تاثیر جریان اخوانالمسلمین بر انقلابیون ایرانی
اخوانالمسلمین و اندیشههای آن اگرچه در مصر نتوانست جز دوره کوتاهی قدرت را از آن خود کند، در جریانها و جنبشهای کشورهای دیگر تاثیرگذار بودهاست. انقلابیون ایرانی از جمله افرادیاند که تحت تاثیر اندیشه متفکران اخوان و فعالیتهای سیاسی آنان بودند و پیش از انقلاب با ترجمه و انتشار افکار آنها در اخوانیزه کردن فضای سیاسی موثر عمل کردند.
اخوانالمسلمین از جمله حرکتهای اسلامی است که با آرمان اسلامی سیاسی در دهههای نخستین قرن گذشته شکل گرفت و توانست در بسیاری از کشورهای اسلامی افرادی را با خود همراه کند و بر بسیاری از حرکتهای دیگر نیز تأثیر گذارد. با این حال، این حرکت سیاسیاسلامی مگر در دورهای کوتاه و در حدود یک سال که محمد مرسی در کشور مصر به ریاست جمهوری رسید، با گذشت حدود یک قرن از آغاز شکلگیری نتوانست سکان اداره هیچ کشوری را به دست گرفته و اسلام سیاسی را در عرصه عمل و اداره کشور تجربه کند. به همین دلیل، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موفقیتی برای اسلام سیاسی در عالم اسلام بود که اخوانیان نیز از استقبال کرده و میدیدند آنچه را خودشان بهدست نیاوردهاند، در زمین و زمینهای دیگر به وقوع پیوسته و امکان نقش آفرینی اسلامسیاسی فراهم شده است. به همین دلیل با پیروزی انقلاب گروهی از اخوانیان امیدوارانه رهسپار جمهوری اسلامی ایران شده و با رهبر کبیر انقلاب اسلامی دیدار میکنند. هرچند چراغ امیدی که برای اخوانیان در ایران برافروخته میشود، به دنبال برخی از حوادث رو به خاموشی رفته و به ویژه برای برخی از آنها در پی حوادث سوریه خاموش شده است اما توجه به رابطه متقابل اخوانیان و انقلاب اسلامی حامل برخی گزارههای مهم تاریخی و تجارب مفید است.
از سوی دیگر، تا اندازهای درباره تأثیرگذاری انقلاب اسلامی بر سایر مسلمانها و حرکتهای اسلامی در کشورهای دیگر سخن گفته شده اما درباره تأثیرپذیری مبارزان مسلمان پیش از انقلاب از دیگر حرکتهای اسلامی توجه کافی صورت نگرفته است، در حالی که توجه به این نکته، افق دید مبارزان پیش از انقلاب را نمایان کرده و نشان میدهد که آنها علیرغم التزام به مذهبی مشخص، جامعهای اسلامی را نشانه گرفته بودند که در جغرافیا و مذهب محصور نمیماند.
از جمله افرادی که رابطه متقابلی با اخوانیان بر قرار کرده و در شکلگیری نگاه مبارزاتی انقلابیهای ایران نیز تأثیرگذار بوده، شهید نواب صفوی است. در اینباره، مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین سیدهادی خسروشاهی نقل میکند که تلمسانی مرشد سوم اخوان به وی گفته: با تأسیس جمعیت تقریب مذاهب اسلامی که حسن البنا و شیخ محمدتقی قمی در پایه ریزی آن نقش داشتند، میان اخوان المسلمین و شیعیان همکاری برقرار شد و این روند زمینهساز سفر نواب صفوی به قاهره در سال 1954 میلادی شد.
