
در مقابل،ایمان به آخرت منشأ هر حسنه و خیر و برکتى است. چنانکه قرآن کریم عمل صالح و شریک قائل نشدن براى خداوند را فرع امید به دیدار پروردگار و ایمان به آخرت مىشمارد: «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً ولا یشرک بعباده ربه احدا»[16][16] و این بدان جهت است که اگر حساب و جزایى در کار نباشد وجهى براى تمسک به دین و اعتقاد و عمل وجود ندارد. از تعبیر «رجاء» در این آیه شریفه مىتوان استفاده کرد که در سوق دادن انسان به انجام اعمال صالح و تکالیف و پرهیز از محرمات، حتى احتمال برپایى قیامت کافى است و این، بر پایه ی اصل عقلى وجوب دفع ضرر محتمل استوار است.[17][17] در آیات دیگرى نیز نقش ترس از قیامت در انجام اعمال صالح مورد تأکید قرار گرفته است.[18][18] از سوى دیگر آیاتى از قرآن کریم به نقش انکار معاد در ارتکاب گناه و نافرمانى خداوند اشاره مىکند. از جمله: «ویل للمطففین…الا یَظُنُّ اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم»[19][19] بر اساس این آیه ایمان به قیامت اثر بازدارنده در ترک ظلم و غصب حقوق مردم دارد. چنانکه در آیهاى دیگر تکذیب روز قیامت موجب رفتار ناشایست و خشونتآمیز با یتیمان معرفى شده است.[20][20] در روایات نیز به تأثیر اعتقاد به معاد در انجام اعمال صالح و ترک گناه اشاره شده است.[21][21] از جمله امام على (ع) مىفرماید:«عجبت لمن یعلم ان للاعمال جزاءً کیف لا یحسن عمله»[22][22] یا مىفرماید: «اجعل همک لمعادک تَصلُح»[23][23]
[1][1] . جاثیۀ، آیه 24 و نیز نک: انعام، آیه 29 و مومنون، آیه 37.
[2][2] . «یعلمون ظاهراً من الحیوه الدنیا و هم عن الآخره هم غافلون» روم / 7.
[3][3] . نهج البلاغه، خطبه 133.
[4][4] . بحار الانوار، ج 75، باب 19، باب مواعظ الحسن بن على)ع(، ص 112
[5][5] . ر.ک: فلسفى، معاد از نظر روح و جسم، ص 43ـ46.
[6][6] . مؤمنون، 115.
[7][7] . عنکبوت، 64.
[8][8]. صدوق، معانى الاخبار، باب معنى الموت، حدیث 8، ص 290. جهت آشنایى با روایات در باب علت ترس از مرگ ر.ک: میزان الحکمه، ج 9، ص234ـ236.
[9][9] . «قد خرقت الشهوات عقله و اماتت الدنیا قلبه» نهج البلاغه، خطبه 109
[10][10] . «وکم من عقل اسیر تحت هوى امیر»نهج البلاغه، قصار/ 211.
[11][11] . «فان الموت هادم لذاتکم و مکدّر شهواتکم» نهج البلاغه
[12][12] . امام على ع: «و ما یغدر من علم کیف المرجع» نهج البلاغه، خ 41.
[13][13] . امام على ع: «من ایقن بالخَلَف جاد بالعطیه» بحارالانوار، ج 10، باب ما علّمه صلوات اللّه علیه من اربعمأۀ باب، ص 99.
[14][14] . ص/ 26.
[15][15] . نحل/60. المیزان، ج12، ص277ـ278.
[16][16] . کهف/ 110.
[17][17] . ر.ک: المیزان، ج 13، ص 405ـ406؛ پیام قرآن، ج 5، ص 388ـ389.
[18][18] . نظیر آیات 8 تا10 سوره دهر؛ ر.ک: پیام قرآن، ج 5، ص390ـ391
[19][19]. مطففین/1و 4.
[20][20] . «ارأیت الذى یکذب بالدین فذلک الذى یدُعُّ الیتیم ولا یَحُضُّ على طعام المسکین»آیا کسى که روز جزاء را پیوسته انکار مىکند دیدى او همان کسى است که یتیم را با خشونت مىراند، و دیگران رابه اطعام مسکین تشویق نمىکند. ماعون/1ـ3.
[21][21] . ر.ک: پیام قرآن، ج 5، ص 408ـ411.
[22][22] . غرر، ج2، ص495.
[23][23] . « همتت را برای آخرتت قرار ده اصلاح می شود»( غرر الحکم، ترجمه محمد علی انصاری، ج1، ص112 و میزان الحکمه، ج 1، ص37، ح 133.
یکى از مسائل مهم اعتقادى در ادیان آسمانى و بلکه سایر ادیان و مکاتب مسأله حیات پس از مرگ و معاد است. حیات اخروى دغدغهاى انسانى است. زندگى انسان داراى دو عرصه فردى و اجتماعى است و اعتقاد به معاد در هر دو عرصه نقش سرنوشت ساز و تعیین کنندهاى دارد. دکتر علیرضا اسعدی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی در نوشتار زیر نقش اعتقاد به معاد در زندگى فردی انسان را مورد بررسی قرار داده است.
علیرضا اسعدی