داعش و جذب طبقه متوسط در افغانستان
برخلاف جهادیهای روستایی، اغلب کسانی که به داعش میپیوندند، میتوانیم آنها را بر اساس استانداردهای اقتصادی_اجتماعی، طبقه متوسط شهری بنامیم. طبق یک تحقیق صورت گرفته، عمده افراد این گروه نه از خانوادههای محروم بودند، نه منزوی اجتماعی و نه از لحاظ فرهنگی محروم بودند. تعداد زیادی از افراد داعش در مناطقی رشد کردهاند که هیچ سابقه حمایت از گروههای تندروی خشن ندارد، اتفاقا بسیاری از نخبگان دولتی نیز در همین ساحات بزرگ شدهاند.
پس از سال 2015 تمام تلاشها برای محو داعش توسط دولت و نیروهای ائتلاف به صورت نظامی بوده است. ارزیابی میزان تهدید این گروه بر اساس موفقیتهای آنان در اجرای سریع عملیات بوده است. همچنین میزان موفقیت در مقابله با این گروه براساس ترور رهبران و اخراج آنان از نواحی روستایی اندازهگیری شده است. این رویه غلط از یک فهم نادرست از موجودیت آن ناشی شده است، تصوری که این گروه را وارداتی میپندارد. سیاستگذاران و نیروهای امنیتی نمیتوانند بپذیرند که این گروه از حمایتهای محلی برخوردار است و تمامی آن وارداتی نیست.
داعش باید به عنوان یک پدیده محلی تصور شود. اکثر بازداشتیهای داعش در کابل، در همین شهر بزرگ شدهاند و تنها شمار اندکی از آنان از ملیتهای دیگر هستند. برای فهم چگونگی بازتولید پدیده سلفی جهادی، بخصوص در مناطق شهری باید به این مسئله توجه جدی داشت.
در بحبوحه درگیری و جنگ، روند رادیکالیزاسیون مردان و زنان از منظر ریشههای اجتماعی آن، کمتر مورد توجه بوده است و عمده تلاشها در امور نظامی بوده است. داعش در این پنج سال خود را متخصص جلب توجه از طریق برنامهریزی حملههای خونبار در مناطق شهری نشان داده است که در این مدت بیش از هزار نفر را کشته است. عموم مردم و سیاستمداران بیشتر بر این ابزارهای خونین توجه کردند. لذا از رویههای پیچیده افزایش تندروی که موجب افزایش افراد داعش شده، غافل بودند.
سلفیه در افغانستان
همزمان با شکلگیری گروههای جهادی علیه شوروی پای تفکرات سلفی در افغانستان باز شد. عمده تحرکات و فعالیتهای آنان در شرق افغانستان بود که در مواردی نیز توانستند حکومتهای کوچکی به نام خلافت اسلامی تشکیل دهند.
پس از حمله ائتلاف و سقوط طالبان، مدارس سلفی بواسطه برقراری آزادیهای سیاسی و مذهبی فرصت بیشتری یافتند، اما همچنان از نظر ارائه یک دستور کار سیاسی منسجم دچار مشکل بودند. تفاسیر غیرصلح جویانه از اسلام آنها را به سمت فعالیتهای مخرب سوق میداد. اما از آنجائی که طالبان با سلفیها رویه خشونتآمیزی داشته است، آنها در یک وضعیت دوگانهای گیر افتادند؛ از یک طرف مخالف دولت بودند و از طرف دیگر بهرهمند از آزادی و امنیت همان دولت بودند. شرایط با ظهور داعش که داعیه جهانی داشت تغییر کرد و گروه محلی آن در افغانستان شکل گرفت.
با ظهور داعش جهانی تمایلات جهادی در میان جوانان افزایش یافت. اسلامیت یکی از پارامترهای لاینفک دولت افغانستان و گروههای اسلامی دیگر است، لذا جوانان سلفی تلاش بسیاری کردهاند تا جواب واضحی به این سوال بدهند که دولت اسلامی چیست و چه ویژگیهایی دارد. در همین راستا این گروه به عنوان پرچمدار سلفی جهادی از داعش جهانی الهام میگرفت.
