نقش زن در مکتب امام حسین و مقایسه آن با وضع زنان در این عصر از نگاه امام موسی صدر
امام موسی صدر: برای من گران بود که ببینم عنصری از حماسه کربلا نادیده گرفته شده و در بین ما غایب است. منظورم عنصر زن و نقش او در مکتب امام حسین و در ماجرای کربلاست. نقشی که نمیتوان آن را نادیده گرفت هر چند آن را کمتر از نقش مردان بدانیم. پس از آن باید نقشهایی را که زن در این میدان ایفا کرده است با وضع زنان در این عصر مقایسه کنیم و با مشاهده تفاوتهای موجود بکوشیم فاصلهها را پر کنیم و مشکل را حل کنیم.
امام موسی صدر در عاشورای سال 1975 میلادی، در مجتمع آموزشی عاملیه لبنان با موضوع «امام حسین، پیشوای اصلاحگری» سخنرانی کرده و نقش حضرت زینب(س) را تبیین کرده است، بخشی از این سخنرانی را به نقل از خبرآنلاین در ادامه میخوانید:
«برای من گران بود که ببینم عنصری از حماسه کربلا نادیده گرفته شده و در بین ما غایب است. منظورم عنصر زن و نقش او در مکتب امام حسین و در ماجرای کربلاست. نقشی که نمیتوان آن را نادیده گرفت هر چند آن را کمتر از نقش مردان بدانیم. پس از آن باید نقشهایی را که زن در این میدان ایفا کرده است با وضع زنان در این عصر مقایسه کنیم و با مشاهده تفاوتهای موجود بکوشیم فاصلهها را پر کنیم و مشکل را حل کنیم.
برادران گرامی، امام حسین (ع) را با حیلهای هوشمندانه و با ترفندی نظامی به اعماق صحرا کشاندند؛ جایی که نه عابری میگذشت، نه بینندهای بود و نه کسی میتوانست آنچه را رخ داده است، به گوش جهان اسلام برساند. اما خدایی که – به فرموده خود او- خواست او را کشته ببیند، خواست اهلبیت او را نیز اسیر ببیند تا ماجرای این جنگ و ابعاد آن را از دل صحرا به قلب مراکز دنیای اسلام برسانند. این نقش بر دوش زینب (س) و دیگر بانوان قهرمان و جاودانه قرار داشت که همراه امام حسین (ع) بودند. وقتی به این صحنه و این حادثه مینگریم، از همان ابتدا در مییابیم که این عامل نقش خود را پس از شهادت امام حسین (ع) بهخوبی ایفا میکند.
امام حسین و همراهان او کشته شدهاند و بدنهایشـان پارهپاره شده است. گلبرگها در صحرا پراکنده شدهاند. آنان زنان و کودکان را از کنار قتلگاه عبور دادند. تصویر این صحنه روشن است. احساس زن هنگامی که بدن شوهرش را پارهپاره میبیند، چیست؟ یک کودک وقتی پدرش را چنین میبیند چه میکند؟ آنان از خیمه بیرون آمدند و پشت سر زینب به سـمت قتلگاه به راه افتادند. زینب به پیکر امام حسین (ع) میرسد که به نقل از کتابهای سیره پاره پاره شده است. همۀ دنیا به تماشای این صحنه ایستاده است. آیا قهرمانی میبیند یا ضعف و شکست؟ آیا دنیا زینب را در این صحنه سرزنش میکند یا میستاید؟ دنیا پس از آنکه دریافت علی (ع) چگونه پسران خود را تربیت کرده است، اکنون میخواهد ببیند علی (ع) دختر خود را چگونه تربیت کرده است.
زینب به بدن امام حسین نزدیک شد و آن را از روی زمین بلند کرد و گفت: «خدایا این قربانی را از ما بپذیر.» این برخورد بدان معناست که زینب اعلام میکند که ما به خواست خود به این میدان آمدهایم و به این نبرد پا گذاشتهایم. ما خواستیم از اسلام دفاع کنیم، خواستیم انحرافات و کژیها را اصلاح و به رفتارهای زشت حاکمان اعتراض کنیم و، از این رو، حسین را در این میدان قربانی دادیم.
