افراط​گرایی، واژه جدایی‌ناپذیر در دولت‌های پس از انقلاب

اگرچه انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با سایر انقلاب​های قرن بیستم کمترین میزان خشونت را داشت، اما شاهد رشد پدیده​ای به نام افراط گرایی در آن هستیم.

هر انقلابی یک دوره ترمیدور دارد. ترمیدور اصطلاحی است که از زمان انقلاب کبیر فرانسه در ادبیات علوم سیاسی راه یافته و به دورهای گفته می‌شود که خشونت‌ها و ترورها پایان می‌یاید. در انقلاب اسلامی ایران همه چیز فرق می‌کرد. اولا در مقایسه با سایر انقلاب‌ها دوره خشونت و ترور بسیار کوتاه‌تر و آرام‌تر بود و از سوی دیگر به فاصله کمی از انقلاب یک جنگ فرسایشی خارجی به ایران تحمیل شد تا انقلابیون یک دشمن مشترک داشته باشند و کمتر به هم بپردازند. با این وجود یک چیز از دوره اول انقلاب به یادگار به دوره‌های بعدی انتقال پیدا کرد و آن افراطی‌گری بود. افراطی‌گری پدیده مشترک همه دولت‌های پس از جنگ است. با این تفسیر دوره ترمیدور انقلاب اسلامی را باید دوره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بدانیم چرا که در این دوره شاهد کمترین حد از افراطی‌گری هستیم و کشور در یک آرامش نسبی به سر می‌برد.

 

 

دولت سازندگی و کمترین میزان افراط‌گرایی

البته این به این معنا نیست که در دوره ریاست جمهوری آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هیچ حرکت افراطی رخ نداده باشد. به عنوان مثال در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری ایشان برخی از طرفداران وی به دنبال تصویب طرحی در مجلس شورای اسلامی بودند که بتوانند هاشمی را برای سومین بار نامزد انتخابات ریاست جمهوری بکنند که البته به سر انجام نرسید.

هاشمی اما بعد از ریاست جمهوری‌اش بیشتر با افراطی‌گری مواجه شد تا در زمان ریاستش. در دوره اصلاح‌طلبان و در زمانی که جریان قتل‌های زنجیره‌ای مطرح شد برخی چهره‌های افراطی بر او تاختند. بارزترین نمونه این افراطی‌ها اکبر گنجی بود و کتاب «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری»اش بود. اما اوج حملات به او از انتخابات ریاست جمهوری نهم آغاز شد. اگر تا حدودی در دوره اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد هجمه‌ها علیه وی کمتر به رسانه‌ها کشیده می‌شد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ این اختلافات علنی‌تر شد و حامیان احمدی‌نژاد در تخریب شخصیت وی از هیچ کاری کوتاهی نکردند. اتهامات تنها منحصر در شخص او نبود بلکه خانواده هاشمی رفسنجانی کانون این اتهامات بودند.

 

 

ماهیت دوگانه دولت اصلاحات و افراط‌گرایی دوگانه

افراطی‌گری در دوره اصلاحات شکل دیگری به خود گرفت. سید محمد خاتمی با شعار جامعه مدنی و توسعه سیاسی به ریاست قوه مجریه رسید. این دوره از تاریخ سیاسی ایران شکل تازه و متفاوتی با دوره‌ی پیش از این داشت. اگر تا پیش از این همه نهادهای حاکمیت ایران با هم همسو بودند در این دوره قوه اجرایی و در دوره‌ای قوه مقننه به دست جناح چپ افتاد و سایر نهادها در دست جناح راست باقی ماند. به همین دلیل ماهیت دولت خاتمی ماهیت دوگانه و متضاد بود. از یک سو شکل و شمایلی حاکمیتی داشت و از سوی دیگر وجه‌های اپوزیسیونی به خود گرفته بود. به همین ترتیب ماهیت گروه‌های افراطی هم دوگانه بود. گروه‌هایی که به دولت خاتمی فشار وارد می‌کردند و گروه‌هایی که از طریق دولت به سایر نهادها فشار وارد می‌آوردند. در نیتجه این فشارها اتفاقات زیادی در صحنه سیاسی کشور به وقوع پیوست. شاید مهمترین آن‌ها ماجرا کوی دانشگاه تهران بود. در این ماجرا عده‌ای از دانشجویان در پی توقیف روزنامه سلام به اعتراض پرداختند و این اعتراض به خیابان هم کشیده شد. در مقابل عده‌ای از نیروهای افراطی جناح راست که در دوره‌های بعد به نیروهای خودسر موسوم شدند با ورود به کوی دانشگاه تهران به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند.  اتفاق دیگری که در دوره اصلاحات افتاد  ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای بود.

در این دوره همچنین جریان اصلاح‌طلب یا دوم خردادی توانستند در انتخابات مجلس ششم اکثریت کرسی‌های پارلمانی را به دست آورند. همین موضوع باعث برخی تنش‌های دیگر نیز در صحنه سیاسی کشور شد. بارزترین نمونه آن تنشی بود که در جریان لایحه اصلاح قانون مطبوعات به وقوع پیوست که با حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب به پایان رسید. در نهایت و در آستانه انتخابات مجلس هفتم و عدم احراز صلاحیت گسترده نیروهای اصلاح‌طلب جمع کثیری از نمایندگان مجلس ششم استعفا دادند که این خود یک اتفاق بزرگ در تاریخ انقلاب به شمار می‌رود. در تمام این دوران سیدمحمد خاتمی به عنوان رئیس جمهور سعی می‌کرد آرامش را در فضای سیاسی کشور ایجاد کند. همین مشی او باعث شد که در اواخر دوره ریاست جمهوری وی عده‌ای از حامیان او شعار عبور از خاتمی را مطرح کردند.

