صلح و اخلاق اجتماعی
پژوهشگر حوزه اخلاق و سیاست: درگذشته غالبا تمرکز محققان و صاحبنظرانِ حوزه صلحپژوهی، در بررسی عللِ تعارضات عمدتا بر تصمیمات رهبران، اقدامات دولتها و رویدادهای پراکنده بود ولی امروزه گسترش درگیریهای هویتی اعم از فرهنگی، دینی و تاریخی یکی از مهمترین موانع رسیدن به صلح محسوب میشود. تهدیدی که با یک نگرش اخلاق محور باید آن را به سمت فرصت هدایت کرد.
صلح، دوستی و همزیستی همواره آرزوی بشر و از اهداف اصلی ادیان، مکاتب فکری بشری و نظامهای سیاسی است. مفاهیم پرچالشی که اساسِ زندگی مدنی بشر را تشکیل میدهند. رسیدن به جهانی عاری از خشونت، آرمانی است که باید با تلاش جمعی و در سطح جهانی به واقعیت بپیوندد. دکتر نیلوفر چینیچیان استاد دانشگاه و پژوهشگر و نویسنده حوزه اخلاق و سیاست و جریان فکری جماعتگرایی معاصر در ایران است که در زمینه مناسبات اخلاق و سیاست تمرکز کرده است، بهخصوص در آرای جماعتگرایان و بازتعریفِ ضرورت و لزوم آن در عصر حاضر برای جامعه جهانی و جامعه ایران. از جمله آثار او در این زمینه میتوان به این مقالات اشاره کرد: «بررسی تطبیقی مفاهیم صلح، عدالت و تساهل در اندیشه اسلام و غرب مطالعه موردی اسلام و جماعتگرایان». «بررسی تطبیقی گفتمان صلح در میان اندیشه سیاسی دینی و بشری» و «اخلاقستیزی تهدیدی در روند گفتمانِ صلح خاورمیانه (با تاکید بر چند فرهنگگرایی)».
در ابتدا بفرمایید از نظر شما ضرورت بحث از تبیین جایگاه و مناسبات اخلاق و سیاست مطرح برای جامعه ایران در سطح ملی و بینالمللی چیست؟
صلح، همواره از مهمترین ارزشهای بشریت است. مفهومی با ماهیت چندوجهی و متکثر که حوزههای مختلف ازجمله فلسفه سیاسی، روابط بینالملل، فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق و فلسفه دین، هر یک از منظر خود به آن پرداختهاند. از سوی دیگر صلح بهمثابه یک ارزش با مفاهیمی چون عدالت، حقوق بشر، تساهل و مدارا، گفتمان، تکثر و تعامل همسو و همزاد است. این تکثر معنا در کنار تسریع و گسترش جهانی فناوریهای نوظهور و غیرقابل تصور بهخصوص در حوزه ارتباطات و اطلاعات شرایط و الزامات جدیدی را برای صلحپژوهان و محققین این حوزه میطلبد. از این رو شناخت و کاربرد نظریهها و روشهای جدید در مسیر صلحپژوهی یکی از مهمترین ابزار ورود به این حیطه است. برای مثال آشنایی با دانش هرمنوتیک و چگونگی استفاده از آن برای بازخوانی مفهوم صلح در مکاتب فکری گوناگون، مطالعه نظریههای منفک از جریان اصلی در روابط بینالملل مانند مکتب انگلیسی و سازهانگاری، آشنایی با نظریههای جدید در حوزه فلسفه سیاسی چون جماعتگرایی ازجمله این مباحث هستند. درواقع دغدغه اصلی من واکاوی، بازخوانی و نهایتا تبیین مفاهیم کلان در علم سیاست بهگونهای است که برخاسته از دین، تاریخ، فرهنگ یا همان روایاتی باشد که هویتمان را شکل میدهد زیرا معتقدم که فضیلتها در درون همین ارزشها جای دارند. باید در مسیر بیپایان دانشآموزی، مطالعه و تحقیق و نظریهپردازی به این سوال پاسخ داد که چه رویکرد و رهیافتی یا چه پیشنهاد عملی و کاربردی برای رفع معضلات و پیشرفت و توسعه جامعه خودمان در عرصههای ملی و بینالمللی به عنوان توشه راه داریم.
