سلفیها در روسیه به دنبال چه چیزی هستند؟
کارشناسان معتقدند منطقه سیبری هدف آینده سلفیها است. محققان روسی نیز هشدار دادهاند که مسلمانان بنا به دلایلی در حال از دست دادن محبوبیت خود در میان جوانان هستند و بالعکس این رادیکالها و سلفیان هستند که با ارائه پاسخ به سؤالات و معضلات جوانان، در حال جذب کردن این قشر تأثیرگذار هستند.
برای پی بردن به نقش سلفیها در روسیه، نگاهی به تحولات بیستساله اخیر این کشور بسیار ضروری است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اسلام در روسیه به دو اردوگاه متخاصم تبدیل شد. از یک طرف اسلام سنتی به شکلی خاص از تصوف وجود داشت که اصطلاحی به نام اسلام مردمی را نیز یدک میکشید. از طرف دیگر، اسلامی خاص با عنوان بنیادگرایی اسلامی فعالیت خود را آغاز کرد.
بر اساس برخی آمارها، در حدود بیست میلیون مسلمان در فدراسیون روسیه زندگی میکنند.هرچند برخی آمار دیگر این جمعیت را حدود چهارده میلیون نفر برآورد میکند اما با توجه به میزان رشد جمعیت در میان روسها، نرخ افزایش بالای جمعیت مسلمانان و جایگاه آنان در ترکیب جمعیت این کشور، بسیاری از ملیگرایان این کشور را با نگرانی در مورد ترکیب آتی جمعیت روسیه روبهرو کرده است.
در روسیه امروز سلفیها نقش عمدهای در سازماندهی اسلام مد نظر خود بر عهده دارند و از این رو، بیشتر عملیاتهای ضدروسی صورت گرفته در منطقه قفقاز و دیگر شهرهای روسیه نیز توسط همین سلفیها صورت گرفته است. این عده به طور خاص در خاورمیانه و به خصوص کشورهای عربستان، مصر، تونس و سوریه آموزش میبینند.
در منطقه قفقاز شمالی و به خصوص جمهوری داغستان، سلفیها فعالیت گستردهای دارند. از لحاظ ایدئولوژی، سلفیها، ایالات متحده، اسرائیل و به طور کلی کشورهای غربی را دشمن دور، و روسیه، اسلام سنتی و سکولارها را نیز دشمن نزدیک خود محسوب میکنند. سلفیها خواستار جداییطلبی قومیاند و فعالیتهای خود را بیشتر در دو جمهوری چچن و داغستان انجام میدهند.
قفقاز شمالی به طور معمول کانون مهم رادیکالیسم اسلامی در روسیه بوده است. هرچند سلفیگری در دیگر نقاط روسیه تأثیر اندکی داشته است، اما اخیراً نفوذ این عده در جنوب روسیه، منطقه اورال، سیبری و مناطقی از مسکو، موجب بروز مشکلاتی برای روسها شده است. کارشناسان روسی و سیاستمداران این کشور معتقدند سلفیهای روسیه در حال تبدیل شدن به عناصر رادیکال هستند. رستم خامیتف، رئیسجمهور باشقیرستان با احتیاط اشاره کرده که رادیکالیسم مذهبی خطری برای این جمهوری است. مقامات تاتارستان نیز همواره از وجود یک جنگ اعلام نشده در این جمهوری خبر دادهاند.
نکته قابل توجه در این زمینه این است که چهره سلفیگری به عنوان یک جنبش در اسلام سنّی نسبت به سابق تغییر کرده و از یک اجتماع کوچک و نفوذ اندک به حدی رسیده است که هماکنون بیشتر جوانان تحصیلکرده در دانشگاههای عربی، جذب این گروههای رادیکال میشوند. نکته دیگر این که متوسط سن شبهنظامیان تندرو اسلامی کاهش یافته است. هماکنون سلفیهای تندرو در سنین 20 تا 25 سال هستند، در حالی که در اوایل دهه 90 این امر به محدوده سنی 30 تا 35 سال مربوط میشد. برخی سیاستهای مسکو در قبال مسلمانان، مهجور ماندن اسلام ناب، مشکلات اجتماعی و اقتصادی، سطح زندگی پایین، بیکاری گسترده و فساد در قفقاز شمالی از جمله دلایلی است که به تشدید بیثباتی در این منطقه کمک کرده است.
در ۱۰ سال اخیر، تمام حملات تروریستی صورت گرفته در قلمرو شوروی از سوی سلفیهای تکفیری بوده و این در حالی است که برای مردم روسیه، سلفیها هیچگونه تفاوتی با سایر مسلمانان ندارند و این موضوع باعث تخریب چهره اسلام در روسیه شده است.
چرا شهر ولگاگراد؟
شهر ولگاگراد در هفتصد کیلومتری شمال شرق سوچی قرار دارد که چند هفته دیگر میزبان المپیک زمستانی است. حملات انتحاری در نزدیکی منطقه قفقاز روسیه موجب بروز نگرانیهایی از بابت برگزاری بازیهای المپیک در شهر سوچی شده است.
