زن و میراث پویای امام خمینی
حمیدرضا خادمی
قِرابَتِ مبارکی است. بیستم جمادی الثانی. میلاد امام خمینی (ره) و حضرت فاطمه زهرا (س). اگر حتی حکمتی هم در آن نهفته نباشد، اما نمیتوان این تقارن را به فالِ نیکی نگرفت. امام تفسیری از مَرام فاطمی نشان داده بود و مواجههای با مَنشِ حضرت زهرا (س) داشت که در حوزههای دینی کمتر مسبوق به سابقهای بود. شاید بد نباشد که برخی تعابیر عالمان در مواجهه با زنان را در مقابل قرار دهیم تا سِرّ سخن دریافته گردد.
این تعبیر عنصرالمعالی را بنگرید که گفت: «دختر را فقط تا آن حد باید به معلم سپرد که احکام فرایض بیاموزد و لیکن [به هیچ وجه] دبیری میاموز که آفت بزرگ باشد».[i] تعبیری بود مرسوم که نه انتقادی برانگیخت و نه مخالفتی در پی داشت. از همین قیبل بود موضع امام محمد غزالی. وی در نصیحه الملوک اینگونه میگوید که: «معلمی دختری را دبیری میآموخت. حکیمی پیش او آمد. گفت ای معلم، بدی را بدی میآموزی».[ii]
خواجه نصیرالدین طوسی هم که درس اخلاق میگفت از تعلیم زنان و حضور آنان در عرصه عمومی تحذیر میداد. این تعبیرِ وی بود که: «این است سیاست فرزندان، و در دختران هم بر این نمط آنچه موافق و لایق ایشان بود استعمال باید کرد و ایشان را در ملازمت خانه و حجاب و وقار و عفّت و دیگر خصالی که در باب زنان بر شمردیم باید تربیت فرمود و از خواندن و نوشتن منع کرد».[iii]
این اگرچه موضع علمای سلف بود اما ریشههایی از این رویکرد را در عالِمان معاصر هم شاهد بودهایم.
آیتالله سید محمود موسوی دهسرخی عالِمی شناخته شده در حوزههای علمیه بود. مَنشی قدمایی داشت. دستاوردهای دنیای جدید را خوش نداشت. آنرا عاملی در انحراف میدانست. مواجههاش با زن هم خبر از همین نگرش میداد. اعتقادی به حضور بانوان در عرصه عمومی نداشت. خود گفته بود که زمانی تاجری به نزدم آمد و گفت: «هر ساله آقا زادهها و آقای فلانی به منزل ما تشریف میآورند. شما هم خواهش میکنم با ایشان تشریف بیاورید. عرض کردم نمیآیم. گفت چرا؟ گفتم چون رادیو و تلوزیون داری نمیآیم. چون دخترهایت مدرسه میروند نمیآیم». [iv]
این عالِم دینی با حضور دخترها در مدرسه یا جامعه هم موافقتی نداشت. میگویند در مدت شانزده سالی که در نجف بود هم همسر و دخترانش نتوانستند به زیارت بارگاه حضرت امیر (ع) بروند. از وی سئوال شده بود که شما این چند سالی که در نجف مشرّف بودید زن و بچه خود را نگذاشتید بیرون بروند. او هم پاسخ گفته بود که بلی راست است. اگر بیرون میرفت مثل دیگران میشد. دیگر حریف او نمیشدم و او نمیتوانست در منزل سی و شش متری اجارهای، پانزده فرزند به دنیا بیاورد. این رفت و شدهای امروز، پدرِ مردم را در آورده و مردم خواب هستند.[v]
وی همچنین توصیه کرده بود که دیگر مردم هم مرام او در پیش گیرند. «پس رفقا عبرت بگیرید و روایتی که میگوید به مخدّرات سوره یوسف یاد ندهید، بالاخانه راه ندهید، با آب طلا بنویسید و نصب العین خود قرار دهید».[vi]
این رویکرد برخی از علمای دینی بود. نگرشی به غایت صلب و سخت از زن که دنیای امروز را توانِ تحمیل و اِعمال آن نیست. در مقابلِ این نحوه دیدگاهها، امام خمینی (ره) نگرشی دگر داشت. برخی تابوشکنیها کرد. زمانی که در بیروت بود نامهای به همسرش نوشت که از عالِمی دینی کمتر انتظار میرفت: «تصدقت شوم! الهی قربانت بروم! در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند… در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاً جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد».[vii]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز امام خمینی (ره) با تاکید بر حضور بانوان در عرصهٔ اجتماع، فعالیت آنها را نه تنها مانعی نمیدید، بلکه از ضرورت حضور آنها سخن به میان آورد. ایشان در پیامی که به مناسبت روز زن صادر کردند اینگونه عنوان نمودند که: «امروز به برکت نهضت اسلامی، زن عضو مؤثر جامعه تا حدودی مقام خود را یافته است. … زنان شیردل و متعهد، همدوش مردان عزیز به ساختن ایران عزیز پرداخته، چنانکه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداختهاند. و شما شهر و روستایی را نمییابید جز آنکه در آنها جمعیتهایی فرهنگی و علمی از زنهای متعهد و بانوان اسلامی ارجمند به وجود آمده است».[viii]
