در باب ویتگنشتاین، مسیحیت و یهودیت| محمدسعید عبداللهی
ویتگنشتاین در خانوادهای یهودیتبار به دنیا آمد. پدربزرگ و پدرش پیشتر به مذهب پروتستان گرویده بودند و مادر او نیز کاتولیک بود. او را در کلیسای کاتولیک غسل تعمید داده بودند و تحت تعلیمات مسیحی پرورش یافته بود. با توجه به این نکته و اینکه دین یکی از دغدغههای اصلی ویتگنشتاین بوده است، این پرسش مطرح میشود که ویتگنشتاین بیشتر از کدامین دین تأثیر گرفته است؟ یادآوری این نکته لازم است که ویتگنشتاین هیچگاه مباحث دینی خود را در گستره دین خاصی مطرح نکرده است. دین از نظر او یک مقوله مستقل است که همه باورهای دینی در زیر آن میگنجد.
میتوان ادعا کرد که توجه ویتگنشتاین بیشتر معطوف به ادیان الهی است. در حالی که او از مسیحیت و یهودیت سخن گفته است، اما هیچ گاه نامیاز اسلام به میان نیاورده است. البته او، تا اندازهای رویکردی یهودی ستیز دارد و نسبت به مسیحیت تمایل بیشتری نشان میدهد. برخی نیز به مسیحی بودن او اعتقاد دارند و اینکه زندگی ویتگنشتاین یاد آور افرادی چون تولستوی و آگوستین است و تا اینجا پیش میروند که می گویند ویتگنشتاین معلم شد تا کلام عیسی را به بچهها آموزش دهد و در تمام عمر پیرو مسیح بود. براین کلک هم نسبت به مسیحی بودن ویتگنشتاین نظر مثبت دارد (clack,1999,5) از نظر سیریل برت نیز ویتگنشتاین متفکری مسیحی است و با اینکه عقایدش غیر متعارف به نظر میرسد، اما در الهیات سنتی و فلسفه دین ریشه دارد. برت در سراسر اثر خود دائماً ویتگنشتاین را با آنسلم، آکوئیناس، دانس اسکاتس، ویلیام اکامیمقایسه میکند و تلاش میکند نشان دهد که چگونه عقاید او پیوند تنگاتنگی با مسیحیت دارد (Barrett,1991,97) بر خی دیگر نیز در مورد اینکه آیا گرایشهای او مسیحی است یا یهودی، دیدگاههای مختلفی ابراز کردهاند. دالاسهای او را کاملاً یهودی و تسلیم خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب میداند (clack,1999,5) همچنین از نظر کیوپیت ویتگنشتاین یک یهودی تمام عیار است) کیوپیت،284،1376 (.
بارتلی که در سال ۱۹۷۳ زندگینامهای را درباره ویتگنشتاین منتشر کرد، از تبار او پرده برداشت و بعدها، سایر پژوهشگران آن را تأیید کردند. ویتگنشتاین در کلیسای کاتولیک غسل تعمید داده شده بود و همچون یک کاتولیک مرد. مدتها قبل در قرن نوزدهم، خانواده او از یهودیت به مسیحیت تغییر دین داده و همه وابستگان نیز از این تاریخچه آگاه بودند. (Bartley,1973, 24) در اوایل دهه ۱۹۹۰، برخی از محققان این اتهام را وارد کردند که ویتگنشتاین در یکی از کتابهایش با عنوان فرهنگ و ارزش نکاتی یهودی ستیزانه را مطرح کرده است. نویسنده مقاله «آیا ویتگنشتاین یهودی ستیز بود؟» که اتهامات و شواهد تاریخی مرتبط با ویتگنشتاین را بررسی کرده است معتقد است که این ادعاها در واقع بزرگ نمایی هایی مبتنی بر بدخوانی نکاتی هستند که ویتگنشتاین در فرهنگ و ارزش مطرح میکند. (Szabados,1999,32)
ویتگنشتاین یک یهودیستیز سرسخت نبود. البته او در سطحی پایینتر تعصبات ضدیهودی داشت. استرن در مقاله «اهمیت یهودیت در فلسفه ویتگنشتاین» عمیقترین تحلیل را در مورد مفهوم یهودی بودن نزد ویتگنشتاین و نحوه واکنش او در این مورد که به خوبی میدانست که سه چهارمش یهودی است ارائه میکند. استرن معتقد است یهودی ستیزی به نحوی چشمگیر با یک مسئله فلسفی ویتگنشتاینی قرین است، اهمیت فلسفی یهودیت برای ویتگنشتاین آن اندازه نیست که اساساً فلسفهاش را فلسفهای یهودی بداند، یهودیت مسئلهای نبود که او بتواند دربارهاش به نحوی فلسفی بنویسد. (Stern,2000,43)
