نگاهی به مقاله «رقص در ترازوی اخلاق»
مهرداد مهرجو
چندی پیش مقالهای به قلم سروش دباغ تحت عنوان «رقص در ترازوی اخلاق» منتشر شد. دباغ در آن مقاله تقسیمبندی چهارگانهای از انواع مختلف رقص ارائه میکند و به رابطه هر یک از آنها با اخلاق و شریعت میپردازد. در این جستار بر آن خواهم بود تا با واگویی نقد و تکمله خود به آن مقاله بپردازم.
تفکیک دباغ از انواع مختلف رقص عبارت است از: «”رقص اروتیک”، “رقص شاد”،” رقص هنری” و رقص “صوفیانه (سماع)”». از منظر ایشان بجز رقص اروتیک که با برانگیختگی قوای جنسی ببینیده همراه است، رقصهای شاد، هنری و صوفیانه مغایرتی با ارزشهای اخلاقی ندارد. سروش دباغ در ادامه مقاله به تشریح موضع بزرگانی چون خواجه نصیر، سهروردی و محمدغزالی و نیز فقیه معاصر محمدابراهیم جناتی نسبت به رقص روی میآورد. به توضیح دباغ رقصیدن تنها وقتی قبح اخلاقی دارد که بیرون از ویژگیهای ستوده انسانی نظیر «عفت» قرار بگیرد.
سؤال و موضوع اصلی ما در این مقاله ایسنت که آیا چنانچه دباغ تصریح میکند، تمامی رقصهای شاد، نمایشی و صوفیانه عاری از قبح اخلاقی است یا خیر؟
از منظر نگارنده، ضروری است که اقسامی برای هر یک رقصهای شاد، نمایشی و صوفیانه قائل شد و سپس درباره رابطه آن با اخلاق سخن گفت. به این معنا که هر نوع رقص شاد، نمایشی و صوفیانه روا نیست. به تعبیر مولانا: «نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد/ نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد[1]». جهت روشنتر شدن بحث خوب است یادآور مطالبی درباره نحوه مواجه اهل عرفان با سماع باشم.
مولانا میگوید:
«بر سماع راست هر کس چیر نیست/ لقمه هر مرغکی انجیر نیست[2]»
چنانکه از تعبیر «سماع راست» برمیآید، مولانا هر سماعی را روا نمیداند. در یکی از حکایات مثنوی نیز قصه صوفی مسافری را نقل میکند که مرکب خویش به امانت میسپارد و به خانقاه میرود و در مجلس سماع شرکت میکند. صوفیان از سر فقر و نداری، مجبور به فروختن مرکب این مسافر بودند. از طرفی مطرب مجلس به تعبیر جلالالدین: «خر برفت و خر برفت آغاز کرد». این صوفی خام نیز به تقلید از دیگران همین گفته را تکرار میکند و با این کار به گونهای ناخواسته بر فروش مرکب رضا داده بوده است[3]» این حکایت را میتوان ناظر بر همان لطیفه دانست که «بر سماع راست هر کس چیر نیست». سعدی هم میگوید: «جز خداوندان معنی را نغلطاند سماع[4]» و نیز: «از هزاران در یکی گیرد سماع/ زانکه هر کس محرم پیغام نیست[5]». میتوان گفت اهل عرفان، از طرفی با کسانی که بدون هیچ و چون و چرایی به طور کامل با سماع مخالفند، و از طرفی با کسانی که از سماع و عرفان تنها به ظاهر اکتفا کردهاند، در جدالاند. برای مثال وقتی حافظ میگوید: «در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص/ ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر[6]» دقیقاً به گروه اول که منکران سماعاند تعریض میزند و اگر سعدی میگوید: «از هزاران در یکی گیرد سماع» سر صحبت با مدعیان است. بنابراین اهل عرفان به دنبال سماع حقیقی یا به تعبیر مولانا «سماع راست» هستند و هر سماعی را روا نمیدانند. حال آنکه کدام سماع، سماع راست است و کدام نیست بحث دیگری است. تنها به بیان این مختصر اکتفا میکنم که نجیب مایل هروی برای اقسام سماع در طول تاریخ تصوف یک تقسیمبندی سه گانه ذکر میکند: “سماع مبتدیان یا شادباشانه”، “سماع مترسمانه و عادتی” و “سماع پختگان تصوف”. مورد اول مختص کسانی است که بهرهای از عرفان ندارند و صرفاً برای شادکامی به آن میپردازند. مورد دوم خاص صوفیان بحثی و رسمی و مورد سوم مختص عارفان حقیقی است[7]. هر چند بنظرم تعیین مرز مورد اول و دوم امری نشدنی است؛ اما برای رساندن مطلب که کدام سماع، «سماع راست» است خالی از فایده نمینماید.[8]
بنظرم بحثهای درازآهنگ صوفیان را درباره رقص سماع میشود تا حدودی به رقص شاد و رقص نمایشی نیز تعمیم داد؛ به این معنا که میتوان پرسید کدام رقص شاد و کدام رقص نمایشی به لحاظ اخلاقی صحیح و کدام ناصواب است؟ برای نمونه رقص نمایشی انواع و اقسام فراوانی دارد. طبیعتاً نه میتوان همه را یکجا پذیرفت و نه همه را ناروا خواند. ضمن اینکه بسیاری از اوقات تعیین مرز دقیق این تقسیمبندیها ممکن نیست. برای مثال ممکن است رقصی به شیوه رقص صوفیانه باشد؛ اما همانطور که در تقسیمبندی مایل هروی ملاحظه شد، در ذیل رقص شاد قرار بگیرد. به همین صورت ممکن است، گاهی میان رقص شاد، هنری و حتی صوفیانه با رقص اروتیک آمیختگیها و همسانیهایی دیده شود که به کل مغایر ارزشهای اخلاقی خواهد بود؛
حال اینکه دقیقاً کدام رقصها منافاتی با اخلاق ندارند، بحثی دیگر است و پرداختن به آن را خارج از حوصله متن حاضر و بضاعت خود میبینم.
