امام علی(ع) انسانی برفراز تاریخ؛‌ رازکاوی ناموری امام

علی‌رضا واسعی

آنچه‌علی (ع) رادرهمیشه‌تاریخ ماندگارکرد، همسرداری، علاقمندی‌به‌فرزندان وحتی‌عبادت های او نبود.

بر پایه داده‌های تاریخی،‌ امام علی(ع) از ویژگی‌های بسیاری برخوردار بود که بی تردید گردآمدن همه آنها در یک فرد موجب تمایزش از دیگران و برجستگی و ماندگاری همیشگی‌اش می‌شد؛ علم و حکمت و شجاعت و صلابت و پارسایی و ایمان و زهد و محبت و تعهد و وارستگی و دلدادگی به اسلام و عشق به خانواده و دلسوزی و مهربانی و … تنها بخشی از اوصافی است که برای وی نقل شده است،‌ اوصافی که به گفته ابن ابی الحدید،[1]کسی با او در آنها مقایسه شدنی نیست، اما مانایی‌و الگوبودگی او را که به تعبیر دکترشریعتی ازاو حقیقتی بر گونهٔ اساطیرساخته[2]واساسا مردانگی‌را معنا بخشیده، و به تعبیر امروزیان بدو شخصیتی جهانی‌وتمدنی بخشیده در این موارد نباید دانسته شود، بلکه در خصوصیات و ویژگی‌های دیگری بایست جست. مهم‌ترین آنها که در راستای وظیفه پیشوایی ایشان است،‌ در چند نکته بیان می‌شود:

یکم. عدالت خواهی آن جناب که به تعبیر جرج جرداق،‌ وی را همچون صدای عدالت انسانی و تجسم دادگری درآورده بود،[3]بارزترین شاخصه است. دغدغه و تلاش بی وقفه ایشان برای تحقق عدالت و مبارزه با هر گونه ستمی،‌ البته همان چیزی است که از امام امت انتظار می‌رود، چون به راستی پیشوا آنی نیست که به شمایل ظاهری یا دسته‌ای از خصوصیات شخصی یا کمال فردی از دیگران فراتر رفته باشد، چون همه این‌ها تنها وی را در سطح انسان والا برمی کشد که تا رسیدن به امامت فاصله‌ها دارد. امام،‌ پیشوا و جلودار جامعه است و طبعاً در مسائل مربوط به حیات سیاسی و اجتماعی،‌ کنشگریِ فعّالانه و تدبیرِخلّاقانه خود را باید نشان دهد. امام چه آن زمانی که به عنوان همراه و دستیار رسول خدا بود، چه زمانی که در جایگاه مشاورخلیفگارن حضور داشت و چه آن هنگام که در رأس حکومت قرار گرفت،‌ به عدالت می‌اندیشید و برای تحقق آن می‌کوشید و حتی وقتی رفتار ناعادلانه‌ای از یکی از والیانش دید نه تنها برآشفت که برکنارش کرد[4] و وقتی هدیه‌ای برایش آوردند،‌ خشمگینانه بر آن فرد تاخت، چون عملش را اقدامی در مسیر انحرافی دانست.[5]

دوم. نگاه انسانی به آدمیان، ورای موقعیت‌ها و تعلقات آنان از دیگر ویژگی‌های آن حضرت بود، چنان که پیامبر (ص) چنین روشی را دنبال می‌کرد. برای او میان زن و مرد، بزرگ و کوچک،‌ رنگ و مسلک و … تفاوتی نمی‌کرد و به تعبیر شوپنهاور، به بوده‌ها و کرامت انسانی آنان نظر داشت، نه داشته‌ها و سرمایه‌های بیرونی،‌[6] چنان که در توصیه‌ها یا دستورهای خویش به کارگزارانش،‌ به جای فرامین سیاسی و سیاستی و مطالبه‌های سخت گیرانه و تنبیهی،‌ بر مهربانی و ملاطفت و و ملایمت تاکید داشت،‌ به ویژه در نامه خود به مالک اشتر،‌ بر اصلی انگشت می‌نهد که به راستی طلایی و شگفت انگیزاست:‌ خودت را میزان تعامل با دیگری قرار بده و آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگری بپسند، و برای او چیزی را ناپسند بدار که برای خویش ناپسندش می‌داری. سپس ادامه می‌دهد: ستم نکن، همان طور که دوست نداری مورد ستم قرار گیری و نیکویی کن،‌ چونان که دوست داری با تو نیکویی شود و آن چه را دوست نداری دیگری با تو انجام دهد، تو نیز با آنان انجام مده.[7]این سخن نه توصیه‌ای در تعامل با مسلمانان، که با همگان است.

