مواجهه هنرمندان عرب با انقلابهای عربی
یمنیها چون طبع شعر دارند، در دوران اوج تظاهرات شعر به عنوان هنر بیداری برجسته شده است و شعرخوانیهای گستردهای صورت گرفت که عناصری چون وحدت شیعه و سنی یا وحدت شمال و جنوب را در برداشت. در زمینه داستان و رمان، مصریها حرف اول را میزنند و ضرب المثلی در جهان عرب هست که میگوید: در قاهره می نویسند، در بیروت چاپ میکنند و در بغداد میخوانند.
نوع مواجهه هنرمندان و جریانات هنری عربی با انقلابهایی که در این کشورها رخ داد و بازنماییای که آثار هنری عربی از این انقلابها داشتند باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد ولی متاسفانه تاکنون این اتفاق نیفتاده است. فهم رویکردهای حاکم بر هنرمندان عرب، به فهم فضای فرهنگی این کشورها کمک بسیاری خواهد کرد. برای آشنایی با نوع مواجهه جریانات هنری عربی با انقلابهای عربی با آقای سجاد اسلامیان کارشناس مسائل فرهنگی جهان اسلام گفتگو کردیم که متن آن در زیر میآید.
فضای هنری جهان عرب، به خصوص در زمان انقلاب های عربی از چه دیدگاه هایی متاثر بوده است؟
بحث و جدل در خصوص هویت انقلابها و اتفاقات منطقه، که در این سالها رخ داد، باعث شد تا در فضای هنری هم دیدگاه های مختلفی راجع به اتفاقات منطقه به وجود آید. مثلا همین که عده ای گفتند بهارعربی، عده ای گفتند خزان عربی و برخی هم گفتند بیداری اسلامی و حتی برخی گفتند این یک جریان غربزده است، این اختلاف دیدگاه ها تاثیر خود را بر روی آثار هنری هم گذاشت.
حتی میتوان ادعا کرد در بعضی جاها کار عقیم ماند، به دلیل اینکه اساسا به آن اعتقادی وجود نداشت. انقلاب مصر را به عنوان مثال درنظر بگیرید، میتوان گفت این انقلاب از 2011 تا 2013 طول کشید، حال اگر یک جریان هنری بخواهد شکل بگیرد در طی دو سال نمیشود، زمان کمی است.
بحرین و یمن را در نظر بگیرید که انقلاب های این دو کشور هنوز به ثبات نرسیده است؛ تنها جایی که میتوان در مورد آن تقریبا به طور قطع صحبت کرد که به انقلاب به ثبات رسیده، تونس است.
در هر یک از کشورها چه آثار هنری ای و در چه حوزه ای برجسته شدند؟
در کشورهای مختلف بر اساس فرهنگشان، هنرهای متفاوتی برجسته میشوند، در برخی کشورها سینما برجستهتر است، در برخی دیگر موسیقی یا شعر حضور پررنگ تری داشته است.
مثلا یمنیها چون طبع شعر دارند، در دوران اوج تظاهرات شعر به عنوان هنر بیداری برجسته شده است و شعرخوانیهای گستردهای صورت گرفت که عناصری چون وحدت شیعه و سنی یا وحدت شمال و جنوب را در برداشت یا در مصر، سینما مطرحتر است. حتی در کل جهان عرب، مصر در حوزه سینما حرف اول را میزند.
سینمای مصر هم متاثر از جریان آمریکایی و جریان فرانسوی است اما در کل اگر مصر را از نظر فرهنگی بررسی کنید و بشناسید تقریبا تمام جهان عرب را شناخته اید.
درمجموع با اینکه انقلابها از تونس شروع شد ولی آثار هنری همین کشور و بقیه کشورها متاثر از مصر بودند.
