زائر صلح، آقای صلح
تصویری که ثبت تاریخی خواهد شد. پاپ رهبر مسیحیان کاتولیک به دیدار آیتالله سید علی سیستانی رفته. در خانهای محقر. منزلی به مساحت هفتاد متر که با خشت و گل ساخته شده. در کوچه باریک شارع الرسول در پانصد متری حرم حضرت امیر (ع). آیتالله سیستانی آن را اجاره کرده است.
حالا پاپ فرانسیس میهمانِ این خانه محقر است. پاپ چهره همیشه خندانی دارد. بسیار در عرصه عمومی حاضر میشود. او را لیبرالترین پاپ تاریخ هم لقب دادهاند. تصاویر بسیاری از او منتشر میشود که در جمع مردم حاضر آمده. گاه اجازه میدهد که برهای را بر روی گردنش بگذارند و تصویری از آن منتشر کنند. در واکنش به آن هم میگوید که کشیشها حکم چوپان را برای اقشار آسیبپذیر دارند و باید مثل چوپانی باشند که با بوی گوسفندان خو کرده است.
پاپ فرانسیس گویی کمتر از پیشینیان خود به تشریفات اهمیتی میدهد. دغدغه صلح دارد. به نقد سرمایهداری هم میپردازد چرا که معتقد است اخوّت و برادری را از میان برده و درِ صلح را بسته است. به محیط زیست هم که توجه میدهد، اولویت صلح را در نظر دارد. میگوید تخریب محیط زیست، کرامت انسانی را خدشهدار میکند و دستیابی به صلح را به تعویق میاندازد. او اینک که به نجف آمده هم با پیامی از صلح به بیت آیتالله قدم گذاشته است.
در این بیت محقر هم آیتالله سیستانی تدابیری اندیشیده و به پیامهای خود، به اقداماتِ مدبرانه خود، پیام صلح صادر کرده است. آیتالله اگر چه در کنج این خانه نشسته و کمتر قدمی در شهر میگذارد و کمتر عزم سفر میکند، و کمتر تصویری از او منتشر میشود، اما به رأی خود، به یک سخنِ خود، امور صعبی را تسهیل کرده است و راهِ صلح را گشوده است.
پس از سقوط حاکمیت بعث بود که نامهها به سمت این خانه خشت و گلی روانه میشد. از آیتالله میپرسیدند که در این دوره آشوب پس از صدام، آیا اذن حمل سلاح میدهید؟ سیستانی نهیب میزد و این شیوه را برنمیتافت و حکم میداد که: به هیچ روی حمل سلاح روا نیست؛ چرا که آتش آشوب را شعلهور میکند. در آن زمان برخی از شیعیان درخواست حکم جهاد از ایشان داشتند. سیستانی در آن دوران هم حکم کرده بود که فقط نیروهایی که مسئولیت ایجاد امنیت دارند، میبایست ایجاد آرامش را بر عهده بگیرند. ایشان هیچگونه موافقتی با نیروهای غیرنظامی مسلح نشان نداد.
تدبیرِ آیتالله پس از سرنگونی صدام، شیوهای درسآموز بود. ایشان در مواجهه با سران حزب بعث نیز بر شیوههای قانونی و نه خودسرانه حکم میکرد. از ایشان پرسش شد که: آیا به صِرف اینکه کسی عضو برجسته حزب سابق بعث بوده، برای جواز قتل او کافی است؟ آیتالله در پاسخ گفت: کفایت نمیکند، مسائلی از این قبیل منوط به رأی دادگاههای قانونی است و باید تا برپایی آنها صبر کرد. آیتالله سیستانی حتی درباره افرادی که همکاری با رژیم بعث کردهاند هم حکم داد که حتی افشای نامشان جایز نیست و باید به واسطه مراجع قانونی محاکمه شوند.
