آیتالله مصباح و ارزش ها؛ کدام باورها و ارزشها در خطر است؟
پرسش از حضرت آیتالله مصباح این است که باورها و ارزشهای اسلامی مورد نظر ایشان، مشمول چه موارد و گزارههایی میشوند که از به خطر افتادن آنها در بزنگاههای بسیار حساس سخن میگویند و در ابتدای راه دولت تدبیر و امید، به انذار و هشدار میپردازند، تا مبادا از این باورها و ارزشها عدول کنند
نشریه ۹دی به مدیر مسئولی آقای حمید رسایی گفت و گویی تفصیلی با حضرت آیتالله مصباح یزدی انجام داده است. بیآنکه بخواهم به کلیات این گفتگو بپردازم، توجه خوانندگان گرامی را به فراز مهمی از آن جلب میکنم. البته اتخاذ چنین مواضعی، آن هم از جانب استاد مُسَلَّم فلسفه، مسبوق به سابقه بوده و ضرورت دارد تا آحاد ملت را در جریان انگیزهها، امیال و خواستگاه چنین تفکراتی قرار داد، تا از این پس، در انتخاب شیوهی حکومتورزی حاکمان، تجربهی دو دولت نهم و دهم را از نظر دور ندارند. ابتدا لازم است تا اصل پرسش و پاسخ مورد نظر را به رسم رعایت اخلاق رسانهای در اینجا بیاورم تا روایت صحیحی از واقعیت کرده باشم.
پرسش: آیتالله مصباح را بیشتر به این میشناسند که در بزنگاهها و التقاطهای فکری، زنگ خطر و هشدار را نسبت به وجود التقاط در یک جریان به صدا در آورده، بالاخره شأن و ویژگی علمی و سابقه حوزوی حضرتعالی این را میطلبد؛ … سئوالم این است که آیا در دولت اعتدال امروز، در حوزه فرهنگ، سیاست داخلی و خارجی و در حوزههای مختلف دیگرش، انحراف و التقاط نظری و فکریای را حس میکنید که بخواهید خیرخواهانه تذکر بدهید؟»
پاسخ: «اگر احساس کنیم که مسائل فرهنگی اسلام یعنی باورها و ارزشهای اسلام در معرض خطر هست، این را وظیفه خودمان میدانیم که با کمال جدیت وارد شویم و دنبال کنیم»
تجربه نشان داده است که دغدغهی حضرت آیتالله مصباح نسبت به مواردی که اشاره کردهاند، ضبط و متوقف است بر یک سری از مسائل سیاسی خاص و البته با جهتگیری حزبی و جناحی. تاریخ مکتوب و شفاهی مدیریت کشور در ۸ سال گذشته، با آن همه حواشی و حوادث سوال برانگیزی که هیچگاه پاسخ شفاف و شایستهای نیافت، به نیکی نشان میدهد که حضرت آیتالله مصباح، با آن آگاهی وسیع در مبانی نظری شاخههای مختلف علوم اسلامی که در محیطهای حوزوی مدعی آموزش آنند، تنها در مواقعی احساس خطر مینمایند که منافع و موجودیت یک جریان سیاسی خاص که هماهنگ با تفکرات ایشان در مناسبات سیاسی و فرهنگی کشور اعلام موضع میکند، در سراشیب تنزل و تزلزل واقع شود و از همین بابت است که هر چه تاریخ مکتوب و شفاهی این سالها را وارسی میکنیم، میبینیم که مسئلهای حساستر از این موارد در میان نبوده تا ایشان بخواهند اعلام موضع کنند، آن هم به این تندی و شدت و حدت. نمیخواهم این سئوال را مطرح کنم که فواید احساس خطر کردن حضرت آیتالله مصباح نسبت به مسائل کلان کشور، از چه کیفیتی برخوردار بوده است، اما باید گفت که چرا همگنان ایشان، در کسوت یک مجتهد، فقیه، متکلم و فیلسوف، پا به این حد و ثغر فرا نمیگذارند و در موضوعی ملی و مملکتی، که کند و کاو در این حوزه از حساسیت و ظرافت فراوانی برخوردار است، موضعی صرفا سیاسی اتخاذ نمیکنند.
