آقای ازغدی! این از رسم جوانمردی نیست
هر فردی در نظام اسلامی حق دارد به هر کسی در هر مقامی که باشد اعتراض کند وحرف ها و عملکردهای او را نقد نماید اما اگر جسارت نباشد باید گفت این گونه عکس العمل های شتاب زده از یک شخصیت علمی! آن هم در زمانی که از سوی برخی از نمایندگان منسوب به طیف خاص در مجلس به وزرا کارت زرد هدیه می شود، انسان را به یاد «لنگه کفش های فرودگاه مهرآباد» و«مُهر پراکنی های حرم حضرت معصومه (س) » می اندازد.
چند روز پیش رئیس جمهور محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین روحانی طی دیداری با اصحاب هنر، سخنانی ایراد کردند که بخشی از آن مورد نقد و نظر برخی محافل و شخصیت های منسوب به طیف خاص قرار گرفت. از جمله این که آیا هنر ارزشی وغیر ارزشی داریم یا نه ؟ و همین طور هنرمند ارزشی و غیر ارزشی.
اگر اندکی در فرازهای دیگر و مجموعه سخنان آقای روحانی دقت و تامل بیشتر می شد، معلوم بود که ایشان در همان جا توضیحات کامل و جامعی در این مورد ارائه دادند و گفتند:
«ذات هنر، با مفهوم خیر و نیکی یکی است و قبل از عصر جدید «هنر» بسیار فراتر از هنرهای زیبا تفسیر می شد. هنر گفتگو، هنر معاشرت، هنر دیپلماسی، هنر زندگی مسالمت آمیز ، هنر زندگی بدون کینه و هر کار بی عیبی، هنر است. هنر، هر کار بدون عیب است و ما همه باید تلاش کنیم هنرمندانه حرف بزنیم؛ عمل کنیم و تعامل داشته باشیم؛ یعنی هنرِ مردم داری. هنر و ارزش، پیوندی ذاتی دارند. هنر یعنی عروج فکر از سطح عادی به سطح متعالی، همان که در عرفان و فلسفه به عالم اعلی تعبیر می شود. هر هنرمندی می خواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد…»
وقتی هنر به هر کارِ بدون عیب گفته شد و هنر با مفهوم خیر و نیکی یکی گردید، آن وقت هر چیزی از این دائره خارج و دارای عیب و نقص باشد دیگر به آن، هنر اطلاق نمی شود. بنابر این نمی توان هنر را به ارزشی و غیر ارزشی تقسیم کرد، هنر فقط یک فرد خارجی دارد، آن هم ارزشی است. وقتی هنر یکی شد، هنرمند نیز به تبع آن یکی و فقط ارزشی خواهد شد و تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی معنا است.
شبیه همین مهم در علم نیز جاری است. همان طوری که فقیه فیلسوف و مرجع نکته سنج آیت الله جوادی آملی به این مضمون فرمود که ما علم دینی و غیردینی نداریم. همه علوم دینی و الهی هستند، زیرا ما را به سوی مبداء اعلی رهنمون می سازند، اگر چه این علم، توسط فرد غیرمسلمان تولید شده باشد. چون علم او به واقعیت آفرینش توسط خداوند تبارک و تعالی ناظراست. اگر غیر از این شد اصلا علم شمرده نمی شود و از مصادیق جهل به شمار می آید.
همان طوری که می بینید مساله، بسیار روشن است و هیچ نیازی برای ادامه بحث نیست. اما تعجب از آقای رحیم پور ازغدی عزیز است که مطالب به این روشنی را نادیده گرفتند و یا خود را به تجاهل و تغافل زدند.
تعجب بیشتر این که آقای ازغدی اگر واقعا این جور غیرتی و متعصب به ارزش های اسلامی هستند چطور شد در هشت سال گذشته این همه به اصول و مبانی اسلام و انقلاب تعرض و به روحانیت انقلابی و مرجعیت و حوزه هتک حرمت شد مباحثی مانند «اسلام ایرانی » ، «مکتب ایرانی » ، « سپری شدن عصر اسلام گرایی» ، « رجعت چاوز» و…تاسیس گردید، ایشان خیلی راحت از کنار آن همه عبور کردند اما نسبت به اظهارات این گونه روشن آقای روحانی خیلی با عجله شوریدند!
البته هر فردی در نظام اسلامی حق دارد به هر کسی در هر مقامی که باشد اعتراض کند وحرف ها و عملکردهای او را نقد نماید اما اگر جسارت نباشد باید گفت این گونه عکس العمل های شتاب زده از یک شخصیت علمی! آن هم در زمانی که از سوی برخی از نمایندگان منسوب به طیف خاص در مجلس به وزرا کارت زرد هدیه می شود، انسان را به یاد «لنگه کفش های فرودگاه مهرآباد» و«مُهر پراکنی های حرم حضرت معصومه (س) » می اندازد.