 

 

دولت‌های نهم و دهم و معنای جدید افراطی‌گری

دوره ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد معنای جدیدی به واژه افراط‌گرایی داد. اگر تا پیش از این گروه‌های افراطی راست و چپ له یا علیه یک رئیس جمهور وارد عمل می‌شدند در این دوره این خود رئیس جمهور بود که متهم به افراطی‌گری بود. افراطی‌گری در این دوره محدود به عرصه سیاسی نبود. سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد و فرهنگ همگی بهره‌ای از افراط را داشتند. در سیاست خارجی  اظهار نظرهای عجیب و غریب رئیس جمهور درباره هولوکاست، قطع‌نامه‌های شورای امنیت و مدیریت جهانی باعث اعمال انواع و اقسام تحریم‌ها علیه ایران شد. در داخل و در درون دولت هم جریانی ظاهر شد که مورد حمایت رئیس جمهور بود و حرکت‌های افراطی نشان می‌داد و بعدها به جریان انحرافی موسوم شدند. نمونه‌های حرکت‌های افراطی این گروه دم زدن از دوستی با مردم اسراییل و مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلام بود. این جریان بزرگترین بهانه مخالفان دولت برای هجمه علیه دولت و رئیس آن شد. مهمترین اتفاقی که در دوره دولت‌های نهم و دهم به وقوع پیوست اعتراضات و وقایعی بود که در پی اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم روی داد. میرحسین موسوی و مهدی کروبی نتیجه انتخابات را نپذیرفتند و حامیان آن‌ها در اعتراض به نتایج انتخابات به خیابان‌ها ریختند. طیفی از جریان راست مقصر اصلی حوادث پس از انتخابات را این دو نامزد ریاست جمهوری می‌دانستند. در مقابل خیلی‌ها هم بر این باور بودند که مقصر اصلی این حوادث خود محمود احمدی‌نژاد بود. به زعم این دسته اظهارات جنجالی و اتهاماتی که وی در جریان مناظره‌های انتخاباتی علیه بسیاری از سران نظام مطرح کرد باعث بر انگیخته شدن بخشی از جامعه شد.

حتی پس از فروکش کردن اعتراضات خیابانی هم ماجرای افراط‌گرایی در دولت‌های نهم و دهم پایان نیافت. جریان‌های افراطی که در این دوره به خودسر موسوم شده بودند، هر از گاهی حضور خود را در عرصه سیاسی و رسانه‌ای کشور نشان می‌دادند. نمونه آن‌ها را می‌توان در حادثه ۲۲ بهمن ماه سال ۹۱ در قم دید. در جریان مراسم بزرگذاشت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در قم عده‌ای از نیروهای خودسر به سخنرانی علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی تعرض کردند و حتی به سمت وی لنگ کفش پرتاب کردند. پیش از آن نیز عده‌ای سخنرانی حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی در سال‌روز درگذشت امام خمینی را به هم ریختند.

 

همه این افراط‌گرایی‌ها باعث شد تا مردم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به نامزدی رای بدهند که شعار اعتدال می‌داد. حسن روحانی با حمایت گسترده نیروهای معتدل دو جناح راست و چپ بر مسند قدرت نشست اما این به معنای پایان افراط‌گرایی نبود. اگرچه هنوز مدت زیادی از عمر دولت یازدهم نمی‌گذرد اما در همین زمان کوتاه نیز ما شاهد برخی از افراط‌گرایی‌ها بوده‌ایم. نمونه این افراط‌گرایی را می‌توان در بازگشت روحانی از سفر به نیویورک مشاهده کرد. پس از بازگشت روحانی از سفر به نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل عده‌ای برای حمایت از مواضع وی به فرودگاه مهرآباد تهران رفتند. در مقابل عده‌ای دیگر هم برای اعتراض به وقایعی که در این سفر به وقوع پیوسته بود به فرودگاه رفتند. در جریان این اتفاق لنگه‌کفشی به سوی رئیس جمهور جدید ایران پرتاب شد.

 

 

افراط گرایی در دولت اعتدال گرا

دولت روحانی با شعار اعتدال بر سرکار آمده است و سعی کرده است که در این چندماه اخیر آرامش را به فضای سیاسی کشور بازگرداند. با این وجود به نظر می‌رسد همچنان گروه‌هایی هستند که از این امر ناراضی هستند و این نارضایتی خود را در برخی از حرکات افراطی نشان می‌دهند. انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلاب‌های قرن بیستم کمترین میزان خشونت را داشته است اما به نظر می‌رسد در ازای این، مسئله افراط و افراطی‌گری عنصر جدایی‌ناپذیر این انقلاب بوده است. اگر کسانی در اول انقلاب در لوای شعارهای انقلابی دست به اقداماتی افراطی نظیر کوتاه کردن موی بلند مردم یا رنگ کردن دستان کسانی که لباس آستین کوتاه می‌پوشدند، می‌زدند امروز هم هنوز عده‌ای با شعارهای افراطی اقدام به پرتاب لنگه کفش می‌کنند.

 

 

 

منبع: خبرآن‌لاین / سید صادق روحانی
اگرچه انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با سایر انقلاب​های قرن بیستم کمترین میزان خشونت را داشت، اما شاهد رشد پدیده​ای به نام افراط گرایی در آن هستیم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.