«آتشی زکاروان جدا مانده»/ چه کسانی دستشان از کاروان حسین کوتاه مانده؟
یکم. عزاداران و روضهخوانانی که فقط به فکر شور انداختن در هیئاتند و میپندارند حسین را تنها باید در میان نیزهشکستهها جست؛
دوم. روشنفکرانی که تنها مصافشان برای روشنفکری(!) مبارزه با عوامزدگیهای مناسبتهای مذهبی است و در این روزها کمر همت میبندند تا با عوام مبارزه کنند و از فیض بهرهمندی از ابعاد فراتاریخی و انسانی حسین به دور میمانند؛
سوم. اهل سنتی که به دلایل متفاوت مذهبی از شیعیان عقب ماندند و نتوانستند از شخصیت فرامذهبی حسین بن علی الگو بگیرند و به پندار تقابل مذهبی با شیعه و البته توجیهات گاه به ظاهر فقهی، از بزرگداشت نام و یاد حسین فرومیمانند.
_ _ _
باری گویی همچنان اندکند کسانی که به دور از عوامزدگی و خودروشنفکرپنداری، به حسین چون کشتی نوح برای نجات خود و جامعهشان بنگرند؛ ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه!
کاروان امام حسین عصر عاشورا رفت و آتشی از آن جدا ماند تا شاهدانی که به پای آن میرسند آن را برگیرند و چراغی افروزند تا کشتی نشستگان را چون باد شرطه آمد به کار آید.
آیا داوطلبانی که در تاریخ پاپیش نهادند، توانستند وام خود را کنار جام بلا دیده نینوا بگذارند یا آنکه تَرَکی دیگر به آن افزودند و خیمهای دیگر، سوختند و رفتند؟
یکم، این منتقمان بودند که لباس سیاه پوشیدند و عزادارانه قد علم کردند و بیرق خونخواهی برافراشتند. مختار ثقفی و زید بن علی چون به خونخواهی به پاخاستند، چنانکه گویند، قول دادند که پیروزی خود را نثار امام زمانشان کنند. بیگمان «اهلبیت» خوشحال میشدند وقتی میشنیدند انتقام بلاجویان دشت کربلایی را گرفتهاند، اما مختاریان و زیدیان، این شخصیتهای خاکستری تاریخ تشیع که همواره خود را عزاداران و روضهخوانان واقعی شهیدان خدایی میپنداشتند، از خود دو میراث تلخ بر جای گذاشتند: فرقه کیسانیه و زیدیه. این دو جریان همواره حسین را در میان نیزه شکستههای دشت کربلایی میجستند و نمیدانستند که نباید از زینالعابدین و محمدبن علی وارثان خون حسین در احیای امر او پیشی بگیرند. کیسانیان و یاران مختار را تاریخ برچید اما زیدیان هنوزاهنوز هستند بی آنکه هشت وارث حسین بن علی را پیشوایی برای هر زمان خود دانند.
شیعیان ناب، اما، در مدرسه فرهنگ امام زمان خود، هشام و زراره و ابن ابی عمیر بودند که کلام و فقه و حدیث میآموختند. اهل سنت هم حتی به تدبیر امامان شیعه از دام انحراف خلافت مجعول بنی امیه رهیدند و کسانی چون ابوحنیفه و مالک فرصت یافتند تا در کنار عالمان آل محمد و گاه زیر نظر ایشان مدرسه راه اندازند.
دوم داوطلبانی که پاپیش نهادند تا آتش زکاروان جدا مانده کربلا را روشن نگاه دارند عالمان و دانشمندان و روشنفکران شیعه بودند. بیشتر عالمان شیعه کوشیدند میراث حسینی را چون رازی برای بقای تشیع نگاه دارند. رمزهایی هم برای این راز گردآوردند و زمزمهاش را در میان خردهفرهنگهای شیعی پراکندند. اما اندکی از متأخران هم بودند که روشنفکرانه کوشیدند آتش ز کاروان جدا مانده نهضت سرخ حسینی را چراغ راه حماسه کسانی کنند که بزرگترین انقلاب شیعی را رقم می زنند. وقتی این نهضت روشنفکرانه با کسانی چون دکتر شریعتی و استاد مطهری آغاز شد نخست کوشیدند تا خرافات و تحریفات عاشورا را از ریشه برکَنند. نگاه «درجه دو»ی عاشوراپژوهان به «شهید جاوید» و نقدهایی که بر آن شد همه از ثمرات این حماسهسرایی روشنفکران بود که خواستند «این نشان ز کاروان به جا مانده» را در شاخ انقلابی بنشانند که نخستین حکومت مستقل شیعه را در دوران معاصر رقم میزند.