این شهر در تاریخ جهان به نام استالینگراد ثبت شده و نه تنها به عنوان یکی از مراکز کلیدی و راهبردی قسمت جنوبی روسیه، بلکه به عنوان شهری که تبلور افتخار اسلحه روسی و مردانگی روسی است، اهمیت دارد. روسها معتقدند ورود تروریسم به این شهر که مظهر پیروزی اتحاد شوروی بر نازیسم است، سعی میکند به طور نمادین تمدن روسی را که از آن تنفر دارد، مغلوب نماید.
برخی بر آناند که دلیل انتخاب شهر ولگاگراد توسط تروریستها این است که امکان تلفات بیشتر به دلیل وجود ایستگاه راهآهن بزرگ آن وجود دارد.
بمبگذاری ولگاگراد تنها چند روز پس از آن صورت گرفت که سرویسهای اطلاعاتی روسیه در داغستان، اسلام عاطیف، یکی از اطرافیان نزدیک دوکو عمروف، رهبر جهادیان شمال قفقاز را از بین بردند. همین امر باعث شده عملیات تروریستی اخیر در ولگاگراد یک نوع انتقامجویی تعبیر شود.
دوم این که تروریستهای سلفی میخواستند جشن سال نو مردم روسیه را که آن را تبلور بتپرستی میدانند، تیره کنند.
سوم این که برخی معتقدند سلفیهای قفقاز با دفاع از اقدامات ضدروسی خود، معتقدند شهر سوچی و زیرساختهای آن برای بازیهای المپیک بر سر مزار بیش از یک میلیون قفقازی بیگناهی ساخته شده است که در سال 1864توسط روسها کشته شدهاند. آنها همیشه هشدار میدادند که فعالیت تروریستی آنها به منطقه شمال قفقاز محدود نخواهد شد.
نقش ویژه زنان در ترورهای روسیه
در روسیه و به خصوص منطقه قفقاز شمالی، زنانی وجود دارند که بعد از مرگ شوهر خود دست به عملیات انتحاری علیه اهداف روسی میزنند. این زنان که شوهر خود را نیز به دلیل حضور در عملیاتهای تروریستی از دست دادهاند، با هدف انتقام، دست به بمبگذاریهای انتحاری میزنند. پدیده «بیوههای سیاه» زمانی در اذهان عموم جای گرفت که در سال 2004 و در جریان محاصره تئاتر «دوبروکا»، یکی از گروگانگیران خود را با جلیقه انفجاری منفجر کرد و منجر به کشته شدن تعدادی از شهروندان روس شد. عامل این حادثه تروریستی، زن سی سالهای از اهالی چچن بود که خانواده خود را در جریان حملات هوایی روسیه از دست داده بود.
بدون شک این شکل از تروریسم را نمیتوان همانند اشکال پیشین آن دانست؛ چرا که در نوع جدید است و فرد حمله کننده به قصد انتقام و نه میهنپرستی دست به عمل انتحاری میزند. در بیان دلایل حملات این زنان بیوه موارد متعددی مطرح میشود. اول این که عدهای از کارشناسان معتقدند زنان در نفوذ به پستهای بازرسی امنیتی به مراتب از مردان مؤثرتر هستند و این امر آنها را قادر میسازد تا حملات عمیقتر و کشندهتری علیه اهداف مورد نظر صورت دهند. دومین انگیزه زنان از عملیاتهای انتحاری را میتوان در مواردی مانند انتقام و پیوستن به افراطیون جستوجو کرد.
این عده تا کنون در عملیاتهای مختلفی دست به بمبگذاریهای انتحاری زدهاند که مهمترین این عملیاتها شامل موارد زیر است: حمله به تئاتر مسکو (129 کشته)، سوءقصد نسبت به رئیسجمهور چچن احمد قدیروف (14 کشته)، حمله انتحاری در یک قطار در جنوب روسیه (46 کشته)، حمله انتحاری در یک کنسرت موسیقی راک در فرودگاه مسکو (16 کشته)، حادثه خطوط هوایی روسیه در سال 2004 (بیش از 90 کشته)، حمله به مدرسهای در بسلان در اوستیای شمالی (334 کشته)، بمبگذاری مترو مسکو (39 کشته) و بمبگذاری در فرودگاه مسکو (37 کشته)، بمبگذاری مترو مسکو (37 کشته)، بمبگذاری انتحاری در داغستان (کشته شدن یک روحانی برجسته مسلمان).
بعد از فروپاشی شوروی، عربستان مبلغان بسیاری را برای جذب مسلمانان روسیه، قفقاز و آسیای مرکزی به این مناطق اعزام کرد. بنابراین تنها اندکی بعد از فروپاشی، روسها شاهد ظهور و گسترش وهابیت در روسیه و منطقه بودند و اکنون نیز حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان و قطر از سلفیها برای روسیه نگران کننده است.
