ریشههای دینی سرمایهداری و سیستم بازار آزاد در اقتصاد
مفهوم رستگاری کالوینیستی چه رابطهای میتواند با اقتصاد مدرن داشته باشد؟ آیا سیستم اقتصادی لسه فر در مباحثه پنجگانه ریشه دارد؟ آیا ریشههای به وجود آمدن دولت رفاه را در افکار آخرتشناسی مسیحیت میتوان یافت؟
به گفته بنجامین فریدمن، پرسیدن چنین سوالهایی برای فهمیدن نظم امروز اهمیت بسیاری دارد. مباحث اقتصاددانان به ویژه از نوع ریاضیگونه آن بعید است که با نوشتههای سنت آگوستین تناسب پیدا کند. اما هنگامی که سوالهای الهیاتی به شکلی سکولار بیان شوند، ارتباط مفاهیم اقتصادی و دینی و آنچه فریدمن میگوید آشکار میشود.
سوتریولوژی سوال درباره رستگاری است که کمتر کسی در حد جان کالوین، آفریننده یکی از سختگیرانهترین انواع پروتستانتیسم، در شکلگیری آن نقش داشته است.
الهیات کالوین به صورت خلاصه چند نکته را به ما یاداوری میکند: ما کاملا فاسد هستیم، رستگاری بی قید و شرط است و فقط خداوند برگزیدگان انتخاب میکند و ما نمیتوانیم بر تصمیم او اثر بگذاریم، اصلاح و جبران محدود است و خداوند فقط کسانی را نجات میدهد که برگزیدهاست.
با این حال لطف و رحمت خداوند مقاومت ناپذیر است و اگر او ما را فرا بخواند، باید به او پاسخ دهیم. و در نهایت اینکه خداوند بوالهوس نیست و اگر رستگاری را به ما عطا کند، دائمی آن را عطا کردهاست.
فریدمن معتقد است دیدگاه جبرگرایانه و منفینگر کالوین به طبیعت انسان به گونهای بود که پیش از حضور دیدگاه علمیِ بازار محور، عرصه را برای آن خالی کند.
کالوینیسم توانست پیروان زیادی را در اسکاتلند به خود جذب کند؛ همان مکانی که بعدها آدام اسمیت در آن کتاب ” ثروت ملل” را نوشت. اسمیت به دین بیتوجه بود، در حالی که همکار و دوست نزدیک او، دیوید هیوم دیدگاهی خصمانه درباره دین ارائه میداد.
با این حال فریدمن معتقد است فضای دینی که آنها در آن آثار خود را مینوشتند بر شکلگیری ایدهشان موثر بودهاست. در واقع دیدگاه اسمیت این بود که برخلاف شهروندان ذاتا فاسدی که سرنوشت آنها از قبل توسط باریتعالی تعیین شدهاست و نیازی به دست پنهان برای کنترل رفتارشان ندارند، شهروندان اقتصادهای بازار جدید به دست پنهان برای نظم و کنترل امور نیازمندند.
در تقابل با کالوین، فلیسوف هلندی، جیکوب آرمینیوس، کالوینیسم سختگیرانه را توهینی نسبت به خداوند تلقی کرد. آرمینیوس و پیروانش مانند بقیه رقبا، دیدگاههای خود را در پنج نکته خلاصه کردند و از اینرو باورهای آنها به مباحث پنجگانه معروف شد. ماهیت بنیادین نکات پنجگانه این بود که اگر بندگان خداوند در انتخاب او آزادی نداشته باشند، شکوه و عظمت خدا را کامل نمیتوان درک کرد. بنابراین اگر انسانها اراده آزاد دارند، مفهوم جبر باید اصلاح شود و ایده انتخاب محدود گسترش یابد.
بحثهای مطرحشده توسط آرمینیوس اوایل فقط به هلند محدود بود، اما طولی نکشید که به اسکاتلند و انگلیس صادر شد. فریدمن با تکیه بر نوشتههای متفکران ناشناخته نشان میدهد که چگونه تفکر آرمینین بر خوبی ذاتی انسان به جای انسان ذاتا فاسد و نقش اصلی اراده و عمل انسان به جای جبر تاکید میکند.
همچنین در این دیدگاه جهان نه فقط برای حمد و ستایش خداوند، بلکه برای سعادتمندی انسان ساخته میشود. در نتیجه فریدمن میگوید که علم جدیدِ اقتصاد ایدههای آرمینین را سکولار کرد، به گونهای که در آن بازار و سایر نهادهای سکولار وظیفه بهبود وضعیت انسان را به جای خدا، برعهده میگیرند.
الهیات آرمینین آخرین اثر خود را در آمریکا برجا گذاشت. پیوریتنها به یکی از سختگیرانهترین انواع کالوینیسم معتقد بودند و دیدگاهی بدبینانه به ذات انسان داشتند. به همین دلیل در الهیات آنها ملتی سرزنده و فعال ایدهای منسوخ به نظر میرسید. با گسترش آرمینیسم در آمریکا به مرور روشگرایی و ایدههای مانند آن در آمریکا مورد توجه قرار گرفت و تا اواسط قرن ۱۹، کالوینیسم سختگیرانه به یک خاطره تبدیل شده بود.
اسکاتولوژی واژهای مربوط به آخرالزمان است. اکثر پروتستانها معتقدند که مسیح دوباره خواهد آمد اما درباره اینکه چگونه و کی این اتفاق رخ خواهد داد تفاوت نظر وجود دارد. پریمیلنیالیست ها یا هزارهگرایان( کسانی که به ظهور عیسی قبل از هزار سال باور دارند) معتقدند که ذات گناهکار انسان او را به دورانی پرآشوب خواهد رساند و در همان زمان مسیح دوباره ظهور میکند و باقیمانده افراد صالح را نجات میدهد.
