عدالت، آرمان همیشه مهجور ما
حسن محدثی گیلوایی
مفاهیمی همچون عدالت، آزادی، استقلال و از این قبیل، مفاهیم بسیار فریبندهای هستند. دستیافتنی و سهلالوصول مینمایند اما بس دشواریاباند. به همین دلیل هم هست که بازیگران سیاسی و اهل سیاست میتوانند با استفاده از همینگونه مفاهیم مبهم، بهآسانی ما مردم را فریب بدهند.
بارها از من خواستهاند درباره مفهوم عدالت اجتماعی بنویسم یا سخن بگویم، اما هر بار به بهانهای طفره رفتهام. در باره اینگونه مفاهیم که متفکران سیاسی بزرگ، عمری به اندیشهورزی در باره آن گذراندهاند، من ناچیز چه چیزی برای عرضه کردن توانم داشت. اما این دفعه گیر افتادهام. پس شما مرا بابت نوشتن این چند خط ببخشایید!
عدالت را گاهی در مقام داوری و قضاوت بهکار میبریم. در این مقام، عدالت یعنی حق را به صاحب حق، یعنی کسی که بیش از دیگری یا دیگران شایسته است، بدهیم. این داوری ممکن است در محکمه باشد و جنبه حقوقی داشته باشد یا در یک گزینش میان افراد مختلف یا هر شکی از رقابت یا هر شکلی از نمرهدهی باشد. در اینجا عدالت در مقابل ناداوری قرار میگیرد.
عدالت گاهی به برخورداری از حقوق برابر معنا میشود. همهگان از زن و مرد و سیاه و سفید و خودی و غیرخودی و خرد و کلان بهطور بالقوه حقوق برابری داشته باشند و هیچکس بدون شایستهگی و بدون دلیل موجه، از دیگران ممتاز نشود. در اینجا عدالت در مقابل تبعیض قرار میگیرد.
عدالت گاهی به معنای برابری اقتصادی میان اعضای جامعه و برخورداری اقتصادی همسان معنا میشود. در اینجا عدالت یعنی برابری یا چیزی نزدیک به برابری اقتصادی میان کسانی که نقشهای مختلفی در جامعه ایفا میکنند و وظایف مختلفی دارند. این معنا از عدالت دلالت بر برابری طبقاتی دارد. مفهوم مقابل عدالت در اینجا نابرابری است.
عدالت گاهی به معنای تقسیم برابر و درست سهم هر یک از افراد است. در این معنا، عدالت یعنی به انصاف رفتار کردن. مفهوم مقابل عدالت در اینجا بیانصافی است.
گاهی عدالت معنایی فوق طبیعی دارد و از عدالت خدا یا عدالت در هستی و کائنات یا به تعبیر گذشتهگان چرخ و فلک و روزگار سخن گفته میشود. در اینجا موضوع بحث فراتر از آن چیزی است که توسط انسانها انجام میشود. در اینگونه موارد معمولاً از تقدیر سخن گفته میشود. آیا آنچه در این زندهگی و در این هستی نصیب ما شده است، عادلانه است؟ در این بحث، آرا و توجیهات مختلفی بهمیان میآید. برخی از آنها را میتوان خداتوجیهی یا تئودیسی نام نهاد؛ توجیه کردن وضع بشری با بهمیان آوردن مفاهیمی چون خواست خدا یا مشیت الاهی. بحث الاهیاتی و فلسفی مهم شر نیز اینجا کموبیش مطرح میشود.
عدالت گاهی به معنای برخورداری همهگان از فرصتها و امکانات برابر در جهان اجتماعی و در زندهگی اجتماعی است. این معنا از عدالت را معمولاً عدالت اجتماعی میگویند. این معنا از عدالت بهنظر میرسد از همه معانی دیگر این کلمه مهمتر است، زیرا میتوان گفت که این معنا از عدالت بهنحوی معانی دیگر را نیز دربردارد. بهنظر میرسد در انقلاب ۱۳۵۷ بیشتر انقلابیون به چنین معنای شاملی از عدالت نظر داشتهاند. واژه مقابل این معنا، قاعدتاً بیعدالتی است و چنین جامعهای که همه در آن فرصت برابری برای رشد و بهرهبرداری از امکانات ندارند، جامعه ناعادلانه خوانده میشود. اگر قدری بیشتر تأمل و بررسی بکنیم، میتوانیم معانی دیگر این کلمه را نیز پیدا بکنیم.
