قدمهای آیتالله حکیم
همگان را پس میزنند تا آیتالله به آرامی پیش روَد. سید محسن حکیم عصازنان قدم بر میدارد. سیلی از جمعیت او را احاطه کردهاند. نظامیان، روحانیان و سایر مردمان چشم به قدمهای آیتالله دوختهاند. گویی تدبیری از این قدمها میجویند. مرحوم حکیم در مقابله با برخی سیاستهای حاکمیت، از تدبیرِ مهاجرت استفاده میکرد. هر زمان که نه رأی موافقت داشت و نه یارای مخالفت، چاره را در مهاجرت میدید تا مگر حکومت از موضع خود عدول کند. وی که در عراق ساکن بود، این سیاست را به علمای ایران هم توصیه کرده بود.
پس از وقایع پانزدهم خرداد 42، وی به علمای ایران نامه نوشت و گفت که: حضرات علما دستهجمعی مهاجرت به عتبات عالیات بنمایید تا بتوانیم رأی خود را درباره دولت صادر کنیم.[i] حاکمیت پهلوی هم بیمیل نبود که این خواسته مرحوم حکیم محقق شود. این پیشنهاد در ابتدا نیز با موافقت برخی علما مواجه شد. اما حضرات گلپایگانی و امام خمینی با آن مخالفت کردند. مرحوم گلپایگانی گفت که علما نباید حوزههای علمیه قم را خالی کرده و به نجف بروند.[ii] امام خمینی هم اعلام کرد که ما میدانیم که با هجرت مراجع و علمای اسلام، مرکز بزرگ تشیع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشیده خواهد شد.[iii]
پس از این، برخی از طلاب هم نزد مرحوم حکیم رفته و از این پیشنهادِ وی گلایه کردند. برخی به تندی با ایشان سخن گفتند. آیتالله حکیم اما بعدها نامهای به مرحوم مرعشی نجفی نوشت و گفت که یک سال پیش به آقایان علما تلگراف نموده که به عتبات عالیات مشرّف شوند تا با هم کاری از پیش ببریم. اما متأسفانه تلقی به قبول نشد و وَقَعَ ما وَقَع.[iv]
سال 1347 نیز زمانی که حکومت بعثی با فشارهای خود خواست تا مردم را تحت فشار قرار دهد، خبر رسید که مرحوم حکیم به نشانه اعتراض قصد هجرت از نجف به بغداد را دارد. امام خمینی با این عمل مخالفت کرد. امام گفته بود هر طور شده جلوی آیتالله حکیم را بگیرید و ایشان نباید برود. آیتالله حکیم اما به این مهاجرت اقدام کرد.
حالا در این تصویر هم گویی آیتالله در حال مهاجرت است. مردم بسیاری دل به همین قدمهای آیتالله بستهاند. آیتالله با همین قدمها، با همین عصازدنها هم میتواند تدبیر امور کند.
ارجاعات:
[i] اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، ص 84
[ii] نقل از خاطرات آیت الله احمد صابری همدانی، صص 162-163
[iii] صحیفه نور، ج 1، ص 78
[iv] اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 273