دو نکته در مورد سفر پاپ به عراق ll حبیبالله بابایی
اگر قرار باشد پرچم «برادری انسانی» در جهان اسلام بلند شود، و اگر قرار باشد این پرچم نیز به دست مسیحیان بیافتد، آن را باید به دست مسیحیان شرق داد و نه مسیحیانِ غرب.
اساساً دستگاه مسیحیت در واتیکان نه الهیات اخوت بینالادیان را میتواند پشتیبانی کند، و نه مسیحیت کاتولیک، تجربه و توان برقراری چنین اخوتی را در تاریخ خود دارد. به نظر میرسد مسیر دعوت به برادری و همزیستی بین الادیان نیز نه از غرب به شرق، بلکه از شرق به غرب است. شرق هم تاریخ این گونه از زیست بینالادیانی را در خود دارد و هم الهیاتاش زمینههای همزیستی بینالادیانی را در بردارد (نگاه کنید به مقالۀ «اخوت انسانی در اندیشه آیت الله جوادی آملی و ظرفیتهای آن در اخلاق جهانی»).
از سوی دیگر، به نظر میرسد واتیکان بیش از آنی که به مسلمانان یا حتی به برادران دینی ارتدوکس و حتی کاتولیک خود در روسیه و عراق و ترکیه نزدیک باشد، به نظام سرمایهداری و دستگاه استعماری در غرب نزدیکتر است.
در وضعیت جنگ و آشوب در دنیای اسلام، آنچه از بیخانمانی مسلمانان عاید نظام سرمایهداری در اروپا میشود کمتر از عایدی کلیسا از آوارگی مسلمانان نبوده است.
نظام سرمایهداری از آوارههای مسلمان کارگرهای ارزان (بردگان جدید) میخرد و مسیحیت از پناهندههای عرب انبوهی از نومسیحیان درست میکند (نگاه کنید به فرایند تغییر دین مسلمانان به مسیحیت در میان پناهندگان سوری، عراقی، و فلسطینی در اروپا و آمریکا).
آوارگی و جنگ و خشونت برای مسیحیت، آوردههای دینی و اقتصادی زیادی داشته است و این برای آیندۀ جمعیتیِ مسیحیت که پاپ از آن واهمه دارد(پیشبینیها در تساوی جمعیت مسلمانان و مسیحیان تا 2060) بسیار سرنوشتساز است.
شاید سرّ اینکه پاپ دیدار خود از تشیع را از نقطههای ضعف تشیع شروع کند، نیز در همین نکته نهفته باشد؛ چرا که آوردۀ سرزمینهای فقر و فلاکت برای مسیحیت همیشه بیشتر بوده است تا سرزمینهای مقتدر و مستقل.