در میان این معانی مختلف عدالت، اگر مفهوم مافوقالطبیعی عدالت را کنار بگذاریم، میتوانیم بگوییم که هیچیک از انواع و اقسام مختلف عدالت در جامعه ما وضع مطلوبی ندارد. این در حالی است که از عصر مشروطه تاکنون این انواع عدالت، هر یک بهنحوی و در مرحلهای از تاریخ معاصر ما، جزو آرمانهای مهم ایرانیان بوده است.
حال پرسش اساسی این است که مشکل در چیست؟ آیا خود این مفهوم مشکل دارد؟ پاسخ من این است که ما برای تحقق آرمانهای خود میبایست در باره آنها و نحوه تحقق آنها نظریهپردازی بکنیم. نخست مفهومسازی دقیقی بکنیم و مفاهیم را از ابهام دربیاوریم و سپس مسیر عملیسازی آرمانهایمان را با کار دقیق علمی هموار بکنیم و سرانجام در جهت تحقق آنها وارد صحنه عمل بشویم.
آرمانهای ما با شعاردهی محض تحقق نمییابند. در مورد آرمان عدالت نیز نیاز است تعریف دقیق و عملیاتی از آن ارائه کنیم و راه تحقق انواع آن را شناسایی کنیم و برای تحقق آنها مساعی خود را بهکار گیریم. اگر برای معانی مختلف عدالت، صفتی جور کنیم و انواع عدالت را از همجدا کنیم، راحتتر به نتیجه میرسیم: عدالت حقوقی یا قضایی، عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت آموزشی، عدالت جنسیتی، عدالت قومی، و غیره. اینگونه مفهوم کلان عدالت به زیرمجموعه مشخصی تقسیم میشود و بهتدریج میتوان به تحقق این آرمان بزرگ بشری نزدیکتر و نزدیکتر شد.
در مرحله بعد به این فکر کنیم که چهگونه میتوان به آن وضع عادلانه نزدیک شد. مثلاً باید مشخص سازیم که عدالت حقوقی چهگونه حاصل میشود؟ چه ساز و کارهایی را باید تعبیه کنیم و چه نهادهایی را باید بسازیم تا عدالت حقوقی تحقق یابد؟ یا چه کنیم که عدالت جنسیتی هر چه بیشتر تحقق باید. بهعبارت دیگر، یک آرمان بزرگ بشری را به چندین آرمان کوچکتر تقسیم کنیم و در مسیر پیادهسازی آن گام برداریم. همینطور در همه موارد در باره انواع عدالت اندیشه کنیم و اگر مطلوب بودند، راه نیل به آنها را با کار علمی و نظریهپردازی علمی پیدا کنیم و گام به گام به تحقق این آرمان بزرگ بشری نزدیک شویم. در این طریق میتوانیم از تجربیات و اندوختههای بسیاری از کشورهای دنیا، نظیر تجربیات ارزشمند در اروپای شمالی، بهرهمند شویم.
عذرخواهام اگر در باره چیزی سخن گفتم که باید بیشتر در باره آن میآموختم. من فقط افکار خود را قلمی کردهام. باید بسی در این باره بخوانم و تأمل کنم. این بار نتوانستم به درخواست یک دوست بزرگوار نه بگویم. میدانم که بسیاری اوقات نه گفتن، سخاوتمندی بزرگتری است.
* منتشر شده در ویژهنامه ماهنامه «کوچه» وابسته به خانه فرهنگی غدیر
شماره سی و سوم اسفند 99
به مناسبت روز جهانی عدالت اجتماعی