مروری بر کتاب «کلام و جامعه» اثر یوزف فان اس؛ عقیده در عینیت جامعه
عظیم محمودآبادی
«کلام و جامعه» مجموعهای است در 6 مجلد که به مباحث کلامی مسلمانان در سدههای دوم و سوم میپردازد. جلد نخست آن نزدیک به سه سال پیش منتشر شد و اکنون دومین جلد آن نیز در آستانه انتشار قرار دارد.
در باره علمِ «کلام» در جهان اسلام، کتابها و مقالات متعددی تا کنون نوشته شده است؛ در این خصوص هم اسلامشناسان مسلمان و هم مستشرقان نامسلمان آثار متعدد و بعضاً قابل توجهی را تولید کردهاند.
اما کمتر از سه سال پیش کتابی در این حوزه تحت عنوان «کلام و جامعه» منتشر شد که اثر یوزف فان اس بود. این کتاب هرچند از حیث غنا و قوّت از دیگر رقبای پیشینش سَبَق میبرد اما آنچه آن را به کلی اثری متفاوت کرد سبک و سیاق بی نظیر و یگانه آن بود؛ سبک و سیاقی که بر خلاف دیگر آثاری که در این حوزه تولید شده، سعی دارد فراز و فرود علم کلام را بر اساس تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سدههای دوم و سوم هجری تحلیل و تبیین کند. بنابراین «کلام و جامعه» به بررسی شکلگیری و رشد علم کلام اسلامی در فرقهها، نحلهها و مذاهب مختلف در بستر تاریخی خود میپردازد.
این پژوهش تا جایی که اقتضای آن وجود داشته است از سبک زندگی، شغل، طبقه اجتماعی و روابط دوستانه و … متکلمان نیز غافل نبوده است. به طوری که خواننده همزمان با زندگی و زمانه از سویی و اندیشههای دینی – مذهبی متکلمان مختلف در طول سدههای دوم و سوم به شکل کاملاً تحقیقی آشنا میشود.
نگاه تاریخی به تحولات کلامی همزمان میتواند نشان دهد برخی معضلات فکری – عقیدتی از کجا آغاز شدند و چه مسائل و انگیزههای سیاسی در به وجود آمدن آنها دخیل بودهاند. این مساله از آن جهت اهمیت دارد که گاه به نظر میرسد ریشه برخی معضلات عقیدتی انگار به درستی شناخته نشده و حتی گاه داوریهایی هرچند مشهور اما به غایت غلط را رقم زده است.
از جمله اینکه در همان اوایل این پژوهش، خواننده با موضوعی روبهرو میشود که میتوان از آن به «غالیگریِ سنّیگرایانه» تعبیر کرد. هرچند این تعبیری نیست که نویسنده آن را به کار برده باشد اما دستکم به گمان راقم این سطور، مدلول سخن او بر مبنای فکتها و ارجاعاتش چنین است.
