نیمی از ایرانیها درگیر طلاق عاطفی
طلاق عاطفی، واژه ای تازه وارد به زندگی زناشویی ایرانیان است که گستره آن با بیشتر شدن مشکلات زندگی، بیشتر و بیشتر شده است. گروهی از زوجهای ایرانی با وجود نارضایتی از زندگی مشترک و میل به جدایی، به دلیل واهمه ای بزرگ که از طلاق و جدایی دارند، به هر شکل ممکن به زندگی – بیآنکه حس و علاقه ای به آن داشته باشند – ادامه داده اما طلاق نمیگیرند.
روزنامه قانون نوشت: آنها با وجود زندگی فیزیکی مشترک، پیوند عاطفی با همسرشان ندارند و اصطلاحا با تن دادن به طلاق عاطفی، رویه تازه ای به زندگی میبخشند. پروفسور حسین باهر، جامعهشناس نیز در رابطه با دلیل زوجها برای پذیرفتن طلاق عاطفی به جای طلاق رسمی میگوید: جدا شدن زوجها به صورت رسمیمشکلات زیادی را برای زن و مرد به دنبال دارد. مهریههای سنگینی که در زمان عقد، خانوادهها بر سر آن به توافق میرسند و نداشتن تصور صحیح از آینده، یکی از مواردی است که در صورت ناتوانی مرد در پرداخت مهریه ، زوجها را مجبور به ادامه زندگی میکند.
همچنین ترس از تنهایی در سنین بالا، بدنام شدن فرزندان به دلیل طلاق والدین و نگرانی از حرف و حدیثهای دوستان و خویشاوندان – که پس از طلاق رسمیشروع میشود – نیز زندگی مشترک را به آنها تحمیل میکند. این پدیده که به نظر میرسد بیشتر در میان شهرنشینان رخ میدهد، اقلیتی از روستانشینان و بخش ناچیزی از قبایل، عشایر و مرزنشینان را نیز در بر میگیرد و به طور کلی برخی زوجها در تمام مناطق به دلیل ناتوانی در اداره زندگی شان به ناچار طلاق عاطفی را میپذیرند.
این بنیان گذار مکتب رفتار شناسی در ایران همچنین در ارتباط با تعداد طلاقهای عاطفی ای که به نسبت هر ازدواج صورت میگیرد نیز میافزاید: تقریباً 25 درصد ازدواجها به طلاق رسمیمیانجامد ، 25 درصد در مسیر صحیح ادامه مییابد و مابقی زوجها از درجاتی از طلاق عاطفی رنج میبرند. از مجموعه دلایل این پدیده میتوان به مشکلاتی از قبیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در جامعه به مرور زمان به وجود میآید و بر خانوادهها نیز اثر میگذارد؛ اشاره کرد. مشکلاتی که هر کدام به مرور زمان و با شناخت بیشتر زوجها از یکدیگر منجر به سردی روابط در بین آنها میشود و آنها را از یکدیگر دور میسازد؛ اما هرچه علم و دانش جوانان در رابطه با ازدواج و دلایل ضرورت این امر بیشتر باشد کمتر در زندگی مشترک شان دچار مشکل میشوند و در برابر فراز و نشیبهای زندگی زناشویی راحت تر برخورد کرده و نسبت به حل آن اقدام میکنند.
نا آشنایی با مهارتهای زندگی
دکتر ناصر قاسم زاده، روانشناس و درمانگر نیز به «قانون» میگوید: یکی از مسائل مهمیکه در بقای زندگی زوجها نقش مهمیرا ایفا میکند، مهارتهای زندگی است که کافی نبودن آنها ممکن است منجر به بروز اختلافات بسیار شود. این مهارتها نه تنها قبل و در زمان ازدواج باید آموزش داده شوند، بلکه فراگیری آنها نیز در 5 سال اول ازدواج از اهمیت بالایی برخوردار است. متأسفانه مهارتهای مورد نیاز برای زندگی مشترک به جوانان آموزش داده نمیشود و اطلاعات کافی در این زمینه در اختیار آنان قرار نمیگیرد. مهارتهای زندگی به جوانان میآموزد که در موقع بروز مشکلات چه واکنشی از خود نشان بدهند تا زندگی زناشویی مستحکم تری داشته باشند.
آموزش این گروه از مهارتها در گذشته برعهده سازمان ملی جوانان بود که با برگزاری کلاسهای مشاوره برای جوانان آنها را برای آینده آماده میکرد. دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه در ادامه میافزاید: طلاق عاطفی بعد از شناخت کامل دو طرف و سپری شدن دوره ای از زندگی مشترک رخ میدهد. معمولا زوجهای جوان کمتر گرفتار طلاق عاطفی میشوند و طلاق عاطفی بیشتر در زوجهایی که بیش از یک دهه از زندگی مشترکشان گذشته است مشاهده میشود. در واقع این دلسردی بعد از بروز اختلافاتی رخ میدهد که زوجها در برطرف کردن آنها ناکام میمانند. زوجهایی که ازدواجشان با علاقه به طرف مقابل شکل نگرفته است بیشتر از کسانی که در ابتدا به هم عشق میورزیده اند در معرض این مسئله هستند، چرا که عشق و علاقه به یکدیگر آنها را در برابر مشکلات مقاوم تر میکند. از سویی بالا بودن سطح انتظار زوجها از یکدیگر موجب سرد شدن روابط میشود که اگر فرزندی هم در میان باشد، شرایط عاطفی و احساسی مناسبی برای رشد آن فرزند فراهم نخواهد شد.