پیش از آنکه داعش به صورت رسمی در افغانستان اعلام موجودیت کند در تابستان 2014 برای اولین بار اعلامیههایی در یک مسجد متعلق به سلفیان در غرب کابل منتشر شد و یارگیری آنان شروع شد. رهبران سلفی در قالب موسساتشان در اطراف این مسجد شروع به فعالیت کردند و پس از مدتی صدها طلبه زن و مرد از این مدارس در خارج از کابل تمرینات نظامی دیدند. از سال 2012 و در کنار جنگجویان طالب در دو منطقه جنوب افغانستان و غرب کابل وارد کارزار نظامی علیه دولت شدند. سال 2015 این فعالیتها ساماندهی یافت و تحت نام داعش اقدام به جذب افراد کرد. در سالهای بعد نیروهای امنیتی فعال شدند و برخی از آنان را دستگیر کردند. در یک مورد مهم سه نفر از رهبران آنان که شکایت زیادی از آنان شده بود دستگیر شدند. گروه دیگری که با داعش همپیمان شد، افرادی بودند که با القاعده مرتبط بودند و در نزدیک دانشکده پزشکی دانشگاه کابل مستقر بودند. در عین حال متهم به تلاش برای ترور حامدکرزی در سال 2011 بودند.
نیروها به صورت فردی نیز از طریق شبکه های اجتماعی میتوانستند به گروهها در ننگرهار و کابل وصل شوند. اکثرا بعد از مدت کوتاهی با ننگرهار تماس برقرار میکردند تا ترتیب یک سفر یا هجرت را به کمپهای نظامی این گروه داده باشند.
عمده حملات نیز توسط یک حلقه کوچکی از مسئولین رده بالا هماهنگ میشود و دیگر دایره ها معمولا در تاریکی اطلاعاتی نگه داشته میشوند. همه دایره ها در خطوط ارتباطی مخصوص خودشان نگه داشته میشوند و در نهایت به ننگرهار ختم میشوند. طبق مصاحبه با حمله کنندگان به مسجد امام زمان شیعیان، مشخص شد دو نفر هماهنگ کننده این حملات ارتباطات پیشینی با یکدیگر نداشتند و فقط در بازداشتگاه نیروهای امنیتی همدیگر را ملاقات کردند.
مسئولین امنیتی و استخبارراتی افغانستان میگویند از حملات مختلف صورت گرفته یک نتیجه بدست میآید: همه حملاتی که داعش به گردن میگیرد با حمایت منابع و لجستیکیهایی است که از حملات طالبان نیز حمایت میکند، از جمله آنها شبکه حقانی است که خطرناکترین حملات را به کابل داشته است. تمامی حملات در کابل توسط یک شبکه جنایتکار تروریست صورت میگیرد. همچنین این گروه توانایی خرید افراد فاسد در دولت را نیز دارد.
پس از توافقنامه صلح در دوحه و تعهد طالبان به کاهش عملیات علیه شهر کابل، فرصتی برای داعش پیش آمده تا خود را بازسازی کند و حضور خود را به رخ بکشد. لذا در همین مدت حملات متعددی علیه اقلیتهای مذهبی صورت داد. در این میان شیعیان و سیکها در بیمارستان، دانشگاه، کورس، عبادتگاه و مسجد کشته شدند. خلا حضور طالبان در کابل سبب شده تا داعش از فرصت استفاده کند و خود را به عنوان گروه سازش ناپذیر جهادی دیگری تعریف کند.
جوانان نیروهای اصلی داعش
برخلاف جهادیهای روستایی، اغلب کسانی که به داعش میپیوندند، میتوانیم آنها را بر اساس استانداردهای اقتصادی_اجتماعی، طبقه متوسط شهری بنامیم. طبق یک تحقیق صورت گرفته، عمده افراد این گروه نه از خانوادههای محروم بودند، نه منزوی اجتماعی و نه از لحاظ فرهنگی محروم بودند. تعداد زیادی از افراد داعش در مناطقی رشد کردهاند که هیچ سابقه حمایت از گروههای تندروی خشن ندارد، اتفاقا بسیاری از نخبگان دولتی نیز در همین ساحات بزرگ شدهاند. کابل و اطراف آن از جمله این مناطق است. عمده آنان یا متخصص نیمهحرفهای بودند یا شغل و تجارت مخصوص خود را داشتند. نیمی از آنان بعد از پیوستن به داعش کار خود را یا به صورت پاره وقت ادامه دادند و یا بخشی از کار را به یکی از افراد خانواده سپردند. نیمی دیگر نیز کار خود را رها کرده و به مناطق جنگ و رزم رفتند.