جا دارد ایشان جهت رفع شبهات در این مورد پاسخ قانع کننده ای برای خوانندگان مرقوم فرماید ودر ضمن به این سوال هم پاسخ دهد این که شما قیافه علمی! به خود می گیرید و سخنان آقای رئیس جمهور را نقد علمی می کنید ،حق شماست ، اما این که در میان نقد علمی ناگهان از بحث اصلی خارج شده ودر واقع شروع به نیت خوانی کرده وآقای روحانی را به ریاست طلبی وکاسبی متهم می کنید، لطفا بفرمایید این گونه نیت خوانی ها با کدام اصول ومعیار های اخلاقی ، انسانی ، اسلامی ، دینی ومذهبی سازگاری دارد؟
این روش با کدامین موازین اصول گرایی وجوانمردی مطابقت دارد؟ آیا این همان ادامه سیره ی سیئه آقای احمدی نژاد نیست که در شب های مناظرات ،رقبای سیاسی و روحانیت انقلابی را به توپ تهمت واهانت بست؟
آیا پیروی از این سیره ، ما را به یک نوع «دیکتاتوری دینی» سوق نمی دهد که مرحوم آیت الله میرزای نایینی از آن به عنوان خشن ترین وبی رحم ترین دیکتاتوری ها نام برده است؟ زیرا در آن بنام دین وبه نام اصول گرایی وبا استناد به آیات قران همه مخالفین قلع وقمع می شوند.
شما که با این قیافه علمی! وقتی این جور بی محابا شخصیت های روحانی وانقلابی را خیلی راحت متهم وقلع وقمع می کنید،آنوقت از یک جوان دبیرستانی چه انتظاری است؟
مطلب مهمی که لازم است در اینجا دوستانه و صمیمانه و بدون قصد غرض شخصی مورد دقت قرار گیرد این است که مشکل اصلی حضرت آقای ازغدی و دوستانشان این است که سال هاست در کنج خانه های شیشه ای نشستند و به تئوری پردازی اشتغال دارند و در این سی و پنج سال، هیچوقت یک مسئولیت اجرایی مهم و کلان را بر عهد نگرفتند تا معلوم شود چند مرده حلاج اند؟
چون صحبت از هنر و هنرمند است باید نوشت تئوری پردازی گرچه مهم است اما هرگز به تنهایی نمی تواند هنر به حساب آید و صاحب آن را نمی شود هنرمند نامید، مگر این که آن ها را در عمل نیز بتواند در جامعه و میان مردم پیاده کند.
جناب آقای ازغدی و هم طیفانشان حتما مستحضر هستند، آن هایی که طی هشت سال گذشته به حمایت ایشان و دوستانشان در مجلس و دولت به حاکمیت رسیدند و در واقع نمایندگی این طیف را در دولت و مجلس بر عهده داشتند در عمل ثابت کردند فاقد این گوهر گرانسنگ بودند و هستند.
مردم با تمام وجود در این مدت دریافتند که این آقایان به جای «هنر مدیریتی» ، «هنر زندگی مسالمت آمیز» ، «هنر زندگی بدون کینه » و «هنر گفت وگو ودیپلماسی» بی هنری هایی از قبیل: «بستن خانه هنرمندان» ، «غارت بیوت مراجع» ، «شکستن حرمت حرم های امام رضا (ع) ، فاطمه معصومه (س) وامام امت»، «هتک حرمت به بزرگان نظام و انقلاب» ، «تربت پراکنی» و «پرتاب لنگه کفش » و یک سری ادبیات سخیف دیگر با خود به ارمغان آوردند.
به همین سبب مردم در انتخابات خرداد 92 از این طیف روی گرداندند و به دولت تدبیر و امید رای دادند. علاوه در بدنه حوزه و روحانیت در قم و سر تا سر کشور نیز وضع به همین شکل بود و طیف آقای ازغدی و دوستانشان در میان حوزویان منزوی شدند. آن طوری که فضای دفاترو دروس مراجع معظم تقلید نشان می دهد، این بزرگان اکنون نیز نظر مثبت به آقای روحانی دارند و امیدوار به دولت تدبیر و امید هستند.
زبانحال همه این بزرگان ، اساتید وفضلا همان جمله اخیر حجت الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری است که طی سخنانی تصریح کرد : «من بیش از نیم قرن است با دکتر روحانی آشنا هستم. با او در یک مدرسه هم خرج و هم بحث بودیم ، با هم به مسافرت ها رفتیم. نسبت به تحولات شگرف در دوره ایشان امیدوارم.»