با توجه به اینکه در این حوزه تخصص دارید، ارزیابیتان از وضعیت پژوهشی ایرانیان در این زمینه چیست؟
خوشبختانه در ایران بهخصوص در سالهای اخیر ما شاهد تلاش علمی محققین و متخصصینِ امر در حیطه مبانی و چارچوبهای نظری در محافل علمی و تخصصی بودیم که من به برخی از آنها اشاره میکنم. هنگامی که صحبت از صلح و اخلاق صلح میشود بدیهی است ابتدا باید با احترام و تواضع یادی کنیم از دانشمند فقید دکتر داوود فیرحی که گویی همواره در تمام آثار خود در پی گسترش ادبیات صلح در جامعه ایرانی- اسلامی بودند. منظومه فکری ایشان بازخوانی گفتمان اسلامی در چارچوب فقه و براساس، تعامل و همزیستی مسالمتآمیز، احترام و تحمل دیگری یا همان تکثرگرایی دینی و احترام و پایبندی به قراردادها (عقود) بود. دکتر فیرحی محتوای صلح امام حسن(ع) را به عنوان شاهکار و برندهتر و بُرندهتر از جنگ مطرح میکنند و آن را «صلح پیروز» مینامند(1). به عقیده ایشان «آیات قرآن و روایات، پیامبر اسلام را به عنوان «خلق عظیم» و «پیامبر صلح» معرفی کردهاند. پیامبر دو معجزه بزرگ دارد؛ یکی قرآن و دیگری که برای ما کمتر شناختهشده است، نظام گفتوگو، قرارداد و صلح است. او از ذرهذره فرصتها برای برقراری صلح استفاده میکرد. در قرآن و روایاتِ ما، بیش از بحث از جنگ و دفاع، بحث از صلح است. دکتر فیرحی در یکی از مباحث خود با ذکر ۱۳۲ پیمانی که پیامبر(ص) در دوران زندگی پس از بعثت منعقد کردند، «اسلام قراردادی» را در مقابل اسلام جهادی، الگوی پیامبر اسلام(ص) در حکمرانی میدانست. برای نمونه یکی از آنها قرارداد تاسیس دولت مدینه بهصورت دموکراتیک است که براساس آن مسلمان و غیرمسلمانِ این قرارداد یک امتِ واحد هستند. پیامبر نهتنها اصرار نمیکرد که آنها مسلمان شوند، بلکه آزادی مذهبی آنها را نیز به رسمیت میشناخت.(2) در صلح حدیبیه نیز که از معروفترین حوادث دوره ۲۳ ساله زندگی حضرت پس از بعثت بود، مفاد آن معیارِ زندگی اجتماعی در درون خانواده، حکومت، الگوی روابط با جهان در عرصه سیاست خارجی بود.(3) تمام آثار ایشان بدون استثناء اعم از کتاب، مقاله، سخنرانی و مباحث درسی تلاشی بود برای شناساندن اسلام به عنوان دین رحمت، احترام، تعهد و همزیستی. روحشان قرین رحمت الهی باد. از دیگر محققین پرتلاش در این حوزه دکتر سید صادق حقیقت هستند. «سیاستاندیشی در حوزه اندیشه سیاسی اسلامی»، «مبانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب» و «فلسفه سیاسی و روششناسی» از جمله آثار ایشان با در نظر گرفتنِ اهداف و دغدغههای فوق است.
اگر ممکن است به اختصار درباره دیدگاه ایشان توضیح دهید.