در طول سالهای گذشته، با وجود آسیب فراوانی که ارزشهای انقلاب از سوء مدیریتها دید، هرگز به طور علن از سوی حضرت آیتالله مصباح نهیب و هشداری شنیده نشد. ایشان در همین گفتگوی تفصیلی گفتهاند که انتقادات خود از جریان انحرافی را گاهی علنی ساختهاند و از ابراز این انتقادات نیز پشیمان نیستند. اگر این ادعا را بپذیریم، باید گفت که اعلام خطر نسبت به جریان انحرافی، آن هم به صورت غیر علن و پشت پرده، میتواند واکنشی صرفا سیاسی باشد، تا مبادا ذهنیت عام جامعه، نسبت به دولت مطبوع ایشان، مخدوش گردد. قطعا گناه ما نیست که در رابطه با چنین اعلام خطرهایی، سخنی نشنیدهایم و مطلبی نخواندهایم. چرا که سخنی در این رابطه گفته نشده تا محتوایش نوشته شود.
اما از یک نکتهی مهم نباید غفلت کرد و آن اینکه از میان این همه آسیب و خطر و اشکال، تنها به خطر جریان انحرافی اشاره کردن و از حقوق تضییع شدهی ملت توسط این جریان سخنی نگفتن و بر آسیب فراوانی که به بدنهی مدیریتی کشور وارد آمد، انگشت تاکید ننهادن و فشار فزایندهی گرانی و تورم بر زندگی اقشار مستضعف را حس نکردن و رذیلتهای اخلاقی جامعه را انکار کردن و رفتار نامتین حاکم بر عرصه سیاست را مُثُل اعلای اسلامی دانستن، رسم درستی نیست که یک فقیه و فلسفی ممتاز، پایهگذار آن باشد. بگذریم از اینکه پیشتر از حضرت ایشان، منتقدان دولت نهم و دهم، از نفوذ خزنده جریانی انحرافی پرده برداشتند و معضلات و مشکلات کنونی کشور را قابل پیشبینی دانستند، اما به پاس این هوشیاری، هزاران انگ و برچسب بر پیشانیشان نشست و به مکافات این انتقادات نیز دچار شدند.
حضرت آیتالله مصباح، برکنار از این تغییر و تحولات، وعدهی برخورد جدی در صورت بروز خطر برای اسلام میدهند و با رسانهای که کاندیدای مورد حمایتش، دارندهی تائیدیه از ایشان و بازنده ی انتخابات ریاست جمهوری بود، به مصاحبه مینشینند و هماهنگ با هم، خطرات و انحرافات احتمالی را گوشزد میکنند. و این چنین کام ملت ایران را که هنوز طعم نوشین انتخاب خود را نچشیده است، به تلخی مینشانند. یادمان باشد که این اعلام خطر به دولتی است که در رأس خود، از شخصیتی انقلابی و فهیم بهره میبرد، که سالها پیش از انقلاب ۵۷، امامت امت را، شایستهی رهبر کبیر انقلاب دانست و مکرر نسبت به خطرات احتمالیای که اسلام را تهدید مینمود، همگان را هشدار و انذار میداد و به قولی، از انقلابیونی بود که پیش از انقلاب به این صفت متصف بود نه بعد از انقلاب…
پرسش از حضرت آیتالله مصباح این است که باورها و ارزشهای اسلامی مورد نظر ایشان، مشمول چه موارد و گزارههایی میشوند که از به خطر افتادن آنها در بزنگاههای بسیار حساس سخن میگویند و در ابتدای راه دولت تدبیر و امید، به انذار و هشدار میپردازند، تا مبادا از این باورها و ارزشها عدول کنند. لازم است تا در این فرجه به برخی از باورها و ارزشهای اسلامی مورد نظر دین مبین اسلام اشاره شود، تا مشخص گردد که مواضع چند سال اخیر حضرت آیتالله مصباح در حوزههای سیاسی و فرهنگی و دینی و اقتصادی کدام یک از آنها را مورد مراد داشته است. با چنین روشی است که میتوان به باور و عقیده ی این استاد ممتاز فلسفه، نسبت به این امهات، ارزیابی و داوری دقیقی داشت.
جهت تنویر افکار و رعایت شأن بحث، لازم میدانم تا از ارزشهای اسلامی و باورهای منقح دینی، به بدیل و نمونههایی چون رعایت حقوق مردم، حقیقت جامعهی اسلامی، مشخصات و وظایف مدیران جامعهی اسلامی و نقش اغنیا و توانگران در جامعه اشاره کنم و با عقاید و دیدگاههای حضرت آیتالله مصباح به قیاس بگذارم و خواننده محترم را به کوشش و تلاش در داوری منصفانه نسبت به این دو دیدگاه فرا بخوانم. اشارهی مشخص بنده به کتاب «حکومت اسلامی از منظر قرآن و احادیث» اثر منحصر به فرد حضرت علامه محمدرضا حکیمی(حفظه الله)، این فرزانه فیلسوف عدالت، این متالهی قرآن و اعماق، این قَبَساتِ هدایت و اشراق و این تولیدگر معارف ناب اسلامی است که بعنوان یک اسلامشناس بزرگ و نقاد فلسفه و معرفت، میتواند مثال مبارکی از این اندیشهها است. تنها اشاراتی از این کتاب کفایت میکند تا نشان دهیم که نسبت به چه ارزشها و باورهای اسلامی باید حساس بود و خطر غفلت از آنها را میبایست اعلام نمود.
