سمیه پورناستار، سمیه عفیف؛ درآمدی بر “موسیقیِ ابتذال” به مثابه یک سبک
حسین پورفرج
این روزها موزیک ویدیوی خواننده پرحاشیه بسیار بر سرزبان است.
به گمانم این سبک از موسیقی را نباید تنها نشانه ابتذال در موسیقی ما دانست. واکنش برخی از خوانندگان و شنوندگان به این کلیپ حاکی از این خوانش علتمندنه و روبنایی است. من فکر میکنم دیگر سبک جدیدی به انواع سبکهای موسیقی افزوده شده و آن سبک، همانا سبک “موسیقی ابتذال” است؛ موسیقیای که نه علتمند، بلکه دلیلمند است.
“موسیقی ابتذال” از یک تئوری پیروی میکند و با اهداف خاصی منتشر میشود. این نوع از موسیقی صرفاً جنبه تفریحی ـ سرگرمی یا مادی ـ اقتصادی ندارد و چیزی فراتر از تصور مخاطبانش را هدف گرفته است.
من مجبور شدم برای نوشتن این یادداشت کوتاه به برخی از این آثار موسیقایی مراجعه کنم و با دقت درونمایه آنها را بکاوم. باور کنید این سبک موسیقایی موضوع، روش و غایتِ خاص خود را دارد و با عقلانیتِ خاصی ارائه میشود. چه کسی گفته که همیشه اهداف یا موضوعات فرهنگی ـ اجتماعی باید مطهر و پاکیزه باشند و با نیات اخلاقمدارانه به منصه ظهور برسند. گاهی یک رذیلت فرهنگی ـ اجتماعی میتواند هدفِ اصلی باشد و به عنوان هنجار معرفی شود.
آنچنانکه من میفهمم سبک «موسیقی ابتذال» سرمایهگذاریش بر رویِ نبایدهایِ اجتماعی ـ فرهنگی یک جامعه و در اینجا جامعه ایران است و چون بازیگرانش از نوعی بیقیدی اخلاقی ـ اجتماعی تغذیه میکنند، تولید چنین آثاری نیز در میان آنان عجیب به نظر نمیرسد.
من میتوانم به عنوان کسی که خود را مقید به عامگرایی اخلاقی میداند، چنین سبک موسیقایی را نپذیرم و سخت با آن مخالف باشم. بسیار خوب! اما به راستی، چرا آن کس که هیچ ارزش اخلاقیای را عام نمیداند، باید همانند من بیندیشد؟ او میتواند از هنجارهای یک عامگرای اخلاقی عدول کند و یک رذیلت اخلاقی را فضیلت اخلاقی بپندارد. دوباره تکرار میکنم که این تبدیل نرمها برای یک نسبیاندیش اخلاقی هیچ تهدیدی به حساب نمیآید و اصلاً امری برگرفتنی به شمار میرود.
بله، به گمانم سبک “موسیقی ابتذال” واجد موضوع و غایت است و از یک تئوریِ شاذ بهره میبرد. شاید اگر بخواهم چند هدف از اهداف این سبک موسیقی را برای شما نام ببرم، میتوانم فهرستوار به این موارد اشاره کنم: ترویجِ بیقیدی و درهمآمیزیِ جنسی حداکثری، به زیرکشین پرچم دانایی و برافراشتنِ میله خالی آن، ترویج زندگیِ فاقد ژرفا و بیهودهزیستیِ هدفمند، آب بستن به زمین خانواده سنتی و ارزشهای تاریخیاش، و… .
بدین معنا، گمان نکنید که این سبک موسیقی روزی بیمخاطب خواهد ماند. هرگز؛ چنانکه آوردم چنین موسیقیای واجد تئوری است و تئوریها به این زودیها از بین نخواهند رفت؛ البته اگر اصلاً ازبینرونده باشند. این سبک موسیقی همیشه مخاطبانِ خود را پیدا خواهد کرد و همچنان نفت در آتشِ تفاوتهای فرهنگی ـ اجتماعی خصوصاً در جامعه ما خواهد ریخت. همانگونه که موسیقی اصیل ما مدلل است، این موسیقی نیز مدلل است و اللهبختکی نیست. پس پشت این نحوه ارائه و خصوصاً در کلام/ترانه این سبک موسیقی اندیشه وجود دارد و ما نباید این نحوه نگاه را ندید بینگاریم.
من عنوان “موسیقی ابتذال” را برای این سبک از موسیقی انتخاب کردهام و برای نامگذاریام، توضیح دارم. چنانکه آوردم، این سبک موسیقی میخواهد ابتذال را به عنوان شیوهای از زندگی، شیوهای پستمدرن و برگرفتنی از زندگی، به نمایش بگذارد و بدون توجه به فرهنگها و فرسنگها ارزشهای بیهنگام خود را تسری ببخشد. ارزشهایی که در یک جامعه بهخصوص مثلاً در جامعه ما جزو امور غیراخلاقی یا ضدارزش به شمار میروند و حتی گاهی علیه آنها منع قانونی وجود دارد. این سبک موسیقی، ابتذال را به یک امر اخلاقی ممدوح تبدیل میکند و به آن بار معنایی مثبت میبخشد. مورجان این سبک موسیقی، چنانکه آوردم به بیقیدی اخلاقی مقیدنند و هیچ تعلقی به مرزهای اخلاق ندارند.
سیزدهم اسفندماه سال نودونه