پست میلنیالیستها یا پس از هزارهگرایان در قرن ۱۹ و ۲۰ ایدههای کالوینیستی و هزارهگرایی را به چالش کشیدند. آنها میآموزند که انسانها می توانند از طریق اصلاحات اجتماعی مانند لغو بردهداری یا بهبود شرایط کار توجه و مساعدت مسیح را به خود جلب کنند. با اعمال و کارهای خوب انسانها، عیسی بازگشت دوباره خود را به تاخیر میاندازد تا جهانی مطابق آموزههای اجتماعی او شکل بگیرد.
پروتستانتیسم لیبرال از درون پس از هزارهگرایی به وجود آمد و با اقتصاد همپوشانیهایی داشت. ریچارد تی الی یکی از نمونههای بارز این همپوشانی است. گرایش اصلاحطلبانه او که بنیانگذار انجمن اقتصاد آمریکا بود، منجر به تاسیس جنبش انجیل اجتماعی شد. فریدمن معتقد است که هرچند این جنبش سوالهایی جدی درباره اثربخش بودن سیستم لسه فر به وجود آورد، تا حد زیادی با مفهوم پیشرفت بشر موردنظر هیوم و اسمیت مطابقت داشت.
چنین خلاصه و بررسی اجمالی از کتاب فریدمن نمیتواند به کفایت درباره بررسیهای شگفتآور و جزئی او ادای احترام کند. او نه فقط همه متفکران برجسته در حوزه الهیات و اقتصاد، بلکه متفکران کمتر شناختهشده را نیز در نظر میگیرد. با این حال نقدی که به اثر او میتوان وارد کرد این است که تمرکز او فقط بر پروتستانتیسم و کشورهای حوزه آن مانند انگلیس، اسکاتلند و هلند است و درباره آموزههای کاتولیک بحثی ارائه نمیکند.
همچنین این نکته اهمیت دارد که شاید در گذشته الهیات و اقتصاد به هم گره خورده بودند، اما امروزه دیگر چنین نیست. متفکران اقتصادی قرن نوزدهم، هربرت اسپنسر و ویلیام گراهام سامنر افکار دین ستیزانه داشتند و بیشتر از داروین متاثر بودند تا افکار الهیاتی کالوین. آین رند، مشهورترین طرفدار سیستم لسه فر در قرن بیستم بیدین بود و میلتون فریدمن نیز با وجود یهودی بودن چندان به باورهای دینی معتقد نبود.
ترجمه: نفیسه نیکبخت
در باره اینکه “…شاید در گذشته الهیات و اقتصاد به هم گره خورده بودند، اما امروزه دیگر چنین نیست. …” ،
عرض میشود که طبق آموزه های قرآن ، حداقل ایمان اغنیاء با ادای زکات سنجیده میشده و میشود و همواره در جامعه جریان داشته است…
البته زکات تمام اقتصاد نیست اما همواره وسیله کنترلی اقتصادی دینی بوده است…حتی در دوران هایی قدیمی ، بخشش و کمک اقتصادی به دیگران ، با عنوان زکات یا غیرآن توصیه میشده است….
انباشت نکردن ثروت و کمک به ضعیفان (وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى ﴿۶﴾ سوره لیل ) گام اول سعی تمام مومنین اعلام میشود….
امروزه نیز مشکل اصلی عدم رسیدگی به ضعیفان است و رها کردن انسانها به حال خودشان (اعم از قوی و ضعیف) تحت عناوین فریبنده آزادی و مسئولیت گریز…
اصولا وقتی معتقدیم خدایی مهربان برای انسانها هست یعنی باید اعتقاد داشته باشیم که خدا بین انسانها در برابر نیاز طبیعی ، فرقی قائل نیست چه مومن باشند چه کافر جه مبتکر و خلاق باشند چه ناتوان و آسیب پذیر(سوره فصلت)… این ، دستکم نوعی فلسفه اقتصادی است…
اما مواد مورد نیاز در انبارهای قفل شده به نام هر انسانی ذخیره نشده است بلکه در دسترس همه قرار دارد …در نتیجه کسانی بیشتر از نیاز خود برداشت میکنند (که امانت الهی است) …
بنابراین اغنیاء مومن به خدا و قیامت باید در اموال خود حقی برای نیازمندان (آسیب دیده و یا با هوش و تدبیر کمتر) بدانند…
این همه یعنی وجود ارتباط غیر قابل انکار بین خداوند و انسانها و اقتصاد در هماره تاریخ…ارتباط بین انسانها طبق دستور الهی…
حالا اگر انسانهای قدرتمند تا به امروز و با ایادی خود دستورات الهی را خصوصا در زمینه های اقتصادی ، گزینشی و فرقه گرایانه پیچ و تاب میداده اند و میدهند و کلمات الهی را از مواضع اصلی خارج یا کتمان میکنند نشان از بی اعتنایی خداوند و بی ارتباطی الهیات با اقتصاد نیست…
سلام و احترام
با تشکر از انتخاب خوبتان در انتخاب و ترجمه این یادداشت، لطفا در یادداشتهای ترجمه نام منبع یادداشت و نویسنده اصلی را هم درج بفرمایید.
با سلام در زیر مطلب آمده منبع نیویورک تایمز است.