ایشان سپس در ادامه به حضور زنان در اجتماع مُهر صحّه گذاشته و اینگونه عنوان میکنند که: «امروز زنان در جمهوری اسلامی، همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند و این است معنای آزاد زنان و آزاد مردان». [ix]
توصیهٔ امام خمینی (ره)، حضور بانوان در میدان اجتماع است و نه در کنجی خزیدن و از عرصه عمومی روی برتافتن. «اینجانب به زنان توصیه میکنم که رفتار زمان طاغوت را فراموش کنند و ایران عزیز را که از خودشان و فرزندانشان است به طور شایستهای بسازند که با همت همه قشرها از وابستگیها به تمام ابعادش نجات یابیم».[x]
امام خمینی (ره) همچنین بر این مهم انگشت تاکید میگذارد که وقتی روزی به نام روز زن معرفی شد، این باعث میشود که مسئولیتِ زنان هم مضاعف شود. ایشان در تعبیری عنوان میکنند که: «اگر شما پذیرفتید که روز بیستم جمادی الثانیه که روز تولد حضرت زهراست، روز زن باشد، این به عهده شما خیلی مسائل را میآورد. اگر یک ملتی پذیرفت که فلان روز، روز جهاد است، این باید در آن روز مشغول مجاهده بشود. اگر کسی مشغول مجاهده نشد، این پذیرفته نیست که آن روز، روزِ جهاد است. اگر کسی پذیرفت که روز جنگ است و تخلف کند، برخلاف وظیفه انسانی خودش عمل کرده. اگر شما زنها هم پذیرفتید که روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگی [خواهد آمد]».
امام سپس با تأکید بر مَنشِ حضرت زهرا (س) عنوان میکند که «حضرت به اندازه خودش مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت. محاکمه میکرده است حکومتهای وقت را. شما باید اقتدا به او بکنید تا پذیرفته باشید».[xi]
بر اساس بینش امام خمینی (ره) اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شکست و انحطاط کشیده میشوند. [xii] از سوی دیگر امام بر حفظ شؤون اسلامی و انسانی زنان تأکید کرده و آن را با حضور زنان در عرصههای اجتماعی در تقابل نمیبیند. از منظر امام بانوان بدون حضور در میدانهای اجتماعی، نمیتوانند نقش اصلی و سازندهای در ارتقای معنویات جامعه ایفا نمایند. … زن مربی جامعهاست. از دامن زن انسانها پیدامیشوند… [xiii]
امام در جای دیگری چنین چیزی میگوید: «قرآن کریم انسانساز است و زنها نیز انسانساز، اگرزنهای انسانساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکستخواهند خورد، منحط خواهند شد.» [xiv]
نگرش امام خمینی (ره) به زن، نگاهی پویا است. حضور زن در عرصهٔ اجتماع را نه تنها منع نمیکند، بلکه به ضرورتِ این حضور تاکید دارد و توجه میدهد. حال ماییم که میباید این میراث را ارج نهیم. از این مجالِ فراهم آمده به غایت بهره بَریم و دیگر حَسرتِ این را نخوریم که «صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد».
ارجاعات:
[i] عنصر المعالی، قابوسنامه، ص 76
[ii] امام محمد غزالی، نصیحه الملوک، ص 269
[iii] خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، صص 230-229
[iv] کشکول آیت الله سید محمود موسوی دهسرخی، ص 38
[v] همان، ص 42
[vi] همان، ص 43
[vii] صحیفه امام، ج 1، ص 2
[viii] صحیفه امام، ج 12، ص 274
[ix] همانجا
[x] همانجا
[xi] صحیفه امام، ج 20، ص 4
[xii] صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۴۳
[xiii] صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۲۴۶
[xiv] صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۵۷