همچنین خسروشاهی از کتاب «الشیعه والسنه، ضجه مفتعله و مؤسفه»[1] نوشته شهید فتحی شقاقی دبیرکل جهاد اسلامی فلسطین نقل میکند که نواب صفوی هنگام بازگشت از مصر، در سوریه با رهبران اخوان المسلمین ملاقات و مذاکره کرد و دکتر مصطفی السباعی رهبر اخوان المسلمین سوریه، در دیدار با نواب صفوی گلایه کرد که چرا جوانان شیعه به گروهها و جریانهای ملیگرا و سکولار میپیوندند ولی به سازمانهای اسلامگرای سنی نمیپیوندند؟ به همین دلیل، نواب صفوی در سخنرانی خود از جوانان شیعی خواست که به سازمان اخوان المسلمین بپیوندند و این در ایجاد وحدت بین شیعه و سنی، در منطقه شامات تأثیر بسیار داشت.[2]
رهبر انقلاب آیتاللّه خامنهای هم که به تعبیر خودشان «اولین جرقههای انقلابیگری در بنده، توسط شهید نواب زده شد»، درباره رابطه متقابل نواب صفوی با اخوانیان میگوید:
«ایشان تحت تأثیر اخوانالمسلمین بود یعنی حسن البناء روی ایشان اثر گذاشته بود و ایشان به نوبه خودش روی دیگران اثر گذاشته بود».[3]
به علاوه، مرحوم خسروشاهی از شیخ مصطفی مشهور یکی از رهبران اخوان نقل میکند:
«من شهادت میدهم که نواب صفوی در همان حالی که یک شیعه مخلص و با ایمان محکم و استوار بود، برادران سنی خود را هم مثل خود میدانست و فرقی میان اهل سنت و شیعه قائل نبود. او در سفر به قاهره که میهمان ما بود، نماز جماعت را در دفتر مجله «المسلمون» اقامه میکرد که گاهی امامت جماعت را او به عهده داشت و در نمازی دیگر، یکی از برادران ما…».[4]
پس از نواب صفوی و در حدود سال 37 و 38 به علت فقدان منابع و ضرورت آشنایی با دیدگاههای موجود در کشورهای اسلامی، ترجمه آثار اخوانیان در میان حوزویان انقلابی کلید میخورد و آیتاللّه محمدعلی گرامی به همراه حجتالاسلاموالمسلمین خسروشاهی اقدام به ترجمه یکی از کتابهای سید قطب با عنوان «العداله الإجتماعیه فی الإسلام» میکنند. البته مترجمان در مقدمهای که در همان سال 1338 به قلم خسروشاهی نوشته شده تفاوت دیدگاهشان با نویسنده درباره حوادث سالهای نخستین ظهور اسلام و شخصیتهای تاریخی آن دوره را مورد اشاره قرار داده و درباره هدف از ترجمه این کتاب نوشتهاند:
«هدف ما از نشر این کتاب، نشان دادن مکتب فکری و عقیدتی زنده و ارزندهای است که میتوان با جایگزین ساختن اصول اساسی اجتماعی آن، به جای اصول منحط و فرسوده و پوسیده اجتماعی موجود، شالوده نظام نوینی را پی ریزی کرد».[5]
در اردیبهشت سال 1344 نیز مرحوم خسروشاهی یکی از مقالات حسن الهضیبی دومین مرشد اخوان را خلاصه و ترجمه کرده و آن را با عنوان «قرآن قانون اساسی ما» در سالنامه «مکتب تشیع» منتشر میکند.
سال 1341 نیز حزبی با عنوان «حزب ملل اسلامی» توسط سید کاظم موسوی بجنوردی تأسیس شده و به طور مخفیانه در حال عضوگیری بود اما در سال 1344 خطای یکی از اعضا منجر به کشف زودهنگام و دستگیری رهبران و اعضای حزب شد. درباره افکار آن روز موسوی بجنوردی برخی او را امتداد حزبالدعوه عراق در ایران عنوان کرده و برخی نیز او را متأثر از اخوانیان میدانند. شاید بهترین داوری درباره افکار حاکم بر مؤسس و اعضای حزب ملل اسلامی را بتوان از محمدجواد حجتی کرمانی از اعضای حزب و دوست شفیق دیروز و امروز موسوی بجنوردی شنید که در خاطراتاش بر گرایش اعضای حزب ملل اسلامی به اخوان تصریح کرده و مینویسد:
«انترناسیونالیسم اسلامی در واقع از اعتقادات عمده و اولیه حزب به شمار میرفت… بنابر این معتقد بودیم که اگر در ایران یک دولت اسلامی تشکیل شود، باید سرآغاز اتحاد ملل اسلامی باشد. اتحاد جماهیر شوروی الگویی بود که در آن وقتها در نظر ما بود. الگوی دیگر جمهوری متحده عربی بود که جمال عبدالناصر اعلام کرده بود که شامل مصر، سوریه و یمن میشد و طبق یک طرح کلی، میبایست کشورهای عربی، یک دولت واحد شوند و نام جمهوری متحده عربی را برای آن انتخاب کرده بودند. رهبری این کشور واحد با جمال عبدالناصر بود و سایر