تدابیر آیتالله در مواجهه با اهل سنت هم جز رفع تنش و نزاع نبود. در دوران آشوب عراق بود که برخی شیعیان به تهییج آمده و اراده تعدی به اهل سنت داشتند. از دفتر آیتالله درباره مواجهه با اهل سنت سئوال میشد. برخی میپرسیدند که آیا اجازه داریم که اهل سنت را از خود برانیم؟ میپرسیدند که اقدام به تصرف مساجد اهل سنت جایز است؟ و آیتالله صریحاً به توبیخ و به تحذیر از این امر باز میداشت. میگفت: این اعمال به شدت محکوم است و باید دست از تجاوزات بردارند و امنیت مساجد اهل سنت تأمین گردد. زمانی که انفجار حرم امامین عسکریین (ع) رخ داد هم آیتالله با پیام خود، از فتنهای که میرفت شیعه و اهل سنت را در مقابل یکدیگر قرار دهد، باز داشت.
با سقوط حاکمیت صدام و حمله امریکا به عراق، نقش کلیدی آیتالله در مقابل امریکا نیز آغاز شد. اولویت آیتالله سیستانی در این زمان، سرنگونی رژیم بعث بود. ایشان اما در دوره ثبات و تشکیل دولت جدید، رضایت به دخالت خارجی نداده و حاکمیت را از آن مردم عراق دانستند.
تدبیر آیتالله در مواجهه با نیروهای امریکایی زمانی بیشتر نمایان شد که «پُل برمر» خاطرات خود را از یک سال اقامت در عراق منتشر کرد. برمر حاکم غیرنظامی امریکا در عراق بود. او از مواجهه نیروهای امریکا با زعیم نجف اینگونه پرده برمیدارد: «به کاندولیزا رایس گفتم ما با چند مشکل مهم روبرو هستیم. با اینکه اخیراً اوضاع امنیتی بهبود یافته است، با این همه، مشکلاتِ لاینحلی با سیستانی داریم».
مشکلات برمر با آیتالله سیستانی بر سر امنیت عراق نبود. سیستانی خواهان انتخابات و مشارکت عراقیها در اداره کشور بود؛ کاری که امریکا از آن ابا داشت. برمر به نکتهای اشاره میکند که نشان از پشت پرده حضور امریکا در عراق دارد. وی مینویسد: دان سینور به من گفت با توجه به اینکه مردم خواهان انتخابات هستند، اگر متوجه شوند که امریکا ضد انتخابات است، رسوا خواهیم شد.[1]
آیتالله در این زمان با اعضای هیئت امریکایی دیداری نکرد و اذن ورود به خانه کوچک خود را نداد. درایت آیتالله در مواجهه با نیروهای امریکایی سبب شد تا ورق به سمت مردم عراق برگردد و انتخابات برگزار شود. اینجاست که برمر نیز اعتراف میکند: «ناگاه متوجه شدم صفحات روزنامههای عراق پر است از عکسهای جمعیتهای زیادی از شیعیان در بصره و بغداد که عکسهای آیتالله سیستانی را در دست دارند و خواستار انتخابات هستند. آیتالله سیستانی در شهر نجف از نفوذ فوقالعادهای برخوردار است».
باری آیتالله سیستانی از نفوذ فوقالعادهای برخوردار است. حتی اگر در شهر قدمی نزند. حتی اگر کمتر تصویری از وی منتشر شود. پاپ هم به این نفوذ آیتالله واقف است؛ نفوذی که میتواند از خانهای محقر و در منزلی خشت و گلی اِعمال شود و زائرِ صلح را به دیدارِ آقای صلح بکشاند.
[1] پل برمر، مأموریت من در عراق، صص 154-157
آری جهان انسانیت ، به تماشای مردی ایستاد که با ادب و اخلاق و هوشمندی تمام در اتاقی از خانه های استیجاری شارع الرسول نجف اشرف بی داعیه و ادعا نشسته است . که العزه لله و لرسوله و للمؤمنین.
اما آن سوتر . . .