چرا باید ویل دورانت بخوانیم؟
ابوالفضل محمدابراهیمی
اگر ما دورانت بخوانیم دیگر شاهد نخواهیم بود که یک استاد فیزیک، استاد فقه را سخره کند یا مدرس حوزه کار فلان روانشناس یا فیلسوف را به ریشخند گیرد یا بیاهمیت تلقی کند…
ویل دورانت مورخ و فیلسوف و متفکر نامی و بزرگ قرن بیستم است که با نوشتن کتابهایی چون تاریخ تمدن، لذات فلسفه، تاریخ فلسفه، درباره معنی زندگی، قهرمانان تاریخ و کتب دیگر در سراسر جهان خوانندگان فراوانی دارد و ما ایرانیان هم باید از این نابغه بشری استفاده کنیم با خواندن کتابهایش. اما اینکه بین دهها متفکر بزرگ قرن ۲۰ مانند هایدگر و راسل و سارتر و کامو و… چرا خواندن ویل دورانت برای ما ضروریتر مینماید؟
قبل از هر چیزی باید دانست که ویل دورانت در رشته فلسفه تحصیل کرد و دکتریاش را در همین رشته کسب کرد. هنری توماس در کتاب بزرگان فلسفه یک فصل را به او اختصاص داده و نوشتهاست:”بزرگترین کار او در فلسفه این بود که افکار پیچیدهٔ فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را، که دور از دسترس مردم عادی بود، به خانههای آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد.”
ویل دورانت در همه کتابهای خود زبان بسیار ساده و همه فهم و در عین حال دقیق و عمیق دارد که در وهله اول مخاطب را جذب میکند و در مرحله بعد به خوانندهاش سختترین و مهمترین مسائل بشری در طول تاریخ را با آوردن شاهدی از سخن بزرگان تاریخ، یاد میدهد.
برای نمونه او درباره سرگذشت مدنیت مهآلود بشر که هیچ کس از آن خبر ندارد و در عین حال همه افراد بشر خواستارند آن را بدانند مینویسد:
“بدون شک میتوان، همان طور که ارسطو عقیده داشته، چنین پنداشت که جهان مدنیتهای فراوان دیده و به بسیاری از مخترعات و اسباب تجمل دست یافته و پس از آن، در نتیجه ویرانی، یاد آن خاطرهها محو شده است.”
و بعد با سخنی از بیکن آن را تأیید میکند:
“چنانکه بیکن میگوید: تاریخ همچون تخته پاره کشتی است که بر روی گردابی شناور است، و آنچه از آن تباه شده و از میان رفته بیش از آن است که بر جای مانده؛ تنها مایه تسلی خاطر ما آن است که بگوییم همان طور که لازم است فرد بشری بسیاری از چیزها را که با آنها تصادف میکند به دست فراموشی سپارد تا خردش زایل نشود، همان طور هم نوع بشر، از میراث سرشار آزمایشهای فرهنگی خود آنچه را درخشندهتر و نیرومندتر یا بهتر قابل ثبت و تدوین بوده به خاطر نگاه داشته است. این میراث بشری را، اگر ده یک آنچه هم اکنون هست میبود، یک نفر انسان نمیتوانست بتمامی اخذ کند و به خاطر بسپارد. با وجود این، خواهیم دید که داستان انسان به اندازه کافی کامل است.”
دلیل بعد اینکه ویل دورانت انسان جامعی است به معنای واقعی کلمه و این جامعیت با تجربه حاصل از سفرهای فراوان او که مقصد برخی به مصر و ایران و ژاپن و… میرسید و همچنین خرد واقعبینانه او جمع شده و در دنیای امروز برای فهم بهتر مسائل باید جامعیت در مسائل و خرد حقیقی را سرلوحه کار قرار داد تا از تکبعدینگری و مسئله مهم عدم فهم دیگری که منجر به بروز رفتارهای غیر انسانی مثل توهین و تمسخر و تحقیر و…دور شد، بهنظر من اگر ما دورانت بخوانیم دیگر شاهد نخواهیم بود که یک استاد فیزیک، استاد فقه را سخره کند یا مدرس حوزه کار فلان روانشناس یا فیلسوف را به ریشخند گیرد یا بیاهمیت تلقی کند؛ چرا که میداند که بشر امروزی محصول میلیونها سال زندگی در زمین است و طی همین سالهای بسیار بر طبق عواملی فراوان و مختلف، چیزهایی درونش نهادینه شده و تنها راه بهتر کردن زندگی، فکر و برنامهریزی در جهت سازگاری با آن اگر بد نباشد، یا در صورت بد بودن، به حداقل رساندن وضع بد است.
دورانت چگونگی زندگی و خلقیات انسان بدوی و وحشی تا انسانِ نخستین تمدن روی زمین و تا انسان مدرن را دیده نه فقط از جنبه انسان از نظر سیر صرفاً تاریخی بلکه علایق و سلایق و رفتار و کردار و عقیده و هنر و ورزش و سرگرمی و جنایت وخیانت ودین و فلسفه و روانشناسی و…. را مورد تأمل قرار داده و کوهی از خرد و تجربه را به خوانندهاش هدیه میکند.
برای خواندن کتابهای ویل دورانت کافی است با برنامهریزی روزانه یا ماهانه آن را بخواند تا تأثیر آن بر زندگی روزمره را حس کند؛ چیزی که از خواندن بسیاری از کتابها بهدست نمیآید و آن همان تأثیر در زندگی روزمره و درک فرهنگ و تفکر انسانهایی است که با آنها تعامل داریم.
مهمترین کتاب دورانت تاریخ تمدن حدود ۱۵ هزار صفحه است. با این حال، خواندن موضوعاتی مثل علم، فلسفه و هنر و ادبیات و.. در زمانی خاص از تاریخ، یا شخصیتهایی مثل ولتر و نیچه و سعدی و غزالی و…، بسیار جذاب خواهد بود که نویسنده با همین روش حدود نیمی از کتاب را خوانده است!
اما به این متفکر با تمام عظمتش نقدهایی وارد است که باید آنها را نیز در نظر گرفت و با در نظر داشتن آن نقدها، تفکر وی را بهتر درک و فهم کرد چرا که ویل دورانت در طی زندگی و در لابلای کتاب طولانی تاریخ تمدن خویش، آنطور که در آخرین کتابش، قهرمانان تاریخ، اظهار میکند به زندگی خوشبین نیست و مواردی را به قلم آورده که جای تأمل و تأسف دارد اما این از ارزش کار او نمیکاهد و این اتفاق فقط ما را به دقت بیشتر درباره متفکران بزرگ دعوت میکند!