رعایت حقوق مردم؛ الامام علی«ع»: … فَاسمعُوا لَهُ و أطیعُوا أمرَهُ، فیما طابَقَ الحقّ… (ای مردم مصر!) به هرچه مالک اشتر (حاکم شما) میگوید، اگر مطابق معیارهای حق است گوش دهید، و اطاعت کنید (نه در غیر این صورت!!) (ص ۱۶۳) و نیز : امام علی [ع] (خطاب به مالک اشتر) فرمودند: بپرهیز از انحصار طلبی در چیزهایی که همه مردم در آنها برابرند .[۱]
حقیقت جامعه اسلامی؛ بنا بر این آیات صریح، و احادیث معتبر، هر جامعهای به منهای فقر، منهای تحقیر، و منهای ظلم و منهای استعلا نرسد، حکومت آن، اسلامی نیست. در دین، و بیان احکام و حقایق دین، هیچگونه ملاحظهای نباید داشت و هیچگونه مجاملهای نباید کرد، تا ارزشهای دین خدا تباه نگردد، و معیارهای الهی فراموش نشود، و نسلها و عصرها، سرخورده نشوند، و بیپناه نمانند!! (ص ۵۴) و نیز: کمترین تعریف، برای «جامعه اسلامی»، و «حیات طیّبه قرآنی» این است: «جامعه اسلامی، جامعهای است که در آن، مقتضیات رشد انسانها موجود باشد، و موانع رشد انسانها مفقود». از این کمتر، تعریفی برای «جامعه اسلامی» واقعی نمیتوان تصوّر کرد، و قابل قبول نیست. و آیا فقر، عامل رشد است یا مانع رشد؟ عامل بقای بر ایمان است ـ در اکثریّت فقیران ـ یا عامل سقوط در مغاکهای سست اعتقادی، و به تعبیر احادیث: «کفر»؟! (صص ۶۵ و ۶۶)
مدیران جامعه؛ مدیران جامعه، وظیفه دارند نخست استواری، نستوهی، تردید ناپذیری را در خویش پدید آورند، و هر گونه «لیبرال» مسلکی و سستی را پسِ پشت افکنند، و برای اجرای برنامههای درست و سودمند به حال مردم، با قاطعیّت گام بردارند، و باید چنین نگرش و بینشی داشته باشند که امام علی«ع» تعلیم داده است: «إنّ أفضَلَ النَاسِ عندَ اللهِ، مَن کانَ العملُ بالحقِّ أحبَّ إلیه و إن نَقَصَه و کَرَثه، مِن الباطلِ و إن جَرَّ إلیهِ فائدهً و زادَه…» برترین مردم در نزد خدا کسی است که عمل به حق و کار درست، اگرچه با زیان و رنج برای او همراه باشد، در نظر او گرامیتر از عمل به باطل و نادرست باشد، هرچند که عمل نادرست برای او سودمند باشد،و بر مقام او بیفزاید. این دستور حیاتی، اگر چون تابلویی در برابر حاکمان قرار گرفت، میتوانند بی بیم و بی هراس، به اقدام و عمل دست زنند، و زیان یا سود خود یا خانواده و نزدیکان و مراکز قدرت مالی و اجتماعی را به حساب نیاورند، و آسایش تودههای مردم و رشد کلّی جامعه را هدف قرار دهند (ص ۱۳۷) و نیز : چون از شرّ امّت (به تعبیر پیامبر اکرم«ص»)، و سارقین زاد و توشه زندگی مستمندان (به تعبیر امام حسن عسکری«ع»)، تصوّر خیری برای امّت و ملّت نمیرود، حضور آنان در حاکمیّت، به هر گونه، حاکمیّت را، از«الهی» بودن و «محمّدی» عمل کردن به «طاغوتی» بودن سوق میدهد و این چنین است که… (ص ۹۰)
اغنیا و توانگران؛ پیامبر«ص»: «اغنیا و توانگران مسلمان، بدترین افراد امّت من هستند» هیچ کس نمیتواند تصوّر کند که پیامبر معصوم خدا، پیامبر انسانیّت و آموزنده اخلاق والا (مکارم اخلاقی)، بیدلیل سخنی بگوید، و قشری را فرو کوبد… بلکه سخن آن پیشوای بزرگ بشریّت، برای هشداردهی است، زیرا سرمایهداران، دارای ویژگیهای اخلاقی و رفتاری و صفات و خصوصیّاتی هستند، که آنان را، بطور نوعی، مشمول سخن پیامبر اکرم«ص» قرار میدهد، از جمله، ظلم و بهرهکشی و استثمار، و انسان را فدای منافع خویش و نزدیکان کردن…(ص ۸۸).