اینکه در همان آغاز کار، متکلمان اهل سنت از خلفای اول و دوم تعبیر به «مُحَدَّث» میکنند و از این مفهوم «الهام شدن» به آنان را مراد میکردند. ماجرا تازه وقتی عجیبتر میشود که نویسنده «کلام و جامعه» به وجود زمینههایی اشاره میکند که در آن برخی درصدد القای رسالتِ ابوبکر و عمر بودهاند. چنانکه میدانیم در برخی منابع اهل سنت حدیثی از پیامبر نقل شده به این مضمون که اگر قرار بود بعد از من پیامبری بیاید، آن پیامبر کسی جز عمربن خطّاب نبود! روایتی که ظاهراً بر مبنای آن شیخ اجل سروده بود: «دیگر عمر که لایق پیغمبری بُدی / گر خواجه رسل نَبُدی ختم انبیا» (سعدی، قصاید، قصیده شماره یک)
-
اهمیت نگاه تاریخی فان اس
نگاه تاریخی – تحلیلی یوزف فان اس (نویسنده این کتاب) به علم کلام، این جرات و جسارت را به او میدهد تا در برخی احادیث مشهور نیز ابراز تردید کند و اصل و اساس آن با چالش جدی مواجه شود. این مساله گذشته از جذابیت تحقیقیاش میتواند به پر شدن برخی خلاءها و تصحیح برخی مبانی تحلیلی برای محققان و علاقهمندان این حوزه بینجامد. از آنجمله است روایت «عَشَره مبشّره» که گاه به نظر میرسید به اصلی بیشک و شبهه تبدیل شده است؛ 10 نفری که پیامبر – بر اساس روایات اهل سنت- به آنها وعده بهشت داده بود که شامل ابوبکر، عمر، عثمان، علی (ع)، طلحه، زبیر، سعدبن ابیوقاص، سعیدبن زید، و عبدالرحمنبن عوف میشود. در مورد نفر دهم این فهرست البته اجماعی وجود ندارد. برخی نام «معاویه» را که او را لقب «خالالمومنین» دادهاند مینویسند و عدهای هم نام ابوعبیده جرّاح و برخی دیگر هم هستند که هیچ کدام این دو را شایسته قرار گرفتن در این لیست نمیدانند و از اینرو نام خودِ پیامبر (ص) را به عنوان دهمین شخص آوردهاند!!
اما فارغ از اینکه چنین روایتی اساساً از پیامبر صادر شده باشد یا نه بر اساس پژوهش فان اس میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً بحث عشره مبشره صرفاً برای حل یک معضل کلامی مطرح شده است؛ اینکه طبق اعتقادات اهل سنت همه صحابه صاحب فضل و کمالاند و حفظ حرمتشان بر مسلمین فرض است حال آنکه در سالهای پس از رحلت پیامبر اسلام، گروهی از آنها در برابر گروهی دیگر قرار گرفتند و به قتال با یکدیگر پرداختند. پس تکلیف ما نسبت به صحابهای که خود در مقابل هم صفآرایی کرده بودند چیست؟ بر اساس تحلیل فان اس، شاید بتوان گفت احتمالاً این حدیث و احادیثی نظیر آن صرفاً برای عبور از اختلافات صحابه با یکدیگر طرح شده که توجیه کننده مواضع اهل سنت در برابر شخصیتهایی در صدر اسلام است که خود به رفتار یکدیگر ایرادات اساسی و شرعیِ جدی وارد میدانستند.
-
نظر ابوحنیفه در باره جنگهای جمل و صفین
«کلام و جامعه» چنانکه گفته شد به مباحث کلامی در سدههای دوم و سوم میپردازد و خواننده میتواند با مواضع فقها و علمای بزرگ اهل سنت و شخصیتهایی نظیر ابوحنیفه در باره جنگهای جمل و صفین آشنا شود. او هرچند با استناد به سخنی از امام علی (ع)، سپاه شام در صفین را «مؤمن» میخواند اما معتقد است که آنها ابداً بر صراط مستقیم نبودند. پایهگذار مذهب حنفی البته در مورد جنگ جمل که یک سوی آن امام علی (ع) و سوی دیگر آن عایشه، طلحه و زبیر بودند رایی به طور کلی متفاوت صادر میکند. رایی که در واقع رایی نیست و ترجیح میدهد از کنار آن با سکوت بگذرد: «خدا بهتر میداند که در این واقعه چه گذشته است»!
گفته شده ابوحنیفه با عبارت «والله اعلم» از داوری در مورد جمل به عنوان نخستین جنگی که میان امت اسلام برپا شد احتراز میکرد و بعدها این رویه را حتی به جنگ صفین که پیشتر حکمش را در بارهاش صادر کرده بود تعمیم داد. در واقع در این واقعه (صفین) نیز برخلاف نظری که قبلاً داده بود حاضر نشد سپاهی را که به جنگ خلیفه مشروع – حتی با معیارهای اهل سنت – آمده بود را بپذیرد و در این مورد هم حکم بر خاموشی و «خدا بهتر میداند» داد. موضعی که در واقع یادآور مواضع «مُرجئه» است که بر همین اساس ابوحنیفه را نیز بر طریق آنان خواندهاند.