کشورهای عربی با آن جذبه و طمطراقی که جمال عبدالناصر در مصر به عنوان پایتخت جمهوری متحده عربی به راه انداخته بود، از اینکه به این کشور نزدیک شوند، احساس غرور میکردند. بدیهی است که اگر سیاست جهانی و امپریالیسم غرب نبود، ممکن بود تئوری جمهوری عربی پیش برود. به هرحال این الگو در ذهن ما بود. البته ما با سیاستهای جمال عبدالناصر و منجمله ناسیونالیسم عربی مخالف بودیم و اتحاد کل جهان اسلام را در نظر داشتیم. به همین دلیل وقتی که سید قطب شهید شد ما در زندان فاتحه گرفتیم. ما اعتقاد داشتیم که ناسیونالیسم عربی راه به جایی نخواهد برد و حق به جانب اخوانالمسلمین است».[6]
سال 1966 میلادی مقارن با 1345 شمسی نیز اعدام سید قطب در میان انقلابیان ایران بازتاب پیدا کرد و نشانههای تأثیرپذیری از و همذاتپنداری با اخوانیان را میتوان در حکایت تأثر و ناراحتی انقلابیان ایران از اعدام سید قطب مشاهده کرد.[7] همانگونه که این تأثر و ناراحتی در خلال خاطرات پیش گفته حجتی کرمانی قابل مشاهده است، مرحوم خسروشاهی نیز واکنش امام خمینی و انقلابیان ایرانی ساکن در نجف اشرف را اینگونه روایت میکند:
«در موقع صدور حکم اعدام سیدقطب توسط نظام دیکتاتوری مصر، این جانب در نجف اشرف بودم و در حد خود، همراه یکی دو نفر از دوستان حوزه علمیه نجف، اقداماتی به عمل آوردیم البته این پس از اطلاع از اقدام مرحوم آیتالله سیدمحسن حکیم و ارسال تلگراف از طرف ایشان به رئیس جمهوری مصر بود… من با در دست داشتن این تلگراف به آیتالله شیخ محمدمهدی آصفی که از مسئولان رده اول حزبالدعوه الاسلامیه عراق و از فضلای معروف حوزه نجف اشرف و از تلامذه امام خمینی و شهید آیتالله سید محمدباقر صدر بود، پیشنهاد کردم که به دیدار آیتالله خمینی برویم تا بلکه ایشان هم تلگرافی در این زمینه مخابره نمایند. همراه ایشان به محضر امام رفتیم و من با توجه به سابقه آشنایی با سیدقطب و اندیشههای وی و ترجمه چند جلد از کتابهایش، گزارش کوتاهی دادم و درخواست نمودم که ایشان هم اقدامی به عمل آورند. امام خمینی نخست متن تلگراف آیتالله حکیم را بهدقت خواندند و بعد فرمودند: «ایشان که حق مطلب را ادا کردهاند. ما هم امیدواریم که احترام علما محفوظ شود و این حکم جائرانه لغو گردد؛ ولی دخالت مستقیم من شاید صحیح نباشد و من خوف آن را دارم که در صورت دفاع و ارسال تلگراف، دولت مصر به بهانه اینکه او با ایران هم ارتباط داشته است، در اجرای حکم تسریع به عمل آورد و لذا ارسال تلگراف را صلاح نمیدانم».[8]
در همین سال 1345 سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) از توزیع کتابی با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» جلوگیری میکند. این کتاب ترجمه کتاب «المستقبل لهذا الدین» برای سید قطب است که آیتالله خامنهای آن را ترجمه کرده و در مقدمه ترجمه به این مسئله اشاره میکند که: «دیگر کتابهای این نویسنده متفکر و مجاهد نیز هر کدام قدمی است در راه تدوین مکتب». البته این ترجمه و فعالیتهای دیگری از این قبیل برای مترجم هزینهساز میشود و اتهاماتی را متوجه وی میکند. این اتهامها در حالی است که مترجم در مقدمه کتاب که در فروردین سال 45 نوشته شده، تصریح میکند:
«نسبت به چند نفر از اشخاصی که در فصل آخر کتاب، به منظور تجلیل از آنان نامشان ذکر شده، با مؤلف هم عقیده نیستم ولی به خاطر توافق در اساس مطلب از اعتراض و آوردن پاورقی اجتناب شده است».
پس از این در سال 1348 هم آیتاللّه خامنهای ترجمه «فی ظلال القرآن» نوشته سید قطب را آغاز کرده و بخشی از این ترجمه را نیز در زندان انجام میدهد. فی ظلال القرآن تفسیر ترتیبی قرآن کریم است و مترجم این کتاب چند جلدی را برای ترجمه انتخاب میکند اما پس از آنکه خبردار میشود مرحوم احمد آرام در حال ترجمه این کتاب است، از ادامه ترجمه صرف نظر کرده و کار ترجمه این کتاب را در آیه 182 سوره بقره نیمه کاره رها میکند.