مسئله قابل توجه دیگر جذب شدگان داعش از منظر قومی است. در میان افراد داعش غیبت افراد از قبائل پشتون مشهود است و این برخلاف تصور رایج (واقعی یا غلط) است که الگوی معمول جذب گروههای تروریستی را از پشتونها میداند. عمده افراد داعش از مناطقی هستند که درسالهای سربرآوردن طالبان نماد مقاومت علیه طالبان بودند؛ به غیر از تعداد محدودی از کابلیهای اصیل و ازبکهایی از ولایات شمالی جوزجان و تخار و فاریاب که عضو این گروه شدند. بسیاری از افراد به خدمت درآمده در دولت پس از طالبان نیز از تحصیلکردگان همین مناطق هستند.
روند تولید تندروی و سوق دادن جوانان به دامن سلفی جهادی محدود به مردان نمیشود. داستانهای زنان جوانی که به داعش میپیوندند در شکل گیری تصویر داعش کمک زیادی کرده است. در واقع یکی از وجوه تمایز داعش از دیگر گروهها توجه زیاد زنان به آن است. طبق مصاحبه های صورت گرفته، زنان تقریبا در تمامی عملیات های صورت گرفته داعش نقش داشتهاند. به مناطق جنگ در ننگرهار رفتهاند، در عملیاتهای کابل شرکت داشتهاند، پیام گروه را در اینترنت منتشر میکنند، در شبکه های اجتماعی افراد را به عضویت تشویق میکنند و گاهی، نقش اساسی در تشویق مردان خانواده در پیوستن به گروه دارند. بیشتر زنان تندرویی که از داعش خراسان حمایت میکنند درس خوانده مدارس سلفی غرب کابل هستند. دو خواهر از شاگردان قدیمی همین مدارس در شمال کابل مسئولیت یک مدرسه را داشتند و در آن تعلیمات سلفی-جهادی را به طور سیستماتیک آموزش میدادند. برخی از شرکتکنندگان این مدارس گفتهاند که زنان تفکرات تعلیمیافته را در خانه انتشار میدادند و مردان و برادران خود را به پیوستن به داعش ترغیب میکردند. اگر چه آمارگیری دقیقی در این زمینه وجود ندارد اما برخی از حکایتها نشان از فعالیت قابل توجه زنان در داعش دارد.
سلفی ها نیز مانند دیگر گروهها در افغانستان، وضعیت ناهمگونی دارند. همگی موضع سیاسی واحدی ندارند. موسسات سلفی طرفدار دولت و علمای سلفی مخالف خشونت نیز وجود دارد. درصد زیادی از کسانی که تفکر سلفی جهادی را به خدمت گرفتند و عضو داعش شدند، پیش از آن مشغول فعالیتهای سلفی بودند. (البته به این معنا نیست که همه فعالان سلفی از داعش حمایت می کنند، بلکه درصد کمی از آنان به این گروه می پیوندند). همچنین شبکه های سلفی با رویکرد صلح جویانه مثل حزب التحریر، جمعیت اصلاح، حزب اسلامی و جمعیت اسلامی وجود دارد. برخی جوانان متعلق به خانوادهای از گروههای جهادی مثل جمعیت و حزب اسلامی هستند که میراثدار جهاد پرشکوه علیه شوروی به حساب میآیند. همین زمینه برای آنان سکوی پرتابی به سمت ایدئولوژیهای اسلامی است. آنها به طور مستقیم به سمت سلفیه رفتند و سپس سلفیه جهادی و مراتب بالاتر.
رهبران سلفی ریشه های فکری خود را به شیخ افغانیالاصل، امین الله پیشاوری ارجاع می دهند. او پیش از سربرآوردن داعش در پیشاور مستقر بود اما در حال حاضر در مکانی نامعلوم هست، ولی همچنان او به عنوان پدرمعنوی جریانهای سلفی افغانستان شناخته میشود و تفکرات و کتابهایش منتشر می شود. دو شخصیت تاثیرگذار دیگر بر داعش، شیخ قاسم و شیخ جلال الدین بودند که هر دو در سالهای 2016 و 2017 در ننگرهار کشته شدند.
پدیده داعش در افغانستان و رابطه آن با طالبان و دولت از جمله مسائل پیچیدهای است که فهم آن نیازمند بررسی مسائل فرهنگی و اجتماعی است و صرف مسائل نظامی نمیتوان تحلیل درستی از آن داشت. جذب جوانان و زنان به تفکرات سلفی و پس از آن سلفی جهادی، ریشه در مسائل غیردینی دارد که باید از ابعاد اجتماعی و فرهنگی مورد دقت قرار بگیرند. مسائلی که از جمله پدیدههای نو در جغرافیای افغانستان به حساب میآیند.
مترجم: علیرضا صالحی
منبع: شعوبا