شیعیان بنیانگذار دانش صحابهنگاری بودند
نویسنده کتاب «سیر تدوین و تطور صحابهنگاری»: دانش صحابهنگاری مانند دیگر دانشهای پدید آمده در جهان اسلام از زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است، که بهیقین در ظهور و چگونگی تدوین و فرازوفرود آن تأثیر داشته است. ضرورت پرداختن به تاریخ اسلام با چنین ساختاری و نیز کمیت و کیفیت صحابهنگاری و نیز انگیزههای مذاهب و گروههای مختلف اسلامی به این حوزه بهیقین یکسان نبوده و هر کدام این دانش را از جهت ساختاری و محتوایی دستخوش تغییرات و تحولات در طی 10 قرن کردهاست.
وی با اشاره به جایگاه این دانش در علوم اسلامی اضافه کرد: به علت جایگاه خاص صحابه که این طبقه واسطه میان امت و پیامبر (ص) دانسته شده است و نیز وابستگى بخش عظیمى از تاریخ، حدیث و فقه مسلمانان به گزارشهای صحابه، این دانش توانست همپاى سیرهنگارى و حدیثنگارى جاى خود را در میان علوم اسلامى باز کند و علمای زیادى، توان خود را صرف این بخش از حوزه معرفتى علوم اسلامى کردند. بهطوریکه در قرون بعدی، خود شاخه بسیار مهمى از علم رجال به معناى اعم آن شد.
هدایتپناه، نقش شیعه را در سیر تکوین و تطور این دانش، مهم برشمرد و تصریح کرد: نخستین کتاب صحابهنگاری را عبیداللهبنابی رافعکاتب و از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) نوشت. بر این اساس منابع کهن تاریخی با توجه به نخستین تالیفات در این زمینه که نویسندگان آن شیعه بودهاند، به ما این اجازه را میدهد که شیعه را بنیانگذار این دانش بدانیم. تالیفات صحابهنگاران شیعی نقش مهمی در صحابهنگاریهای بعدی اهل سنت داشته است. اما به دلیل مسائل تاریخی – کلامی و فقهی – حدیثی، شیعیان توجه خود را به اهل بیت (ع) و فضایل آنان معطوف داشته و از این شاخه فاصله گرفتند و به همان دلایل، اهل سنت به صحابهنگاری توجه ویژهای نموده و آن را پیوسته دنبال کردند.
این پژوهشگر حوزه دین بیان کرد: نوسانهاى زیادى که در سیر تدوین و تطور صحابهنگارى در طول بیش از 10 قرن انجام شده است، این شاخه از علم رجال را به بخشى عظیم و مهم و مستقل از دیگر بخشهاى رجال و سیره تبدیل کرده که شاید هنوز محققانى که در حوزه سیرهنگارى و تاریخ اسلام تحقیق مىکنند، توجه لازم را به این کتابها ندارند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: این دانش مانند دیگر دانشهای پدید آمده در جهان اسلام از زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است که بهیقین در ظهور و چگونگی تدوین و فرازوفرود آن تأثیر داشته است. ضرورت پرداختن به تاریخ اسلام با چنین ساختاری و نیز کمیت و کیفیت صحابهنگاری و نیز انگیزههای مذاهب و گروههای مختلف اسلامی به این حوزه بهیقین یکسان نبوده و هر کدام این دانش را از جهت ساختاری و محتوایی دستخوش تغییرات و تحولات در طی 10 قرن کرده است.
برگزیده سیوهشتمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، ضمن اشاره به دو مکتب حدیثی و شرححالنویسی در سیر تطور صحابهنگاری، گفت: سیر تطور صحابهنگاری مکتب ساختاری به دو مکتب حدیثی و شرححالنویسی تقسیم میشود. آنچه از عنوان صحابهنگارى حدیثى برداشت مىشود، به معناى شیوه تاریخنگاری یعنى نقل اخبار و گزارشها به شیوه «معنعن» نیست که از آن به «مکتب تاریخنگاری حجاز» (مدینه) تعبیر مىشود، بلکه منظور از مکتب حدیثى در صحابهنگارى عبارت است از نوعی نگرش خاص به صحابه و صحابهنگاری در شکل ساختاری و تدوین. بدین معنا که صحابهنگار، کتاب صحابهنگاری خود را بهگونهای تألیف کرده که بیش از آنکه بخواهد شرححال خود صحابه را بنویسد، متوجه روایات آنان از رسول خدا (ص) بوده است.