آقای ازغدی و دوستانشان بدانند، این حمایت ها از روی احساسات و عواطف نیست، کاملا پشتوانه عقلی و منطقی دارد. آقای روحانی فرزند خلف حوزه و روحانیت است که تمام این هنر ها را یک جا دارد. او از تبار روحانیت ریشه دار و اصیل مثل امام موسی صدر است که در سال 1339 وقتی هنر هفتم در منجلاب فساد وتباهی غوطه ور بود، دست مصطفی عقاد را گرفت و در ساخت فیلم «محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» به وی کمک کرد و در این وادی تحول بنیادین به وجود آورد و البته در این راه بیشترین تهمت ها و برچسب ها را از سوی متحجران و کج اندیشان به جان و دل خرید.
آقای شیخ حسن روحانی بحق فرزند مکتبیِ آن خمینی کبیر است که وقتی مصطفی عقاد بعد از پیروزی انقلاب فیلم محمد رسول الله را آورد تا در ایران به نمایش گذارد، همین محافل کج اندیش مانع از اکرانش شدند و تماشای آن را حرام کردند. یکی از دلایل شان هم این بود که اذان در این فیلم به شیوه اهل سنت آمده و نمی شود در ایران که کشور شیعی است آن را نمایش داد.
در این هنگام امام خمینی «هنر مدیریتی» و «هنرمعاشرتی» خویش را به نمایش گذاشت و برخورد مثبت با فیلم و کارگردان آن کرد و فرمود: شما در این فیلم تاریخ زمان پیامبر(ص) را نشان دادید و در آن مقطع تاریخی ، اذان به همین صورت بود که در فیلم آمده است و شهادت ثالثه مربوط به عصر بعد از پیامبر است.
در جای دیگر امامِ هنرمندان ، خطاب به ورزشکاران فرمود: « من خودم ورزشکار نیستم اما ورزشکاران را دوست دارم. اُحب الصالحین ولستُ منهم» این در حالی بود که مجموعه های ورزشی در اوائل انقلاب حال و هوای نسبتا طاغوتی داشتند.
از همه مهم تر وقتی انقلاب پیروز شد بسیاری از محافل و افراد ، شعار انحلال ارتش را سر می دادند ، انحلال ارتش تنها شعار منافقین خلق نبود، اما امام خمینی با آن ارتشی که نیم قرن در فرهنگ طاغوتی پرورش یافته بود نیز برخورد مثبت و پدرانه کرد و با هنر ستودنیِ خویش آن را به یک ارتش الهی و مردمی تغییر ماهیت داد.
شیخ حسن روحانی فرزند چنین شخصیت هایی است و شخصیتش در یک همچون مکتبی شکل گرفته است. او به اندازه نصف عمر بسیاری از مخالفانش تئوری پردازی کرده و به اندازه دو سوم عمر بعضی های دیگر این تئوری ها را در عمل به اجرا گذاشته است. او اطلاعات و تحقیقات تفسیری وقرآنیش هم اگر از دیگران بیشتر نباشد حتما کمتر نیست.
از مخالفین افراطی و بی هنر ایشان هیچ انتظاری نیست هر چه می خواهند بگویند و هر کاری از دستشان بر می آید، انجام بدهند. این حرکات به منزله حرکت مذبوحانه است و هر چه بیشتر دست و پا بزنند، زودتربه قطع رگ حیاتشان منجر خواهد شد.
اما انتظار از کسانی که ادعا می کنند دلسوز انقلاب هستند وخود را منتسب به علم وحکمت وحوزه و روحانیت می دانند ، سعی کنند با روحانیت انقلابی و بنیانگذار و بدنه حوزه کنار آیند. در جهت وحدت و هم دلی گام بردارند. دست به عصا و انصاف داشته باشند و اندکی فرصت بدهند. هنوز تنها شش ماه از آغاز دولت تدبیر و امید گذشته است.
هر فردی در نظام اسلامی حق دارد به هر کسی در هر مقامی که باشد اعتراض کند وحرف ها و عملکردهای او را نقد نماید اما اگر جسارت نباشد باید گفت این گونه عکس العمل های شتاب زده از یک شخصیت علمی! آن هم در زمانی که از سوی برخی از نمایندگان منسوب به طیف خاص در مجلس به وزرا کارت زرد هدیه می شود، انسان را به یاد «لنگه کفش های فرودگاه مهرآباد» و«مُهر پراکنی های حرم حضرت معصومه (س) » می اندازد.عبدالرحیم اباذری
واقعا نقد علمی کردند صحبتهای آقای ازغدی را…دستشون درد نکنند که با استدلال، مردم بی اطلاع را هدایت میکنند
حافظ چه رندانه و هنر مندانه سروده است که: غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است / در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
نقد رحیم پور تند بود، ولی توهین آمیز نبودولی نقد این شیخ، سراسر طعته و توهین بود
این شیخ بی سواد فقط همیشه یه مشت لاطائلات جاهلانه را با ژست علمی ارائه می دهد لااقل جناب ازغدی در فهم مبانی دین از شما آخوندهای سیاست زده ی هاشمی چی جلوتر است