توجه آیتاللّه خامنهای به آثار سید قطب بگونهای است که چهل سال پس از آغاز ترجمه فی ظلال القرآن به مطلبی از سید قطب اشاره میکند که همواره در ذهن دارد و ضمن اذعان به صحت این کلام میگوید:
«مرحوم سید قطب در یکی از نوشتههایش حرفی دارد که من از چهل سال قبل یا شاید بیشتر که این حرف را دیدم، دائماً در ذهن من هست. او میگوید اگر طرفداران و داعیان اسلام – مضمون حرف این است. حالا جزئیات حرف چون خیلی قدیم دیدم، یادم نیست – به جای نوشتن این همه کتاب، به جای این همه تبلیغات، به جای این همه سخنرانی، اداره این همه مسجد، یک کار برای ترویج اسلام بکنند، آن کار از همه این کارها تأثیرش بیشتر است. و آن اینکه در گوشهای از دنیا – به ذهنم است میگوید در یک جزیرهای دور افتادهای – یک حکومت اسلامی تشکیل بدهند؛ نفس تشکیل یک حکومت اسلامی در گوشهای از این دنیای بزرگ اثرش از هزاران کتاب، هزاران سخنرانی، هزاران مطلب نکتهدار در ترویج دین، بیشتر است. …..سید قطب درست گفت. از هزاران کتاب، اثر این – نظامی که بر اساس اسلام به وجود آمده – بیشتر است».[9]
البته ناگفته نماند که آیتاللّه خامنهای علیرغم توجه به اندیشههای متفکران اخوانی همچون سید قطب، در مقام مقایسه این افکار با اندیشمندان دیگری همچون علامه طباطبایی و شهید مطهری که در ایران ظهور و بروز پیدا کردهاند، معتقد است که افکار علامه طباطبایی و شهید مطهری حتی در زمینههای اجتماعی عمیقتر و قویتر است:
«آنچه که الآن متفکران ایرانی در باب مسائل اسلامی بحث کردهاند معارف کلی اسلامی، مثل تفکرات مرحوم شهید مطهری به مراتب عمیقتر و قویتر است از آنچه که متفکران روشنفکر معروف دنیا، از اخوان المسلمین، سیّد قطب، رشید رضا، عبده و دیگران مطرح کردهاند. تفکرات مرحوم طباطبایی و مرحوم مطهری این متفکران شیعه در زمینههای اجتماعی و مباحث عمومی اسلام، عمیقتر از همه است؛ مباحث تخصصی، مثل فقه و عرفان و فلسفه و اینها که جای خود دارد».[10]
با این وجود، در برههای از زمان، فقدان و کمبود منابع مکتوب برای ارائه به جوان و افقهای مشترک میان اسلامگرایان شیعی و سنی، ایجاب میکرد که نیازهای فکری مبارزان با کتابهای اخوانیان و دیگر جریانهای اسلام سیاسی اشباع شود. واقعیتی که مرحوم خسروشاهی در کتاب «سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب» به آن اشاره کرده و پس از نقل خاطرهای از درخواست برخی از گروهها و افراد مبارز برای تبیین ایدئولوژی اسلامی، علت ترجمه کتابهای اخوانیان را نیازهای فکری جوانان عنوان کرده و مینویسد:
«در این برهه [دهه 40 شمسی] چندنفر از آنها ازجمله محمد حنیف نژاد و لطفالله میثمی به قم آمدند و دیدار مفصلی با شهید بهشتی و اینجانب داشتند و هدفشان یافتن راهحل ایدئولوژیک برای پاسخگویی به پرسشهای بیشمار جوانان درباره مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دینی بود. در قم آیت الله بهشتی آنها را به مطالعه آثار شادروان مهندس بازرگان توصیه نمودند. بنده هم علاوه بر آثار ایشان مطالعه نشریات جدید حوزوی را پیشنهاد دادم… که به ظاهر آنها این پیشنهادها را پذیرفتند ولی محمد حنیف نژاد به من گفت: این کتابها و نشریات خوب و مفید هستند اما به نظر میرسد که فقط جنبه مسکن داشته و برای درمان بیماری جوانان تاثیر جدی نداشته باشند. مگر شما جوانترهای حوزه فکری بکنید!