هدایتپناه ادامه داد: زاویه دید آنان تاریخنگاری نیست که بخواهد اخبار مربوط به صحابه را نقل کند (شرححالنویسی صحابه هرچند به شیوه روایی مانند الطبقات الکبری)، بلکه زاویه دید او «راوى بودن صحابه» است نه خود صحابه. بنابراین صحابهنگاری حدیثی در یک تعریف عام و کلی عبارت است از مجموعه کتابهایی که فهرست اصحاب رسول خدا (ص) را برشمرده که سنت پیامبر (ص) را که عبارت است از قول، فعل و تقریر، روایت کردهاند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان کرد: این ساختار که بخش عظیمی از صحابهنگاریها را به خود اختصاص داده، دارای مزایا و نواقصی است. شاید مهمترین مزیت این است که صحابهنگاری حدیثی ارکان مختلفی چون «رؤیت» و «روایت» و «بلوغ» را که در تعریف حداکثری صحابه لحاظ شده، بهخوبی اثبات میکند، اما نقص اصلی آن نیز به همین دلایل آن است که افراد بسیار زیادی را که مشمول تعریف صحابی هستند خارج میکند افزون بر اینکه صِرف روایت شخص از پیامبر (ص) دلالت قطعى بر مسند بودن آن ندارد و بهاصطلاح حدیثى، «حدیث مرفوع» خواهد بود.
وی گفت: این نوع صحابهنگاری به دلیل نواقص فراوان، سبب اعتراض و ایراد برخی از صحابهنگاران و در نتیجه بازنگری و نگرش جدیدی در صحابهنگاری شد و صحابهنگاری را از ساختار حدیثی به ساختار شرححالنویسی تغییر داد که در آن به جنبههای تاریخی و شناخت زوایای مختلف سیاسی، مذهبی و اجتماعی صحابه توجه بیشتری میشد.
برگزیده سیوهشتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، تأکید کرد: صحابهنگاران افزون بر اختلاف ساختارى، ازنظر محتوا نیز به یکشکل عمل نکردهاند. تتبع و مطالعه دقیق کتب صحابهنگاری نشان میدهد که بهطورکلی ازنظر محتوا شاهد دو مکتب فعال در این زمینه هستیم. «مکتب تاریخی» از یکسو و «مکتب کلامی» از سوى دیگر. این دو دیدگاه، تفاوت و تعارضهای آشکارى را در صحابهنگاریها از حیث محتوا و شرححال صحابه به وجود آورده است. بهخصوص در بیان شرححال آن دسته از صحابه که ازنظر رفتارشناسى سیاسی و فکری، همیشه موردنقد بودهاند.
وی گفت: در مکتب تاریخی، صحابه نگار فارغ از اینکه یک فقیه، محدث و متکلم است، ازنظر محتوا منطبق بر مکتب مورخان عمل میکند یعنی ذیل معرفی صحابه به اخباری از او اشاره میکند که خوشایند برخی نیست، ولی در مکتب کلامی اینگونه اخبار سانسور و یا نقد و غالباً رد و یا توجیه میشود.
هدایتپناه در رابطه با پژوهش کتاب «سیر تدوین تطور صحابهنگاری» توضیح داد: کتاب «سیر تدوین تطور صحابهنگاری» به دلیل عدم پیشینه پژوهشی و ارتباط مختلف با دانشهای دیگری چون رجال، حدیث، فقه و تاریخ و همچنین تعداد بسیار زیاد تألیفات دراینباره و بازه زمانی 10 قرن، بیش از یک دهه کار پژوهشی را طولانی کرد و هرچند نخستین گام در این موضوع میتواند تلقی شود ولی سعی آن بود تا مباحث بهطورجدی و کامل موردبررسی قرار گیرد.
وی گفت: این کتاب در شش بخشِ کلیات (تبیین و ساختار؛ تعاریف و نگرشها)، زمینهها و گونهشناسی صحابهنگاری، آشنایی با صحابهنگاران (آمار و گونهشناسی؛ شناخت و شرححال)، صحابهنگاریهای مفقود (روشها و بینشها)، مکاتب صحاب نگاری و عوامل ازدیاد صحابه تشکیلشده است.