نقش سوریه در حوادث روسیه
هرچند بسیاری از تحلیلگران یکی از مهمترین دلایل انفجارهای اخیر روسیه را نزدیکی به بازیهای المپیک زمستانی روسیه در شهر سوچی میدانند، اما نباید از نقش روسیه در حمایت از بشار اسد، رئیسجمهور سوریه غافل شد. بدون شک سیاستهای روسیه در برابر اتحاد عربی ـ غربی را که خواهان برکناری بشار بودهاند، میتوان دلیلی برای ضربه زدن این ائتلاف به مسکو دانست.
کرملین نگران است موفقیت هرچند نسبی مخالفین دولت اسد، باعث تشویق جمعیت بزرگ مسلمان منطقه آسیای مرکزی شود و در نتیجه، احتمال مداخله بینالمللی را فراهم سازد. علاوه بر این احتمال میرود که بنیادگرایان مسلمان در چچن بار دیگر خواهان جدایی از فدراسیون روسیه شوند. بدون تردید افزایش نفوذ اسلام رادیکال در میان نیروهای شورشی سوریه، عزم روسیه برای حمایت از حکومت اسد را تقویت کرده است. منطقه قفقاز شمالی که جمهوریهای داغستان، چچن، اینگوش، اوستیای شمالی، کاباردینو بالکاریا، قرهچای، چرکس و آدیغه را در بر میگیرد، موطن دهها گروه قومی است.
در مورد تعداد قفقازیهای موجود در جنگ سوریه، آمار و ارقام بسیار متنوعی ارائه شده است. برخی آمارها حاکی است 17 هزار جنگجوی خارجی در جنگ سوریه حضور دارند که در بین غیرعربها، چچنیها اکثریت این افراد را تشکیل میدهند. چچنیها پس از لیبیاییها، دومین گروه بزرگ نیروهای خارجی حاضر در بحران داخلی سوریه هستند. هرچند خبرگزاریهای روسی از حضور حدود 200 تبعه روسی در جنگ سوریه خبر میدهند، اما با توجه به شهرت، اثرگذاری و دامنه نفوذ شبهنظامیان قفقازی در صف شورشیان سوریه، این ارقام را نمیتوان واقعی دانست.
هرچند درباره تعداد سلفیان قفقازی که از جنگ سوریه به روسیه بازگشتهاند، آمار و ارقام خاصی مطرح نشده است، اما آنچه مشخص است، سوریه به یکی از مکانهای ایدهآل برای قفقازیها تبدیل شده است. این امر بدین جهت اهمیت دارد که به علت نبود پایگاههای آموزش نظامی در قفقاز، سوریه میتواند پایگاه مناسبی برای جوانانی باشد که پس از بازگشت به روسیه میتوانند دقیقتر علیه اهداف روسی دست به حمله بزنند.
با توجه به دخالت جنگجویان افراطی و سلفیها در درگیریهای داخلی سوریه، این کشور به بزرگترین میدان نبرد برای شبهنظامیان مزدور خارجی پس از جنگ افغانستان برابر شوروی تبدیل شده است. برخی منابع، خارجیهای موجود در سوریه را بیش از 60 ملیت مختلف ذکر کردهاند، در حالی که منابع دیگری این امر را به 100 کشور و ملیت مختلف گسترش میدهند. بدون شک در صورت ادامه همین وضعیت، سوریه نیز سرنوشت کشورهای دیگری مانند افغانستان، پاکستان و سومالی را در انتظار خواهد داشت.
یکی از گروههای سلفی حاضر در سوریه، عناصر افراطی کشورهای روسیه (اسلامگراهای قفقاز شمالی) و منطقه آسیای مرکزی و قفقاز است. این افراطیان که از زمان فروپاشی شوروی تا کنون علیه روسیه دست به عملیات تروریستی میزدند، به محض آغاز درگیریها در سوریه وارد شمال این کشور شده و اقدام به اعمال سیاستهای افراطگرایانه خود میزنند. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که سرانجام این شبهنظامیان به کشور خود بازمیگردند و آن زمان، چالشها تشدید میشود. با توجه به حمایتهای ارائه شده توسط سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب از این شبهنظامیان، مقامات کشورهای روسیه و سران آسیای مرکزی و قفقاز از این امر نگراناند که بازگشت افراطیون به منطقه، زمینه بیثباتی را فراهم آورد.
منبع: اسلامتایمز
کارشناسان معتقدند منطقه سیبری هدف آینده سلفیها است. محققان روسی نیز هشدار دادهاند که مسلمانان بنا به دلایلی در حال از دست دادن محبوبیت خود در میان جوانان هستند و بالعکس این رادیکالها و سلفیان هستند که با ارائه پاسخ به سؤالات و معضلات جوانان، در حال جذب کردن این قشر تأثیرگذار هستند.