به مناسبت سومین سال درگذشت داریوش شایگان؛ دل در گروِ شرق، سر به سوی غرب

محمدسعید عبداللهی

شایگان در آسیا در برابر غرب نهیب می‌زند که در مقابل فرهنگ غرب که به مهاجم‌ترین وجه هستی ما را تهدید می‌کند. او خطری را احساس می‌کرد و هشدار می‌داد که مدرنیته ما را دچار اسکیزوفرنی یا روان‌گسیختگی کرده است.

شایگان را می‌توان عارفی مدرن دانست که از جهت روانشناختی شرقی بود. جنس روابط و رفاقتش با دیگران، احساساتی بودنش، اولویت‌ها و تمامیِ ضرباهنگ‌های عاطفی اش گواه این امر است. اما از سویی سیر تفکر و شیوه برخوردش با مسائل و خونسردی منحصر به فردش در قبال رویدادها او را از نگاه شرقی دور می‌کرد، شایگان این دو تمایل نا همگون و نا همساز را در کنار یکدیگر رام و نرم کرده بود، کاری که عده زیادی از اندیشمندان توان انجامش را نداشتند. برای او شرق تنها یک تصور جغرافیایی نبود. شرق یک بصیرت و آگاهی درونی بود، نوعی زبان اسطوره‌ای و نمادین داشت که به گونه‌ای خاص، هستی و بودن در این جهان را تعریف می‌کند و از همین رهگذر او زندگی عقیم انسان مدرن را حاصل غفلت از این نوع هستی می‌دانست. شرق برای او جایی است که انسان‌ها برای یکدیگر حوصله دارند، فرصت پرداختن به شادی‌های لحظه‌ای و ایجاد پیوندهای واقعاً عمیق دوستی دارند، جایی که خدمتِ بی مزد و منت، کرامت و بخشندگی معنا دارد و نوعی حالت تسلیم و رضا در برابر خداوند و طبیعت وجود دارد. روابط یک آدم شرقی در سطح حرفه‌ای و روشنفکری نمی‌ماند بلکه آدم‌ها با همدلی‌ای بدون چشمداشت و فارغ از ملاحظات اجتماعی و سیاسی به یکدیگر می رسند.

شایگان در آسیا در برابر غرب نهیب می‌زند که در مقابل فرهنگ غرب که به مهاجم‌ترین وجه هستی ما را تهدید می‌کند، حق سکوت نداریم، او خطری را احساس می‌کرد و هشدار می‌داد که مدرنیته ما را دچار اسکیزوفرنی یا روان‌گسیختگی کرده است زیرا مدرنیته نظام ارزشی خود را بر ما تحمیل می‌کند و ما در میان دو جهان بیگانه از یکدیگر به سر می‌بریم. غرب زدگی نه فقط جهل نسبت به غرب و ناآگاهی به تقدیر تاریخی خودمان، بلکه همراه با بیگانگی از خودمان نیز است. از این رو در نظرش «شرق به خصوص ایرانی‌ها باید حافظ میراث فرهنگی خود در برابر تهاجم فرهنگی غرب باشند. در این میان، امروزه طبقه‌ای که کم و بیش حافظ امانت پیشین ما است و هنوز علی رغم ضعف بنیه، گنجینه‌های تفکر سنتی را زنده نگاه می‌دارد، حوزه‌های علمی اسلامی قم و مشهد است .»۱

وی در مقاله‌ای با عنوان «دین و فلسفه علم در شرق و عرب» که سال ۵۶ در مجله الفبا منتشر شده است می‌گوید: «غور چندین ساله ما در ماهیت تفکر غربی که از لحاظ پویایی، تنوع، غنای مطالب، قدرت مسحورکننده، پدیده‌ای تک و استثنایی بر کره خاکی است ما را به این امر آگاه ساخت که سیر تفکر غربی در جهت بطلان تدریجی جمله معتقداتی بوده است که میراث معنوی تمدن‌های آسیایی را تشکیل می‌دهد.بنابراین موجودی به نام تفکر غربی با ماهیتی خاص در حال زوال میراث معنوی تمدن‌های آسیایی بود. یکی از ویژگی‌های فلسفه غربی شأن پرسش‌گری اوست در حالی که در عرفان اسلامی خدا پرسشگر و آدمی پاسخ‌گوست. غرب عقل را جایگزین وحی کرد و بدین ترتیب راه نفی همه ارزش‌های متافیزیکی را گشود.» ۲

شایگان معتقد بود که از قرن شانزدهم و هفدهم به بعد تاریخ غربی می‌شود، جنگ‌های استعماری توسعه می‌یابد و منظره فرهنگی جهان زیرورو می‌شود و این طرح عظیم مدرنیته به گونه‌ای گسترده در واقعیت‌ها استقرار می‌یابد از این رو در پی این فتح‌ها، عقایدی می آیند، مستقر می‌شوند، ریشه می دوانند و حتی سر انجام رنگ محلی می‌یابند و در همین جاست که شایگان مفهوم مناطق التقاط را می‌پروراند.«مناطقی که معجونی از عقاید آشتی ناپذیر ند و نتایجی که از آنها پدید می‌آید نیز همیشه چندان مساعد نیست. به این معنا به گمان من وظیفه تفکر آنست که ملقمه‌ها را از هم سوا کند، از هم باز گشاید و هر یک را در زمینه ویژه خود بگذارد». ۴