در رعایت عدالت، سخن بسیار رفته است و در تحقق و ابلاغ و اجرای آن تاکید فراوانی شده است، و به گمانم تذکراتی چند از امام علی [ع] در اهمیت پیگیری عدالت کفایت میکند، که فرمودهاند: «ملاک و اساس سیاست، عدالت است» [۲] و «عدالت شالودهاى است که جهان بر آن استوار است» و «عدالت، عملکننده به آن را از به گردنگرفتن حقوق مردم و مظالم آسوده مىکند» و «پیروى از سنّت خدا و پایدارى دولتها نتیجه عدالت است. » [۳] و « هر کس به عدالت رفتار کند، خداوند حکومتش را حفظ خواهد کرد» [۴] در دولتهایی که حضرت آیتالله مصباح حمایت و هدایتش مینمود، مسئله عدالت چه سرنوشتی پیدا کرد؟ مگر نه اینکه عدالت به سوژهای کلیشهای تبدیل و به کلی از حیز انتفاع افتاده بود و جز در توزیع پول و سهام، تعریف دیگری نیافت. دهانها پر بود از این عبارت و عملها خالی از آن. در این میان، از فریاد و نهیب و تذکر و هشدار حضرت آیتالله مصباح، خبری نبود تا لااقل امید و پناه و ملجاء مردم تحت فشار باشد. مگر دستور موکد اسلامی نیست که دهانها را نباید بوئید، تا بدون ترس و دلهره و لکنت، از عدالت علوی بگویند و ذهنها را نباید پوئید، تا در آزادی محض، به عدالت علوی بیاندیشند؟
انتظار از علمای اعلام این است تا برکنار از جناحهای سیاسی و بیطرفانه نسبت به تحولات سیاسی روز، اعلام موضع کنند و تذکارها و انذارهای دلسوزانهی خود را از همگان دریغ نفرمایند. به تأسی از شیوهی انبیای الهی و پیامبر گرامی اسلام، که دعوتشان بر محور نرمش و مدارا بود «ادع الى ربک بالحکمه والموعظه الحسنه» موعظهی حسنه کنند و از این طریق بر جاذبهشان بیافزایند و از دافعهشان بکاهند. وظیفه و رسالت اصلی و یقینی علمای اسلام این است که عقلها را بکار اندازند و به فرمودهی مولا على[ع] «لِیُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الُعُقول»، پیغمبران آمده بودند تا عقلهایى را که در وجود انسانها دفن شده بود بیدار کنند و عقلها به کار بیفتد. و نیز به پیروی از فکر و فرهنگ سیدجمال اسدآبادی کاری کنند تا مسلمانان حجاب اسلام نباشند.
البته باید اذعان نمود که دیدگاه حضرت آیتالله مصباح، نسبت به سالهای دور کمی تغییر کرده است و با ملاحظهی بیشتری در رابطه با مسائل سیاسی روز سخن میگویند و یا شاید باید به همان اعتراف و ابراز شفاف و صادقانهی ایشان، نسبت به عدم شناخت دقیق مسائل سیاسی روز، در مناظرهای که پیرامون مسئلهی تساهل و تسامح و چیستی خشونت با جناب حجتی کرمانی برگزار شد، ایمان آورد که: «من اگر چیزى داشته باشم، در مسایل فلسفه سیاسى دارم؛ اما اعتراف مىکنم در مسایل سیاسى روز مجتهد نیستم» چه خوب است تا حضرت آیتالله مصباح، همانطور که بر عقاید فلسفی، نظری و کلامی خود از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون، ثابت و مقید ماندهاند، بر این اعتراف صادقانه نیز پای بفشارند و مقید بمانند.
*************************
۱- نهج البلاغه، نامه ۵۳
۲- میزان الحکمه، حدیث ۹۰۱۶
۳- نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹
۴- غررالحکم،ج۵، ص۳۵۵، حدیث ۸۷۲۲
منبع: سایت الف
پرسش از حضرت آیتالله مصباح این است که باورها و ارزشهای اسلامی مورد نظر ایشان، مشمول چه موارد و گزارههایی میشوند که از به خطر افتادن آنها در بزنگاههای بسیار حساس سخن میگویند و در ابتدای راه دولت تدبیر و امید، به انذار و هشدار میپردازند، تا مبادا از این باورها و ارزشها عدول کنندروحالله فردوسی