در این جستار کوشیدم نکاتی چند بر مقاله «رقص در ترازوی اخلاق» نگاشته سروش دباغ، بیفزایم و نظر خود را درباره نگاه او به رابطه رقص و اخلاق تشریح کنم. دباغ در تقسیمبندی چهارگانه خود از رقص که عبارت است: «رقص اروتیک، هنری، نمایشی و صوفیانه»، تنها رقص اروتیک را به لحاظ اخلاقی مذموم میخواند. از منظر نگارنده باید برای یک از رقصهای هنری، نمایشی و صوفیانه نیز اقسامی قائل شد. آنگاه درباره رابطه آنها با خلاق قضاوت کرد. به گونهای که ممکن است میان پارهای از رقصهای نمایشی، شاد و حتی صوفیانه، همسانیهایی با رقص اروتیک وجود داشته باشد و در نتیجه مقابل ارزشهای پسندیده انسانی قرار بگیرند.
ارجاعات:
[1] غزلیات شمس، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، تهران، آدینهٔ سبز، 1391، صفحهٔ 268
[2]مثنوی مولانا، شرح و توضیح کریم زمانی (نسخهٔ قونیه)، تهران، اطلاعات، 1397، دفتر اول، صفحهٔ
[3] همان، دفتر دوم (فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع)
[4] کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی روغی، تهران، ققنوس،1396، چاپ ششم، صفحهٔ 421
[5] همان، 387
[6] دیوان حافظ، تصحیح و توضیح پرویز خانلری، تهران، خوارزمی،1362، چاپ سوم، صفحهٔ 520
[7] نجیب مایل هروی، اندر غزل خویشن نهان خواهم گشتن، تهران، نی، 1372، صفحهٔ 14 تا 23
[8] برای اطلاع از جایگاه سماع در تصوف نگاه کنید به: اسماعیل حاکمی، سماع در تصوف، تهران، دانشگاه تهران،84 13
باز کردن این بحث – که در چند دهه اخیرتابو بوده است- لازم و ضروری بود و ورودشفاف و بی پرده ی دباغ شروعی میمون است و انشاالله با حضور سایر صاحبان خرد و اندیشه روشن تر و منقح تر خواهد شد.
در تقسیم بندی چهارگانۀ جناب دکتر دباغ گرامی از رقص (اروتیک، شاد، نمایشی، صوفیانه) یک اشکال منطقی وجود دارد. قسیم این چهار گونه متفاوتند فلذا همپوشانند. هم رقص اروتیک، شاد تواند بود و هم رقص هنری و هم رقص صوفیانه. وانگهی صوفیانی بودند که رقص اروتیک داشتند و در حین سماع از اعمال اروتیستی نهی می شدند.
به نظر می رسد بر اساس تأثیر و غایتی که در حرکات موزون بدن پدیدار می شود می توان سه رقص را از هم متمایز کرد:
رقص هوسآلود (اروتیک) هم انگیزۀ هوس آلود و اروتیک دارد هم تأثیر هوس آلود
رقص خیالانگیز (هنری) انگیزۀ آفرینش هنری و تخییلی دارد.
رقص روح انگیز(سماع) انگیزۀ آن وجد روحانی است و مایۀ وجد و نشاط روح می شود.
انواع رقص به این سه محدود نیست، غایات و انگیزه های دیگری مانند ورزش، طرب و شادی، در رقص متصور است.
این تقسیم بندی های از روی رای شخصی (نه از روی دین وشریعت)بوده است که باعث بدعت گذاری و ترویج انحرافات شده است آنچه که در اسلام نهی شده رقص مطلق است حتی شادی های بی حد و بی خود شده از شادی چه رسد به رقص که نهی از سوی رسول خدا صلوات الله علیه وآله دارد
أَنْهَاکُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکَبَرَاتِ.
الکافی ج6 ص 432
انّ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله نهى عن الضرب بالدّف و الرّقص