این پژوهشگر علوم انسانی همچنین در رابطه با علت اصلی افزایش طلاق عاطفی در مقابل طلاق رسمیمیگوید: زوجها بیشتر به سبب شرایط عاطفی خود و فرزندانشان و وابستگی و دلبستگیهای به وجود آمده و همچنین به دلیل وجود باورهای عرفی و فرهنگی از طلاق رسمیخودداری میکنند. ریشه اختلافات به وجود آمده در زوجها را میتوان در نحوه برخورد خانوادههایشان در دوران کودکی آنها مشاهده کرد. هرچه تعاملات خانوادگی بیشتر باشد میزان اختلافات به وجود آمده در زندگی مشترک فرزندان هم کاهش مییابد. کودکانی که توسط والدینشان مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند نظراتشان را در محیط خانواده بیان کنند، یاد میگیرند در آینده هم حق انتخاب و انتقاد را به دیگران بدهند.
این افراد در زندگی زناشویی نیز همسرشان را در شرایط سخت و در مواجهه با مشکلات بهتر درک میکنند. اما متأسفانه به دلیل نبود آموزشهای صحیح این تعاملات کمتر دیده میشود. در نتیجه افراد در تمام زندگی، خود را محور همه چیز میبینند و نمیتوانند نظر و عقیده دیگران را قبول کنند. برای کمتر شدن این مشکلات آموزش و پرورش و مراکز آموزش عالی با قرار دادن واحد درسی خود شناسی میتوانند تا حد چشم گیری این مشکلات را کاهش بدهند.
باورها و سنتهای ویرانگر
دکتر کاظم قجاوند، جامعه شناس وعضو هیأت علمیدانشگاه با اشاره به نقش سنتها در روابط زناشویی میگوید: خرده فرهنگها و نگرشهای گرفته شده از سنتها همانطور که باعث تحکیم روابط زن و شوهر میشوند، یکی از موانع خوشبختی زوجها هم میتوانند، باشند و خاموشی روابط همسرها را در زندگی مشترک به دنبال داشته باشند. برای مثال در برخی از سنتها مرد را از محبت کردن به زن منع و او را به انجام رفتارهای خشن تشویق میکنند که خود باعث سردی روابط زن و شوهر و در نهایت به طلاق عاطفی منجر میشود. این سنتها که ضرب المثلها و فرهنگ عامیانه را نیز در بر گرفته است هیچ کدام ریشه دینی و علمیندارند و برگرفته از رفتارهای غلطی است که با گذشت زمان وارد فرهنگ جامعه شده است.
این آسیب شناس اجتماعی درباره نحوه شکل گیری پدیده طلاق عاطفی میافزاید: ازآنجا که طلاق عاطفی احساس رضایت و نا رضایتی از زندگی مشترک است و این یک موضوع کیفی است بنابراین با شاخصههای کیفی نیز سنجیده میشود و این امر سنجش پدیده طلاق عاطفی را نیز دشوار ساخته است. بر این اساس آمار دقیقی را نمیتوان در این زمینه ارائه داد اما این روشن است که از هر 10 ازدواج صورت گرفته دو مورد آن به طلاق رسمیختم شده و چهار مورد آن نیز گرفتارخاموشی روابط زناشویی و طلاق عاطفی میشوند. تعداد طلاقهای عاطفی در خانوادهها همیشه به دلایل عرفی و فرهنگی جامعه بیشتر از طلاقهای رسمیاست.
طلاقهای عاطفی نه تنها برای خود افراد نتایج سوئی را به دنبال دارد بلکه برای جامعه هم مشکل ساز میشود زیرا تأثیر خاموشی روابط زن و مرد در فعالیتهای خارج از خانه هم دیده میشود و زن و شوهری که مدتی است دچار اختلاف شده اند از لحاظ روانی نیز آمادگی لازم را برای فعالیتهای خارج از خانه ندارند.اما دکتر قجاوند در رابطه با راههای کاهش اختلافات زناشویی زوجها میگوید: برای کاهش تأثیر خرده فرهنگهای اشتباهی که ریشه در سنتهای ما دارند؛ زوجها با تفکر و تعقل درباره شرایط زندگی شان میتوانند سنتها را مورد قضاوت قرار دهند و با پیروی از آموزههایی که در بهبود روابط آنها موثر است و وضعیت شان را در زندگی مشترک تقویت میکند؛ میتوانند، زندگی مشترک پویایی داشته باشند. زن و شوهرهای جوان با دوری کردن از روزمرگیها میتوانند خود را همچنان جذاب نگاه داشته و با بیان حرفها و افکار نو به یکدیگر نزدیک تر بشوند. متأسفانه طلاق عاطفی بیشتر در بین زوجهایی دیده میشود که از نظر افکار با یکدیگر بسیار متفاوت هستند؛ اما همچنان این تفاوت هم از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زمانی این اختلافات و مشکلات شدت میگیرد که هر کدام از دو طرف بخواهند نظر و عقیده خود را به دیگری تحمیل کنند.
طلاق عاطفی، واژه ای تازه وارد به زندگی زناشویی ایرانیان است که گستره آن با بیشتر شدن مشکلات زندگی، بیشتر و بیشتر شده است. گروهی از زوجهای ایرانی با وجود نارضایتی از زندگی مشترک و میل به جدایی، به دلیل واهمه ای بزرگ که از طلاق و جدایی دارند، به هر شکل ممکن به زندگی – بیآنکه حس و علاقه ای به آن داشته باشند – ادامه داده اما طلاق نمیگیرند.