پس از استقرار جمهوری اسلامی، اما، عاشوراپژوهی تداوم یافت. پیش از شکلگیری انقلاب ایران شاید کمتر کسی به اهداف نهضت حسینی پرداخته بود. اما پس از انقلاب با تداوم عاشوراپژوهی مطالع درباره اهداف قیام و رویکردهای گوناگون به آن رواج یافت. در این میان هستند کسانی که عاشوراپژوهی را تنها در مبارزه با رسوم و خرافات عوامی میپندارند که نخل و عَلَم برمیدارند و بر طبل و سنج عزا میکوبند و «شور» دارند و «شعور» نه.
سوم از کسانی که آتش جدا مانده کربلا را دیدند اهل سنت بودند. اگر کاروان حسین در کربلا میماند یا اگر آتشی از آن کاروان برجا نمیماند چه بسا اهل سنت که مکتب خلفا را برگرفته بودند پی به انحرافها و بدعتهای بنی امیه نمیبردند. این حسین بود که با سرتسلیم فرو نیاوردن در برابر کسی چون یزید به همگان فهماند: «و علی الاسلام السلام اذ قدبلیت الامه براع مثل یزید» و از آن پس اهل سنت کوشید راه خود را از بنی امیه جدا کند. با وجود این، شوربختانه اندکی از اهل سنت متأخر چشم بر شخصیت فرامذهبی حسین بستند و به بهانهها و دلایل متفاوت مذهبی از شیعیان عقب ماندند و نتوانستند از شخصیت فرامذهبی حسین بن علی الگو بگیرند.
باری، این ماییم و این «آتشی ز کاروان(کربلا) جدا مانده»، اینک باید دید «این نشان ز کاروان بهجا مانده» تا چه اندازه «شراره» در میان ما میاندازد و راه را بر چه داوطلبانی برمیافروزد.
با نگاه به نکات بالا به نظر میرسد سه گروه زیر کسانیاند که دستشان از آتش کاروان به دور مانده:
یکم. روضهخوانانی که فقط به فکر شور انداختن در هیئاتند و میپندارند حسین را تنها باید در میان نیزهشکستهها جست؛
دوم. روشنفکرانی که تنها مصافشان برای روشنفکری(!) مبارزه با عوامزدگیهای مناسبتهای مذهبی است و در این روزها کمر همت میبندند تا با عوام مبارزه کنند و از فیض بهرهمندی از ابعاد فراتاریخی و انسانی حسین به دور میمانند؛
سوم. اهل سنتی که به دلایل متفاوت مذهبی از شیعیان عقب ماندند و نتوانستند از شخصیت فرامذهبی حسین بن علی الگو بگیرند و به پندار تقابل مذهبی با شیعه و البته توجیهات گاه به ظاهر فقهی، از بزرگداشت نام و یاد حسین فرومیمانند.
_ _ _
باری گویی همچنان اندکند کسانی که به دور از عوامزدگی و خودروشنفکرپنداری، به حسین چون کشتی نوح برای نجات خود و جامعهشان بنگرند؛ ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
یکم. عزاداران و روضهخوانانی که فقط به فکر شور انداختن در هیئاتند و میپندارند حسین را تنها باید در میان نیزهشکستهها جست؛
دوم. روشنفکرانی که تنها مصافشان برای روشنفکری(!) مبارزه با عوامزدگیهای مناسبتهای مذهبی است و در این روزها کمر همت میبندند تا با عوام مبارزه کنند و از فیض بهرهمندی از ابعاد فراتاریخی و انسانی حسین به دور میمانند؛
سوم. اهل سنتی که به دلایل متفاوت مذهبی از شیعیان عقب ماندند و نتوانستند از شخصیت فرامذهبی حسین بن علی الگو بگیرند و به پندار تقابل مذهبی با شیعه و البته توجیهات گاه به ظاهر فقهی، از بزرگداشت نام و یاد حسین فرومیمانند.
_ _ _
باری گویی همچنان اندکند کسانی که به دور از عوامزدگی و خودروشنفکرپنداری، به حسین چون کشتی نوح برای نجات خود و جامعهشان بنگرند؛ ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه!
با عرض سلام و تعزیت اگر صلاح می دانید و نقدی به عرایض بنده ندارید خوشحال می شم که آن را در همان بخش انعکاس مخاطبان منتشر فرمایید!
یا نورسلام بر شمامطلب تان خوب بود میشد بهتر هم باشد اما! گروه دومی که در آخر توضیح دادید ازش ، خیلی بیشتر باید بهش می پرداختید که ابهامی نباشه . خدایا ما را پیرو مکتب امام حسین علیه السلام بگردان . آمیناللهم عجل لولیک الفرج