او جهان را دیده بود و تجربه‌های زیستی فراوانی داشت، وقتی شایگان باشی پا به هر کشوری که بگذاری سعی می‌کنی تا روح فرهنگی آن کشور را به دست آوری. از تجربه نخستین سفر خارجی اش چنین یاد می‌کند: «اولین باری که به خارج سفر کردم ۱۳۲۹ بود. اول به ایتالیا رفتیم سراسر کشور را زیر پا گذاشتیم …با ولعی پایان ناپذیر همه چیزها را می بلعیدم» ۴ تجربه سفرهای فراوان به غرب و شرق به او کمک کرد تا بیشتر و بهتر قدر شرق را بداند. هر چند در مصاحبه‌های سالهای اخیرش دیگر از تهران، دهلی و پکن با تأسف یاد می‌کرد و اعتقاد داشت که این شهرها نیز تمامی بدبختی‌ها یک شهر غربی مانند ترافیک، آلودگی هوا و… را دارند و این را ویژگی تمدن‌ها می‌دانست زمانی که وارد چرخه پیشرفت می‌شوند ۵ شایگان غرب و جریان روشنفکری را به خوبی می‌شناخت و درست در زمانی که جنبش دانشجویی در می ۱۹۶۸ در پاریس در اوج خود قرار داشت، شایگان که در آن زمان دانشجوی دکتری بود فارغ از شلوغی‌های پیرامون در گیر و دار دفاع از رساله اش بود. «شب آن روز مهمان کربن بودم، سیوران هم آنجا بود، همه به انقلاب شصت و هشت پاریس ناسزا می گفتند». ۶

بعد از سفرهای دور و دراز، تحصیل در اروپا و تجربه اندوزی‌های گوناگون، گویی پاسخِ برخی پرسش‌های بی جواب خود را در سینه پیرمردِ آرام و گوشه گیرِ تبریزی می‌دید، او از روزهای خوشی می‌گوید که با دوست به سر شده است «هفت سال تمام از غرب بریدم و فضای سینه‌ام را از هوای جاودانه ی پیر فرزانه مان پر کردم. من از فیض دیدار و درک محضر آخرین حکیمان ایران سنتی نصیب برده‌ام. در این دوران بود که به یک طریقت صوفیه سر سپردم، متدین شدم، زبان عربی خواندم و به آموختن قرآن و متون عرفانی ادب فارسی پرداختم و همانگونه که قبلاً گفتم به درون حلقه بسته‌ای که برگرد شخصیت پر جاذبه علامه سید محمد حسین طباطبایی قرار داشت پذیرفته شدم »۷

برای شایگان که عرفان شرق و غرب را دیده و چشیده بود و از مدرن ترین شهرهای اروپایی تا کوچه پس کوچه‌های دهلی را در نوردیده بود، نشست و برخاست با علامه طعم دیگری داشت «تجربۀ شگفت دیگری که با او (علامه طباطبایی) داشتم، ملاقات دوبه‌دویی بود که زمانی در خانه‌ای در شمیران بین ما دست داد. قرار بود که همۀ اهل محفل آن شب در آنجا گرد آیند. من به آنجا رفتم اما بقیه غایب بودند احتمالاً تاریخ جلسه را اشتباه کرده بودند. ما تنها بودیم. شب فرا می‌رسید و از گردسوزهایی که در طاقچه‌ها نهاده بودند، نوری صافی می‌تراوید. مانند همیشه روی زمین بر مخدّه نشسته بودیم. من از استاد دربارۀ وضعیت اخروی و اینکه چگونه روح نماد ملکاتی است که در خود انباشته و پس از مرگ آنها را در جهان برزخ متمثّل می‌کند سوال کردم. ناگهان استاد، که معمولاً بسیار فکور و خموش بود، از هم شکفت……… استاد از گفتن ایستاد و سپس چشمانش را به زیر انداخت. دریافتم که بایست تنهایش بگذارم. نه تنها به سؤالم پاسخ گفته بود، بلکه نفس تجربه را در من دمیده بود. این تجربه را دیگر برایم تکرار نکرد امّا یقین دارم که اهل باطن و کرامات بود، ولی دربرابر مخاطبان ناآشنا دم فرو می‌بست. ۸

منابع:

۱. آسیا در برابر غرب، امیر کبیر، ۱۳۷۸، ص ۲۹۶

۲. دین و فلسفه علم در شرق و عرب. الفبا، تهران، دوره اول، ۱۳۵۶، شماره ۶، ص ۱۰۹.

۳.. زیر آسمانهای شهر، ترجمه نازی عظیما، نشر فرزان روز ،۱۳۷۶، تهران، ص ۹۰

۴. همان، ص ۳۲

۵. مهرنامه، شماره ۴۵، گفت و گو با داریوش شایگان، ص ۵۷

۶. همان، ص ۵۸

۷. زیر آسمانهای شهر، ترجمه نازی عظیما، نشرفرزان روز ،۱۳۷۶، تهران، ص ۶۹

۸. همان، ص ۷۱

منبع: خبرگزاری مهر

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.