از سویی دیگر ویتگنشتاین در فرهنگ و ارزش ملاحظات شگفت آوری درباره مسیح، مسیحیت و باورهای مسیحی دارد. تا آنجا که میتوان گفت ویتگنشتاین در فرهنگ و ارزش اعترافات ایمانی مسیحی دارد. رستاخیز مسیح یکی از محورهای اصلی بحث دینی ویتگنشتاین در فرهنگ و ارزش است. او در حالی که از رستاخیز مسیح سخن میگوید و به نجات و رستگاری از جانب او امید دارد، زندگی بدون وجود منجی را، زندگیای در انزوا و تنهایی میداند و آن را به زندگی در جهنم تشبیه میکند: چه چیزی حتی من را متقاعد میکند که رستاخیز مسیح را باور کنم؟ اگر او رستاخیزی نداشته است، بنابراین او مانند هر انسان دیگری، در گور متلاشی شده است. او مرده و پوسیده است. در این صورت او آموزگاری مانند هر آموزگار دیگری است و دیگر نمیتواند کمک کند و ما دوباره یتیم و تنها میمانیم. ما در دوزخ به سر میبریم و از بهشت دور ماندهایم. (Wittgenstein,1989,33)
در جای دیگر، او ایمان مسیحی را پناهگاه انسان میداند. انسانی که گرفتار رنجی نامحدود است، به کمکی نامحدود نیاز دارد که ایمان مسیحی این کمک را به او میرساند: دین مسیحی، فقط برای کسانی است که نیازمند کمک بی نهایت هستند. به عبارت دیگر دین مسیحی فقط برای کسانی است که بی اندازه احساس رنج میکنند. تمام کره زمین نمیتواند دچار درد و رنجی بیشتر از رنج یک جان تنها شود. به نظر من ایمان مسیحی پناهگاه انسان در این بنیادیترین رنج است. (Wittgenstein,1989,46)
ویتگنشتاین که بسیار دل نگران نجات و رستگاری روحش است، در حالی که از ضمیر اول شخص استفاده میکنند، اینگونه ادامه میدهد: اگر قرار است واقعاً نجات یابم – پس آنچه نیاز دارم، – یقین است و این یقین، همان ایمان است، ایمان، اعتقاد به آن چیزی است که قلب و جان من، نه عقل نظری من، به آن نیاز دارد. زیرا جان من است که باید با احساسات عمیقش، به اصطلاح با گوشت و خونش نجات یابد. (Wittgenstein,1989,33)
او در قطعهای دیگر کسی را که از مسیح هیچ شناختی ندارد، به کودکی تشبیه میکند که هراسناک، در اتاقی تاریک، تنها مانده است: اگر درباره مسیح چیزی نشنیده بودیم، دچار چه احساسی میشدیم؟ آیا احساس نمیکردیم در اتاق تاریکی تنها ماندهایم؟ آیا از چنین احساسی نجات نمییابیم به همان شیوهای که کودک از این احساس تنهایی نجات مییابد هنگامیکه میداند کسی در اتاق در کنار اوست؟ (Wittgenstein,1989,13)
در نظر ویتگنشتاین ایمان مسیحی پناهگاه است، اما نه آن پناهگاهی که مارکس در نظر دارد. مارکس تصور میکند رنجهای زندگی بشر باعث میشود او به دین پناه ببرد. به گمان او دین پناهگاه موجودی ستمدیده است. اما وقتی ویتگنشتاین از دین به عنوان پناهگاه سخن میگوید چیزی قابل ستایش را در ذهن دارد و به حالت جهت داری در زندگی اشاره داد که هر کس زندگی فرد متدین را ببیند، سمت و سوی آن را درک میکند، چرا که دین روش زندگی و روش عمل شخص را تعیین میکند
ویتگنشتاین در فرهنگ و ارزش برخی از نامها و اصطلاحات دین مسیحی را مشخص ذکر میکند. نامها و اصطلاحاتی همچون: رستاخیز مسیح، رساله پولس، حواریون، اناجیل، روح القدس، کتاب مقدس، بهشت، جهنم، تقدیر، ابدیت، معجزه و همینطور به آثار مسیحیانی همچون جان بونیان، کر گگور، سنت اگوستین، داستایوفسکی، تولستوی، پاسکال اشاره دارد. این سخنان تنها نظر مثبت ویتگنشتاین نسبت به مسیحیت را تأکید میکند و بدین معنا نیست که ویتگنشتاین به عنوان فردی مسیحی جلوه داده شود. زیرا او همان طور که عامل به یهودیت نبود، عامل به مسیحیت هم نبود؛ اما، دست کم، این را نشان میدهد که وقتی ویتگنشتاین از باورهای دینی سخن میگوید، اگر بخواهد آن را با مفهومیروشن سازد آن مفهوم را از مسیحیت وام میگیرد.
* محمدسعید عبداللهی، طلبه سطح حوزه و کارشناسی ارشد فلسفه دین دانشگاه تهران.
منابع:
- کیوپیت، دان،1376، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، تهران.
- Barrett,c, 1985,Wittgenstein on ethics and Religius belief,Blackwell.
- Bartley,w, 1973 Wittgenstein,new York.
- Clack, b, 1999, An introduction to Wittgenstein philosophy of religion, Edinburgh university Press.
- Stern, David, twentieth century analytic philosophy, Colombia university Press, 2000
- Szabados, bela, Was Wittgenstein an anti-smite, Canadian journal of philosophy,vol29,1999
- Wittgenstein, 1989,Culture and Value, Trans. P. Winc, Basil Black Well.