فیلم های مصریای که ساخته شدند اکثرا مستند بودند یا به صورت داستانی؟
فیلم مستند به تعداد زیادی ساخته شد؛ چه خود مصری ها ساخته باشند چه شبکه های معروف عربی، مثل الجزیره یا العربیه و چه مستندهایی که توسط غربیها ساخته شده باشد، حتی ایران هم فیلمهای مستندی در این حوزه ساخت اما فیلم داستانی خیلی کم و شاید به تعداد انگشت شماری ساخته شده است.
چه زمانی این فیلم ها ساخته شدند؟
اکثرا در طی همان سالهای 2011 تا 2013 ساخته شدند چراکه بعد از آن به علت سرکوب شدید، فضای سینماها به عقب برگشت.
علت اینکه فیلم های مستند تعداد بسیار بیشتری نسبت به فیلم های داستانی دارند چیست؟
در آن زمان که مردم در میدان التحریر در قاهره و سایر میادین شهرهای بزرگ در مصر تجمع میکردند، تیم های خبری از شبکه های تلویزیونی مختلف، گروه های فیلمسازی و حتی مردم عادی با موبایل از این تجمعات و اعتراضات فیلمبرداری میکردند و صدها دوربین این لحظات را ثبت کرده، به صورت آنلاین پوشش داده و مخابره میکردند لذا مستندهای زیادی چه آماتوری و چه حرفه ای تولید شد.
چه مستندهایی که فقط توسط یک دوربین واقع نگاری شده چه مستندهایی که سوژه محور بوده اند.
مستندهایی با موضوعاتی همچون آینده انقلاب، نظرات جریانهای ملیگرا، چپ و… در مورد انقلاب، اخوان المسلمین بر حق هست یا خیر و بسیاری موضوعات دیگر که در این مستندها بیان می شوند.
در حوزه موسیقی چه فعالیتی انجام شد؟
وقتی شعر پررنگ باشد در کنارش کارهای سریعِ موسیقی هم زیاد است و در این راستا هم جریان های اخوانی و هم جریانهای چپ، کارهای موسیقی زیادی همان حین یا بعد از 2013 ساختند، از چهره های شاخصی مثل ماهر زین، سامی یوسف و یوسف اسلام گرفته تا آقای حمزه نِمره و… موسیقی و کلیپ ساختند. مشابه چنین تولیدات جدیای در زمینه موسیقی در خارج از مصر در لبنان و عراق هم صورت گرفت.
نکته ای که در اینجا باید بیان شود این است که تمهای موسیقیهایی که مقاومت حزبالله لبنان یا مقاومت فلسطین در زمان جنگ های 22 روزه و 33 روزه و قبل یا بعد آن تولید کردند در آثاری که در زمان انقلاب مصر تولید شدند مشهود است؛ یعنی موسیقیِ حماسی فلسطین و لبنان بر تولیدات موسیقی در این دوران تاثیر گذاشت و از آن الگوبرداری شد.
در حوزه ادبیات چه فعالیتی انجام شد؟
در حوزه ادبیات، رمان یا داستان نویسی اثر برجسته و مهمی تا به حال ندیده ام که به بیداری اسلامی پرداخته باشد.
حتی در کشورهایی مثل یمن و بحرین که شعر برجستهتر شده، آیا داستان خوبی در این خصوص نوشته نشده است؟
در زمینه داستان و رمان، باز خود مصریها حرف اول را میزنند و یمنیها صرفا در حوزه شعر فعال بودند؛ یک ضرب المثل در جهان عرب هست که میگوید: در قاهره می نویسند، در بیروت چاپ می کنند و در بغداد میخوانند؛ از همین مثال معروف مشخص میشود که مصری ها ید طولایی در نوشتن دارند اما در حوزه انقلاب های عربی فعالیت جدی ای نداشتند.
سایر کشورهای جهان عرب، آیا تولیدات هنریای در این حوزه نداشتند؟ مثلا تونس؟
تونسی ها در حوزه سینما و شعر و موسیقی تا حدی فعال بودند و تولیداتی داشتند؛ هنرمندان تونسی متاثر از فرانسه هستند؛ گرچه در همه کشورها چنین چیزی رایج است و هنرمندان و آثارشان به کشوری که آنجا را استعمار کرده بود متمایل هستند.