شاید از پیش از این تذکار محمدآقا بود که من به تنهایی یا به نوبه خود، به فکر ترجمه آثار شخصیت هایی چون شهید حسن البنا، سیدقطب، محمد قطب، ابوالاعلی مودودی و… افتاده بودم که بعضی از آنها پس از چاپ، در کلاسهای نخستین جوانان دانشجو – پیش از تشکیل رسمی سازمان [مجاهدین خلق] – مورد مطالعه و بحث قرار میگرفته است.».[11]
به هر حال، این موارد، شاهدی است بر تأثیرپذیری جریان اسلام سیاسی در داخل ایران از اسلام سیاسی در جهان اهل سنت و هر چند برخی، این روابط و تأثیر و تأثر را نشانه التقاط و انحراف به شمار میآورند ولی به واقع، میتوان اینگونه دید که این تأثیرگذاریها و تأثیرپذیریها نشان از نقاط مشترکی است که در گذشته، زمینه را برای داد و ستدهای علمی و فکری فراهم کرده است و همین نقاط مشترک نشانگر ظرفیت ایجاد تعامل برای آینده است و میتواند بسیاری از قالبهای ذهنی را به هم ریخته و زمینه را برای داد و ستدها و فعالیتها فکری و فرهنگی مشترک فراهم کند. از جمله این نقاط مشترک میتوان به نفی استبداد و استثمار، تشکیل حکومتی بر اساس تعالیم قرآن و اسلام، نسبت اسلام با دنیای معاصر و پیشرفتها در حوزه فناوری و صنعت و همچنین نسبت اسلام با ساختارهای اقتصادی و سیاسی معاصر، اشاره کرد.
از این رو، توجه به جریان اندیشه و روابط متقابل میان اسلامگرایان سنی و شیعه در تاریخ معاصر، فقط نگاهی به حوادث تاریخی مصرف گذشته نیست و نمیتوان اینگونه روابط را خطایی از سرگذشته به شمار آورد، بلکه توجه به این تأثیر و تأثرهای متقابل نشاندهنده ظرفیتهای موجود در عالم اسلام برای تعاطی افکار و خدمات متقابل در بستر مشترکات فراوان است.
پانوشت:
[1] . عنوان ترجمه فارسی این کتاب، «شیعه وسنی غوغای ساختگی» است.
[2] . http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3821067
[3] . https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=1231
[4] . http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3821067
از نکات جالبی که در یادداشتهای مرحوم خسروشاهی درباره روابط نواب و اخوان آمده این است که علامه هزینه سفر نواب برای دیدار با اخوانیان را تأمین میکند. ماجرا از این قرار است که پس از آنکه سید قطب پیشنهاد سفر نواب به مصر و آشنایی با اخوانیان را مطرح میکند، نواب به علت نداشتن هزینههای سفر آن را به وقت دیگری موکول میکند. اما وقتی به نجف اشرف میرود و علامه امینی صاحب کتاب «الغدیر» از ماجرا اطلاع پیدا میکند، برای وی بلیط سفر به قاهره و برگشت به تهران را تهیه میکند و از او میخواهد به این سفر رفته و با علمای الازهر و شخصیتهای اسلامی مصر برای ایجاد وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی دیدار و گفتوگو کند. مشروح این ماجرا را اینجا بخوانید: http://www.khosroshahi.org/main/definitioncontent.php?Page=&UID=7561&Group=7561&PageNo=2
[5] . http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=46245
[6] . عشق و تلاش، ص170
[7] . هرچند برخی همچون «فؤاد ابراهیم» نویسنده عربستانی شخصیت سید قطب و برادرش محمد را مساوی با اخوانالمسلمین نمیدانند ولی آنگونه که در ایران شایع است، در این یادداشت، سید قطب به عنوان نظریهپرداز اخوانی به شمار آمده است. البته این برداشت شایع و شاید جهتدار به سود کسانی است که تلاش میکنند با برخی از افکار سید قطب، مجموعه اخوان و حتی حسن البنا را تخطئه کرده و افراطی عنوان کنند.
[8] . http://www.khosroshahi.org/main/index.php?Page=definition&UID=3989384 /
همچنین برای دانستن برخی حواشی اعدام سید قطب در نجف اشرف ر.ک :
shouba.ir/آیا-حزب-الدعوه-عراق-از-اخوانالمسلمین
[9] . بیانات در دیدار روحانیون و طلاب تشیع و تسنن کردستان، 23/2/1388
[10] . بیانات در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنفرانس جهانی اهلبیت علیهم السلام، 26/ 1/ 1369
[11] . سازمانها و احزاب سیاسی دوران انقلاب، صفحه 78 – 79
منبع: شعوبا