به سراغ صحنهای دیگر میرویم: هنگامی که کاروان اسیران وارد کوفه میشود. مردم از علت ماجرا میپرسند و زینب اینجا و آنجا صحبت میکند. دیگران نیز صحبت میکنند. در نتیجه، پردهها کنار میرود. سپس اسرا وارد کاخ عبیدالله میشوند. او با غرور و سرمستی از پیروزی خود بر تخت نشسته است. زینب وارد کاخی میشود که پیش از این، خانۀ او و بلکه مقر حکمرانی پدرش بر سرتاسر جهان اسلام و دنیای متمدن بوده است. همه دنیای متمدن زیر فرمان و ارادۀ علی (ع) بود و زینب نیز بانوی نخست آن دوره بود، چرا که آن زمان حضرت فاطمه (س) زنده نبودند. زینب با آن خاطرات و با وجود ضعف و خستگی و ناراحتی ناشی از اسارت، وارد این کاخ میشود، ولی سلام نمیکند. ابنزیاد میپرسد: این زن متکبر کیست؟ میگویند: او زینب دختر علی است. او از سر شماتت میگوید: کاری را که خدا با برادرت کرد، چگونه میبینی؟ و زینب میگوید: «به خدا سوگند جز زیبایی ندیدم. اینان مردانی بودند که خداوند کشته شدن را برایشان رقم زده بود. از این رو، بهسوی سرنوشت خویش شتافتند.»
گفتوگو پایان مییابد و منافق خاموش میماند و زینب در حالی از این میدان بیرون میآید که رسالت خود را مقتدرانه و بدون هیچ ضعف یا احساس پشیمانی و شکستی به انجام رسانده است.
او در برابر یزید که میرسد… یزید حاکمی پیروز است و زینب، اسیری است که بنابر نقل کتابهای سیره، خفتبارترین لباسها را بر تن داشت. اما این وضع عواطف زینب را در برابر یزید خاموش نمیکند و زبان او را نمیبندد بلکه برمیخیزد و پس از حمد و ثنای خداوند میگوید: «اگر چه پیشامدهاى ناگوار مرا بر آن داشته است تا با چون تویى سخن گویم، اما من تو را سخت ناچیز مى شمارم و بسیار سرزنش مى کنم، ولى چه کنم که چشمها پراشک و سینهها سوزان است. ای پسر آزادشدگان، آیا عدالت است که زنان و کنیزان خود را در سراپردهها نشاندهای و دختران رسولخدا را به اسیری میچرخانی؟»
زینب با این سخنان خـود یزیـد را بـا همـۀ ابزارهایی کـه در اختیار دارد، با همه قدرت و ارتباطی که دارد، با همۀ تبلیغات و ثروت و نفوذ و قدرتی که دارد، کاملاً محکوم میکند و پیروزمندانه از نزد او بیرون میآید و در این عرصه رسالت حسین (ع) را تکمیل میکند. زینب تصویر جنگ را از دل بیابان و از وسط شن و ماسه به پایتختهای جهان اسلام منتقل میکند. او در کوفه و موصل و نسیبین و حمص و حماه و حلب و بعلبک و شام سخنرانی میکند.»
امام موسی صدر: برای من گران بود که ببینم عنصری از حماسه کربلا نادیده گرفته شده و در بین ما غایب است. منظورم عنصر زن و نقش او در مکتب امام حسین و در ماجرای کربلاست. نقشی که نمیتوان آن را نادیده گرفت هر چند آن را کمتر از نقش مردان بدانیم. پس از آن باید نقشهایی را که زن در این میدان ایفا کرده است با وضع زنان در این عصر مقایسه کنیم و با مشاهده تفاوتهای موجود بکوشیم فاصلهها را پر کنیم و مشکل را حل کنیم.