اطرافیانِ آیتالله
آیتالله العظمی بروجردی با تنی نحیف و عصازنان قدم برمیدارد. اطرافیان با بدنهایی تنومند به دوربین خیره مانده و گویی کمتر به آیتالله توجهی دارند.
مرحوم منتظری زمانی از این اطرافیان با نام «دیوار گوشتی» نام برده بود. او گفته بود: «همیشه طیفی دور مراجع و بزرگان هستند که اصطلاحاً به آنها میگویند دیوار گوشتی که جریانات را مطابق اهداف و سیاست خودشان گزارش میدهند و کنترل میکنند».[1]
پیش از وی مرحوم طالقانی هم به وجود این اطرافیان تذکار داده و گفته بود: «به نام معاونت و کمک به شریعت، اشخاصی پیرامون او (مرجع تقلید) را میگیرند که بسا ناوارد یا ناصالحاند، و یا سوء نیّت دارند و همینها موجب آن میشود که زعیم دینی هر چه بیشتر از وضع زمان و گرفتاریهای مسلمانان و دسائس دشمنان، بی خبر و در حجاب میماند و رشته پیوند دینی مردم با او جز با واسطه بریده میشود».[2]
طالقانی از آن بیم داشت که نکند اطرافیانی گِرد آیتالله حلقه زنند و بر او تأثیر گذارند؛ نکند حقایقِ بیرونی به واسطه این اطرافیان، از چشم آیتالله پنهان بماند. او راه چاره را در تعدد مرجعیت میدید و از تمرکز در فتوا پرهیز میداد. بعدها سید محمد خامنهای هم از اطرافیان با عنوان «پیچک» یاد کرد. پیچکهایی که به درخت میچسبند و از شیره آن ارتزاق میکنند و گاه به مرحلهای میرسند که درخت اصلی را خشک میکنند.[3]
همین اطرافیان گاه سبب سوءبرداشتها نسبت به آیتالله را هم فراهم کردند. آیتالله صالحی مازندرانی در بیان خاطرهای گفته است که زمانی به بیت آیتالله بروجردی رفتم. «وارد اتاق شدم، اتاق پر از علما، اکابر و مریدانِ ایشان بود. با کنجکاویِ خاصی نگاهی به دور و برم انداختم، دیدم مریدانِ آقا و بعضی از علمای حاضر در مجلس، به خوشوبشگویی و گاهی نیز به چاق کردنِ قلیان مشغولند. این صحنهها برایم گران تمام شد و وجودم را شک و تردید فرا گرفت و با این شک از آنجا بیرون آمدم. در واقع آن صحنهها را حکایتی نازیبا دانسته، در مقامِ مرجعیت [آیتالله] شک کردم».[4]
صالحی مازندرانی سپس با دیدنِ آیتالله بروجردی به متانت ایشان پی برده و خللی در عقیدهاش به مرجعیت ایجاد نمیشود.
آیتالله به هر میزان هم که متین باشد، هرچقدر هم که به تدبیر قدم بردارد، اما اطرافیان میتوانند تصویری دیگر از وی مخابره کنند. میتوانند حتی با بدنهایی تنومند مانع از دیدنِ آیتالله شوند. «دیوارهای گوشتی» و «پیچکهایی» که میتوانند تصویری دیگر از آیتالله ارائه دهند و گاه دیگران را در مرتبت مرجعیت به شک اندازند.
ارجاعات:
[1] خاطرات آیتالله منتظری، ج 1، صص 147-148
[2] بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص 272
[3] خاطرات آیتالله سید محمد خامنهای، ص 149
[4] خاطرات آیتالله صالحی مازندرانی، ص 67
راستی میزان درک شما از این عکس این چنین است ؟ رهگذران و زوار حرم را اطرافیان می نامید که از شخصیت ایشان فرو بکاهید ؟