امامت در سیره نبی مکرم اسلام(ص)

امامت، پیمانی است الهی که همواره در بستر تاریخ و متن زندگی اجتماعی انسان‌ها حضور داشته است، با بررسی زندگی پیامبران الهی، مشاهده می‌شود که اهتمام به وصایت و جانشینی، از نقاط برجسته زندگی آن بزرگواران بوده است، چنانچه بر اساس تصریح قرآن کریم، هنگامی که خداوند ابراهیم(ع) را با حوادث گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها بیرون آمد، خداوند به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم که حضرت ابراهیم(ع) عرض کرد از دودمان من نیز امامانی قرار بده و خدواند در جواب فرمود پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.

 حضرت موسی (ع) نیز در آغاز پیامبری و رسالت خویش از خداوند درخواست کرد که هارون را به عنوان وزیر خود قرار دهد و او را در کارش شریک سازد و یا حضرت زکریا(ع) در نیایش خود با خدا از خدا درخواست جانشین می‌کند. این امر درباره بسیاری از پیامبران از جمله پیامبر اعظم(ص) صدق پیدا می‌کند و آن حضرت نیز برای خود در مناسبت‌های گوناگون، جانشینی و رهبری آینده را تعیین می‌فرمودند. به منظور بررسی نقش جانشین و ضرورت امامت، به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین عباس کوثری عضو هیئت علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم رفتیم تا در این زمینه به گفتگو بنشینیم.

 

 جایگاه و ضرورت تعیین جانشین و رهبری آینده جامعه در سیره و زندگی رسول اعظم(ص)

برای بررسی ضرورت و جایگاه ویژه رهبری جامعه در زندگی گهربار پیامبر اعظم(ص)، لازم است به چند عامل که بیانگر ضرورت این امر می‌باشد، اشاره شود. اولین عامل در لزوم تعیین جانشین، وجود منافقان، در زمان پیامبر(ص) بود که با مراجعه به آیات قرآن مشاهده می‌شود آنها دائما در حال توطئه علیه اسلام بودند که از جمله می‌توان به توطئه آنان در ساخت مسجد ضرار ، زمینه‌سازی برای بیرون کردن مومنین از مدینه و ایجاد تفرقه میان مومنین، اشاره کرد.

مسئله دیگر، وجود ایران و روم به عنوان دو قدرت بزرگ خارجی بود که اسلام را تهدید می‌نمودند. پیامبر اکرم(ص) خطر رومیان را جدی تلقی می‌کرد و بدین جهت در سال هشتم هجری سپاهی را به فرماندهی جعفربن‌ابیطالب راهی سرزمین «مؤته » نمود که در تاریخ اسلام از آن به جنگ مؤته یاد می‌شود . در سال بعد، زمانی که خبر آمادگی رومیان برای حمله به سرزمین حجاز به مدینه رسید، پیامبر اکرم(ص) سپاه عظیمی تدارک داد و خود همراه آنان عازم تبوک شد. این نگرانی تا آخرین لحظات عمر مبارکش ادامه داشت و بدین جهت در آخرین روزهای عمر مبارک خود لشکری را به فرماندهی اسامه تشکیل داده و از آنها می خواهد به سوی شام حرکت کنند. همچنین پیامبر(ص)، یک بار به پادشاه ایران نامه نوشت و او از شدت ناراحتی نامه آن حضرت را پاره نموده و به پادشاه یمن، حاکم دست نشانده اش نیز دستور داد حضرت را به قتل برساند. بنابراین، این تهدیدات، ضرورت اهمیت جانشینی و رهبری را روشن می‌سازد و قطعا پیامبر اکرم(ص) نیز در این رابطه اقداماتی انجام داده‌اند .