سوم. خودبرابردانی با دیگران و عدم برخورداری از امتیاز ویژه/ ویژه خواری دیگر وجه تمایز ساز ایشان از دیگران و ماندگارسازی وی بود. اوحتی زمانی که به عنوان خلیفه مسلمین در رأس جامعه بزرگ مسلمانان قرار داشت وعملا همه قدرت و امکانات در اختیار او بود، هرگز برای خود و خانواده‌اش برتری و حق خاصی درنظر نگرفت و دیگران نیز به نابرخورداری از امتیاز ویژه توصیه می‌کرد.[8] او مانند دیگران زیست،‌ مثل همه دیگران از حقوق اجتماعی بهره برد، اگر کمتر از آن استفاده نکرده باشد و چون شهروندی عادی پیش رفت.[9] با این که بر پایه دسته‌ای داده‌ها و باورها،‌ رهبری امت در خانواده او تعریف شده بود، کوچک‌ترین حرکتی برای تثبیت موقعیت فرزندش به کار نگرفت؛ اقدامی که می‌توانست از سنت عربی و حتی سیره سیاسی خلفای اول و دوم پشتیبانی شود، اما چنین نکرد، چون خلافت و حکمرانی را به مثابه حقی اجتماعی دانسته و در این عرصه برای خویشتن حقی برابر دیگران قائل بود.

امام علی (ع) به اوصاف و ویژگی‌های بسیاری متصف بود و کسی نمی‌تواند وجود آنها را در او نادیده بگیرد، ولی آنچه مقتضای مأموریت الهی، امامت دینی و رهبری اجتماعی او بشمار بود،‌ در آن چیزها نبود،‌ بلکه در چنین اموری بود. او هرگز خود را برتر از دیگران ندانست و این جمله رسول خدا که به گفته خودش بارها از او شنیده بود، سرلوحه زندگی‌اش بود:‌ هرگز امتی را منزه از گناه نخوانند وقتی در آن امت،‌ حق ضعیف از قوی بدون ترس و لکنت گرفته نشود.[10]

اما به راستی چرا در مجامع عمومی کمتر به این جنبه‌های وجودی آن بزرگمرد پرداخته می‌شود؟ واقعیت آن است آدمیان برای تعریف زندگی مؤمنانه خویش یک راه بیشتر ندارند و آن عمل بر مبنای الگوی دینی‌ای است که برای آنان تعریف شده است؛ عمل پیامبرانه که سیره امام مبیِّن حقیقت آن است و چون چنین رفتار پرهزینه‌ای آسان نیست، برای توجیه زندگی خویش به تحریف زندگی الگوها دست رده تا آن را هر چه بیشتر با زندگی خویش منطبق سازند و این قیاس معکوس،‌ سنت غلط همیشگی تاریخ بشر، در همه ادیان است!

* سید علی‌رضا واسعی،‌ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده اسلام تمدنی. [email protected]

 

ارجاعات:

[1]. ابن ابی الحدید،‌ شرح نهج ابلاغه، ج ۱، ص ۹-۱۱.

[2]. علی حقیقتی بر گونه اساطیر،‌ یکی از سخنرانی‌های دکتر شریعتی که عنوان کتابی از او قرار گرفته است.

[3]. کتاب الامام علی صوت العداله‌الانسانیه که توسط هادی خسروشاهی با عنوان علی صدای عدالت انسانی به فارسی ترجمه شده است.

[4]. بهبودی، نهج السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.

[5]. نهج البلاغه،‌ خطبه ۲۱۴.

[6]. شوپنهاور اندیشمند آلمانی در کتاب در باب حکمت زندگی،‌ ترجمه محمد مبشری، سه شخصیت برای انسان بر می‌شمارد:‌ بودگی، داشتگی و نمودگی و می‌گوید آن چه حقیقت انسان را معنا می‌بخشد بوده‌های اوست.

[7]. نهج البلاغه،‌ نامه ۵۳.

[8]. نهج البلاغه، نامه ۵۹.

[9]. ابن شهرآشوب، مناقب، ج ۲، ص ۱۰۵.

[10]. نهج البلاغه،‌ نامه ۵۳.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.