آیا ایران تلاش کرد که بر هنرمندان این کشورها تاثیر بگذارد؟
متاسفانه از طرف ما کمکاری بوده و ما تلاشی نکردیم تا هنرمندان جوانی که به واسطه انقلاب روی کار آمده بودند را شناسایی کنیم. ما اقدامی در جهت استعدادیابی این هنرمندان جوان و استفاده از آنها انجام ندادیم، در حالی که سایر کشورها آنها را جذب کردند؛ مثلا همین آقای حمزه نِمره که برای اولین بار در میدان التحریر مطرح شد، مراکز مهمی از موسیقی عربی آمدند و از او استفاده کردند و برای خودش الان چهره ای شده است.
ما به عنوان کشوری که فضای هنر و ادبیاتمان مورد تایید و اقبال کشورهای دنیا ازجمله کشورهای عربی ست، نتوانستیم از این هنرمندان به صورت مادی یا معنوی حمایت کنیم. حمایت هایی مثل پخش آثارشان و آموزش به آنها. در مقابل حریف و رقیب ما بهتر عمل کرد؛ مثلا در حوزه مستند سازی، بسیاری از افرادی که به صورت غیرحرفهای مستندی را ضبط میکردند توسط BBC آموزش داده شدند و الان BBC از این افراد استفاده میکند. همچنین جشنواره ها در این زمینه خیلی موثر بودند، بسیاری از جشنواره ها در آن سالها، کارگردانانی را از این کشورهای عربی دعوت کردند و به آنهاجایزه دادند ولی ایران بخش های ویژهای که در جشنواره هایش ایجاد کرد کم بود و جشنواره های کمی در این حوزه کار کردند.
میشود گفت هنرمندان کشورهای عربی درگیر انقلاب علاوه بر اینکه از غرب الهام میگرفتند، مورد حمایت غرب هم بودند؟
بله در ابتدا که تاثیر پذیرفتند و بعد هم توسط غرب حمایت شدند. چه حمایت مستقیم که خود غربیها و آمریکاییها آمدند و چه حمایت غیرمستقیم که جریاناتی در قطر یا عربستان از آنها حمایت کردند.
متاسفانه چون انقلابها عمر زیادی نداشتند، طیف جدید به وجود نیامد که حرف جدیدی بزند و حقیقت و هدف انقلاب را بیان کند.
اشکالات ایران در حمایت و جذب هنرمندان در این کشورها چه بود؟
ایران به طور کل منفعل عمل کرد. یکی از ایرادات ما این بود که شعار دادیم. یکی از اشکالات دیگری که به ایران وارد است این است که اگر هم عملا ورود کرده باشد انتخاب های درستی انجام نداد. مثلا به جای اینکه یک هنرمندان جوان یا جریان های فعال و پویا را انتخاب کنند از هنرمند مسن و پیر دعوت میکردند یا جشنواره هایی که آن زمان برگزار می شد وقتی که خواستند کارهایی در این زمینه انجام دهند، انتخاب های درستی نداشتند، مثل جشنواره فجر یا رویش؛ و این در حالی است که موسسات غیردولتی توان مالی چندانی هم برای این کار نداشتند.
هنرمندانی که در آن زمان برجسته شدند وابسته به کدام جریانات سیاسی بودند؟
اکثرا از جریان های چپگرا یا غربگرا بودند، اما مثلا همین آقای حمزه نمره وابسته به اخوانیها بود که البته الان با آنها به اختلاف رسیده و تمایلات چپ پیدا کرده است.