 وجود مدعیان دروغین نبوت از دیگر مواردی بود که می‌توانست در صورت عدم جانشین از سوی پیامبر(ص)، خطرآفرین باشد. چنانچه مسیلمه، که بعدها سپاه اسلام با او درگیر شد، پس از بازگشت به وطنش، خود را پیامبر نامید و در نامه‌ای به پیامبر اکرم(ص)، خود را شریک پیامبر اکرم(ص) عنوان کرد که پیامبر اکرم در پاسخ، وی را دروغگو توصیف کرد.

مجموع این عوامل و غیر آن، می‌تواند روشن‌گر این حقیقت باشد که توجه به امامت و رهبری بعد از پیامبر(ص) ضرورتی انکارناپذیر بوده است.

 اهل سنت در اینباره معتقدند پیامبر اکرم(ص) این مساله را به شورای اهل حل و عقد واگذار نموده است، اما در مقابل، شیعه معتقد است که حضرت، فرد معینی را عهده دار این مسئولیت الهی نموده است  و برای این اعتقاد خود، دلائل بسیاری را اقامه می‌کند که منابع اهل سنت نیز به صحت آن گواهی می دهد.

 

معنای امامت و جانشینی پیامبر(ص) در نزد شیعیان

به اعتقاد شیعه «امامت » تنها رهبری و زمامداری نیست تا فردی ادعا کند که می‌توان آن را با شورا حل نمود. از منظر شیعه، «امام » بیان‌کننده مکتب و تعلیم دهنده کتاب و حکمت است که علاوه بر ویژگی علم، دارای صفت عصمت می‌باشد به گونه‌ای که هیچ گاه در بیان احکام نورانی الهی و رفتارهای فردی و اجتماعی، دچار گناه و اشتباه نمی‌شود. بنابراین امامت یعنی رهبری الهی که با ویژگی علم و عصمت عهده‌دار تبیین مکتب اسلام می‌باشد، که البته با وجود این شخصیت، زمینه‌ای برای زمامداری دیگری نیست.

شهید مطهری می‌نویسد بر خلاف اشتباهی که بعضی از متکلمین مرتکب شدند، نباید مساله امامت را منحصر به  بحث « حکومت» کرد، بلکه مساله حکومت از فروع و یکی از شاخه های خیلی کوچک مساله امامت است .

 

نگاهی به شئون امامت

در واقع، در کنار بحث حکومت که به گفته شهید مطهری از فروع امامت و از شاخه‌های بسیار کوچک آن می‌باشد، اساس مساله در باب امامت، آن جنبه معنوی است. امامان یعنی انسان‌هایی معنوی مادون پیغمبر که از طریقی معنوی اسلام را می‌دانند و می‌شناسند و مانند پیغمبر، معصوم از خطا و لغزش و گناهند و عهده‌دار تبلیغ دین و احکام نورانی اسلام می‌باشند.

مساله امامت از جنبه زعامت و حکومت این است که بعد از پیغمبر(ص)، نیز مانند زمان ایشان معصوم وجود دارد و پیغمبر وصی برای خود معین کرده است و با وجود آنان، دیگر جای انتخاب و شورا و این حرف‌ها نیست.

بنابراین، امامت در شیعه بدین گونه است که یک شان امام، حکومت است. با وجود امام معصوم جای حکومت کردن فرد دیگر نیست. او باید زمامدار امت باشد چون جانشین پیامبر در تبیین احکام و برخوردار از صفت عصمت است . در واقع، شیعه به دو اصل، وصایت و اصل شورا معتقد است و زمانی می توان به حکومت برخاسته از شورا اندیشید که وصایت نباشد. بدین ترتیب تا زمانی که مشیت بالغه الهی بر وصایت و حضور ولی می باشد، رهبری در او تحقق پیدا کرده است و در صورت عدم وصایت و یا غیبت ولی الهی است که شورای نخبگان یا اهل حل و عقد می‌توانند نسبت به حکومت با محوریت فقهای شیعه تصمیم گیری کنند.