-
مهمترین مباحث الهیاتی مسلمین در قرنهای دوم و سوم
«کلام و جامعه» صرفاً به مباحث عقیدتی بین مذاهب مختلف محدود نیست بلکه شامل بحثهای الهیاتی و مسائلی نظیر وجود خدا، اینکه خدا جسم است یا نه، مساله نبوت، معاد، مخلوق بودن یا نبودن قرآن، وحی و … نیز میشود.
در این مباحث میتوان با نخستین متکلمان شیعه و شخصیتهایی نظیر زراره بن اعین، هشامبن حکم، ابوحمزه ثمالی، مومنالطاق و … آشنا شد.
اینکه برای نمونه هشام بن حکم صحابه خاص امام صادق (ع) چه سیر فکری – عقیدتی در ادیان مختلف از مسیحیت گرفته تا مانویت داشته است. او که از شاگردان صادق امام صادق (ع) بود، آرایی که در زمینه خداشناسی ارائه میکند حقیقتاً قابل تأمل است و گاه به بحثهای نسبتاً متأخر فلسفه دین طعنه میزند.
نگاه او در باره علم پیشین خداوند، مساله شر، عصمت ائمه و بسیاری موارد دیگر از مهمترین مباحثی است که مورد توجه او قرار گرفته است.
برای نمونه هشام معتقد بود که انبیا – و از آنجمله پیامبر اکرم- معصوم نیستند چراکه به آنها وحی میشود و بر رفتارشان مراقبت وجود دارد تا به خطا نروند. اما از آنجایی ائمه که از وحی برخوردار نیستند، علیالقاعده باید به مقام عصمت نائل شده باشند تا امکان هدایت مؤمنین برایشان وجود داشته باشد.
-
اختلافات فقهی فقهای مذاهب مختلف
علاوه بر مباحث کلامی – الهیاتی، حتی پارهای مباحث فقهی نیز که از اهمیت و البته جذابیت خاصی برخوردارند در این کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند. از جمله اینکه حکم حرمت شراب در تمام فرق و مذاهب اسلامی یکسان نیست؛
عدهای هرنوشیدنی که حاوی نوعی الکل باشد را حرام میدانند، عدهای دیگر این حکم را تنها منحصر به آب انگور میدانند، عدهای سکرآور بودن هر نوشیدنی را شرط حرمت آن میدانند و … .
در این میان حتی جالب است که برخی صحابه ائمه از جمله ابوحمزه ثمالی از اصحاب و یاران امام صادق (ع) در این باره رأی خاصی دارد که با آنچه مشهور است تفاوت جدی دارد.
«کلام و جامعه» کتابی به غایت تحقیقی و دانشگاهی است که از این حیث برای غیر محققان، مطالعه آن چندان ساده نخواهد بود.
اما در عین حال مخاطبِ نسبتاً عامِ این اثر، نیز میتواند با پارهای مسائل کلامی – الهیاتی – فقهی از طریق منبعی دقیق و علمی آشنایی خوبی پیدا کند هرچند در پارهای از مباحث فنی، به دشواریهایی بیفتد.
«کلام و جامعه» مجموعهای است در 6 مجلد که به مباحث کلامی مسلمانان در سدههای دوم و سوم میپردازد.
جلد نخست آن نزدیک به سه سال پیش منتشر شد و اکنون دومین جلد آن نیز در آستانه انتشار قرار دارد.
این مجموعه حاصل تحقیقات دوازده ساله پرفسور یوزف فان اس اسلامشناس آلمانی و استاد بازنشسته دانشگاه توبینگن است.
جلد اول این مجموعه با ترجمه فرزین بانکی و احمدعلی حیدری از زبان آلمانی به فارسی برگردانده و با ویراست علمی دکتر سیدمحمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب به چاپ رسیده است.