در فضای هنری جریان غیراسلامی حرف اول را میزند، به خصوص در جهان عرب. لذا شدت حضور جریان های اسلامگرا کمرنگ تر از جریان های غربگرا بود. چون جریان های اسلامگرا قبل از انقلاب ها سرکوب بیشتری شده اند و در زمان انقلاب ها هم مورد حمله بیشتری قرار گرفتند.
در زمانی که انقلاب در این کشورها جریان داشت، بین هنرمندان بحث هنر اسلامی یا هنر لائیک به وجود آمده بود که جریان اسلامگرا می گفتند ما میخواهیم به سمت الگوهای اسلامی همچون ایران و ترکیه برویم اما جریان های دیگری با نام خلاقیت که به آن «حرکه الابداع» میگفتند معتقد بودند که اسلام اساسا خلاقیتسوز است؛ یعنی علاوه بر جدل در فضای سیاسی این بحث به فضای هنری هم کشیده شده بود.
شاید در حوزه موسیقی، موسیقیِ حماسی فلسطین و لبنان که متاثر از ایران بودند بر روی موسیقی بقیه کشورهای عربی اثر گذار بوده باشند اما به طور کلان غربگراها مطرح بودند.
اگر ممکن است چند مورد از کارهای برجسته سینمای مصر را معرفی و تحلیل بفرمایید؟
مهمترین کاری که میتوان در حوزه انقلاب در سینمای مصر معرفی کرد فیلم «هجده روز» با بازی آقای احمد حلی است. در این فیلم 10 کارگردان تراز اول، 10 فیلم کوتاه در مورد انقلاب مصر ساختند و این 10 فیلم کنار هم قرار گرفتند و چنین اثری به وجود آمد.
فیلم دیگر در اینباره فیلمی است به اسم «نواره» که در مورد دختری بود به اسم نواره که خادمه خانواده یکی از اعضای مجلس یا کابینه دولت حسنی مبارک است و زندگی سخت و فقیرانهای داشته است. در این فیلم میبینیم که این دختر هر روز به یک شهرک اعیاننشین می رود و در اینجا انقلاب، شکل گیری آن، مشکلات آن و امیدهایی که انقلاب میدهد به تصویر کشیده میشود. در ادامه فرار این خانواده مرفه را داریم و در پایان به یک جمع بندی مایوسانه میرسیم که این انقلاب ممکن است حقوق شما را به شما ندهد. یعنی در حین فیلم امیدهایی که انقلاب به همراه دارد را نشان میدهد و در پایان یک شوک به بیننده وارد می شود که یعنی خیلی به نتیجه انقلاب امیدوار نباید بود.
ابراهیم البطوط کارگردان مصری نیز اثری دارد به نام «زمستانی که گذشت» که برخی از عناصر سینمای اروپا را در فرم به همراه دارد اما جالب اینجاست که جریان فیلم، ما را به چند سال قبلتر از 2011 یعنی زمان جنگ 22 روزه میبرد و نشان میدهد که برخی از این انقلابیونی که در میدان التحریر اعتصاب کردند و دارند میجنگند، کسانی هستند که سال 2007 در خلال جنگهای 22 روزه از فلسطین حمایت کردند و مورد آزار و اذیت دستگاه اطلاعاتی حسنی مبارک قرار گرفتند. به نظر من این فیلم یکی از شجاعانهترین بحثها را در بین فیلم هایی که در این حوزه کار شدند مطرح کرد.
فیلم کمدی دیگری نیز به نام «شانس سعید» ساخته شده که شخصیت داستان به سراغ افرادی که در چادرهایشان در میدان التحریر تجمع کردهاند میرود و در مورد سرنوشت انقلاب از آنها سوال میپرسد، یکی میگوید خلافت، یکی میگوید جمهوری و هرکسی نظری در مورد آینده میدهد و این فیلم به خوبی طیفهای مختلف را که حول یک محور یعنی سرنگونی حسنی مبارک جمع شده بودند ولی آرای مختلفی داشتند، نشان میدهد.
گفتگو از فاطمه شاهآبادی
منبع: شعوبا