 

مستندات شیعه در تعیین جانشین و امام از سوی پیامبر(ص)

شیعه برای اثبات تعیین جانشینی امام از سوی پیامبر(ص) به چندین روایت و واقعه، استدلال می‌کند. اولین آن،  حدیث غدیر است که از احادیث متواتری است که بیانگر امامت و ولایت علی علیه السلام و عترت پیامبر(ص) در جهت زعامت و رهبری و هم در بعد مرجعیت در احکام دینی می‌باشد. در این حدیث همراه با بیان زعامت و رهبری امام علی(ع) جایگاه معنوی امام و عترت پیامبر(ص) را با ویژگی‌های همچون  عدم جدایی امامت و عترت از قرآن، اولویت امام نسبت به مؤمنان از خود آنها و مصونیت مسلمین از گمراهی در صورت اطاعت از ائمه(ع) بیان می‌شود و روشن می‌سازد که رهبری آینده مسلمین بر اساس ویژگی های مزبور می باشد و زعامت امام علی علیه السلام شاخه و فرعی از همانندی عترت و قرآن است.

آیه اطاعت، از دیگر دلائل اثبات امامت و رهبری معصومین(ع) است .خداوند در آیه 59 سوره نساء می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا، رسول خدا و اولو الامر اطاعت کنید.» فخر رازی در تفسیر خود می‌نویسد: از این آیه استفاده می‌شود که باید «اولی الامر» معصوم باشد. زیرا اطاعت «اولی الامر» در کنار اطاعت پیامبر(ص) قرار داده شده است. ولی نسبت به مصادیق آن اظهار بی‌اطلاعی می‌کند، ولی اگر در حدیث ثقلین و غدیر دقت می‌نمود، می‌توانست افراد آن را که در عترت و ائمه اثنا عشر متجلی است، دریابد.

نتیجه آن که، این آیه شریفه علاوه بر این که مقام معنوی و عصمت اهل بیت پیامبر(ص) را اعلام می دارد، روشن می‌سازد که اطاعت از فرامین و دستورات آنها در امور مربوط به نظام جامعه، واجب و لازم و نشانه اعتقاد و ایمان افراد می‌باشد.

 دلیل دیگری که تعیین امام و رهبری را از سوی پیامبر(ص) مشخص می سازد، حدیث ثقلین است که در این حدیث، پیامبر می‌فرماید: «من در میان شما، قرآن و اهل بیت خود را می‌گذارم که هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض «کوثر» بر من وارد شوند. هر کس تمسک به این دو نماید نجات یافته است و هر کس از آن دو دوری نماید پس هلاک شده است. و مادامی که شما به آن دو تمسک نمایید، هرگز گمراه نخواهید شد». از جمله «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی … .» استفاده می شود که عترت برخوردار از صفت «عصمت » است، همان طور که قرآن کریم مصون از خطاست . اگر عترت در بیان مسائل دینی دچار لغزش و اشتباه می شد پیامبر اکرم(ص) نمی‌فرمود که به اینها تمسک کنید; بویژه آن که خود حدیث به صراحت عدم گمراهی افراد را در صورت پیروی از عترت اعلام می دارد. به این ترتیب هم بیانگر مرجعیت دینی عترت و هم عصمت و مقام معنوی آنان بوده که در نتیجه با وجود این انسان‌های معصوم، زمینه‌ای برای خلافت و حکومت دیگر افراد باقی نمی‌ماند.

 

عباس کوثری؛  عضو هیئت علمی مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
امامت، پیمانی است الهی که همواره در بستر تاریخ و متن زندگی اجتماعی انسان‌ها حضور داشته است، با بررسی زندگی پیامبران الهی، مشاهده می‌شود که اهتمام به وصایت و جانشینی، از نقاط برجسته زندگی آن بزرگواران بوده است، چنانچه بر اساس تصریح قرآن کریم، هنگامی که خداوند ابراهیم(ع) را با حوادث گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها بیرون آمد، خداوند به او فرمود من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم که حضرت ابراهیم(ع) عرض کرد از دودمان من نیز امامانی قرار بده و خدواند در جواب فرمود پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.عباس کوثری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.