یکی از مفاهیمی که دکتر حقیقت در چارچوب «نظریه همروی» (4) مطرح کردند، تبیین مناسبات گفتمان صلح و اسلام است. دکتر حقیقت مشابهتها و تفاوتهای نظریه کانت و دیدگاه اسلامی را براساس نظریه همروی مورد بررسی قرار دادند. در مقوله تشابهات، هرچند فقه شیعی وظیفهگراست و از این جهت به فلسفه اخلاق کانت شباهت دارد، ولی منشا تکلیف در کانت امر مطلق و در اسلام اوامر خداوند است؛ فلسفه اسلامی نیز در مبانی فلسفه اخلاق به مبانی کانتی نزدیک است؛ دیدگاه کانت و نظریه همروی، همانند برخی دیگر از دیدگاههای اسلامی و شیعی، بر صلحگرایی و حکومت جمهوری (دموکراتیک) تاکید دارند؛ نظریه همروی با جهانوطنی (کانتی) بیشتر از انترناسیونالیسم (مارکسیستی) سازگاری دارد؛ همچنین نظریه همروی به دلیل تاکید بر مسائل زیر با دیدگاه کانت همگرایی دارد: دیدگاه نسبت به دوگانه بودن ذات انسان، جایگاه مبانی معرفتی و اخلاقی در مقوله صلح، عقلگرایی و تاکید بر حجت بودن عقل عرفی اصل احترام به قراردادهای بینالمللی و تحدید مسوولیتهای فراملی توسط آنها، ایدئال نبودن مرزهای بینالمللی (در عین پذیرش آن در شرایط کنونی). البته در عین حال، تفاوتهای مهمی نیز بین دیدگاه کانت و دیدگاه اسلامی مطرح میکنند، مانند صلح در دیدگاه کانت، برخلاف دیدگاههای مشهور اسلامی، یک «حق» است؛ کانت وظیفهگرا است، اما دیدگاههای عقلگرایانه اسلامی، به تبعیت از ارسطو، فضیلتگرا هستند؛ جهاد ابتدایی که در نظر مشهور فقهای اسلامی که امری پذیرفتهشده است در تعارض با صلح پایدار کانت قرار میگیرد؛ حقهای انسانی در نظر کانت همانند حقوق بشر دیگر لیبرالها نحیف است؛ درحالی که حقوق بشر در نظریه همروی توسط سنت (همانند نظریه جماعتگرایان) و دین فربه میشود.(5)
یکی دیگر از نظریهپردازان این حوزه در ایران دکتر سیدعلیرضا بهشتی است که آثاری چون کتاب «بنیاد نظری سیاست در جوامع چندفرهنگی» و «ابعاد نظری مساله تساهل» را خلق کردهاند. ایشان در این زمینه چه میگویند؟
دکتر بهشتی از منظر گوناگونی فرهنگها به موضوع خشونت و ستیز در عرصه داخلی و بینالمللی میپردازد. او چالش «قانون ملل» جان رالز وگسترش شمول آن را در موضع قوم مدارانه غیرمستقیم رالز و مهمتر از آن بیتوجهی به چندگانگی فرهنگی درونِ ملتها، مطالبات مطرحشده برای احترام برابر به هویتهای فرهنگی گوناگون، تفاوت فرهنگی نشأت گرفته از گوناگونی مفاهیم انسان، عقلانیت و منظومه ارزشها و در معرض پرسش قرار گرفتن برتری لیبرالیسم بهمثابه ایدئولوژی سیاسی تجدد میداند.(6) به نظر ایشان هرگونه اقدام به ادغام و یکسانسازی فرهنگی در فضای بینالملل به بهترین شکل خود، جوامع را به سمت نفاق و چندچهرهگی میبرد، چراکه مجبور هستند «خود»شان نباشند و پیوسته ظاهر خود را با شرایط مختلف وفق دهند اما واقعیت این است که عقیده تغییری نمیکند. پیامبران و مصلحان واقعی نیز هیچگاه برای موفقیت در رسالت اجتماعیشان از زور استفاده نمیکردند. آنها تنها سعی میکردند متاعشان را بهدرستی ارایه کنند. گاه عده زیادی این متاع را قبول میکردند و براساس آن زندگی خود را سامان میدادند و این مشکلی به وجود نمیآورد. وقتی جامعهای دریابد که شیوه تفکر و باورهایش به سخره گرفته میشود، خواه ناخواه این امر، خشم افراد آن جامعه را برخواهد انگیخت. به این معنا، پیدایش نهضتهای خشونتورزانه میتواند از پایین هم باشد و این امری کاملا طبیعی و بدیهی است و باعث میشود تا افراد پیوسته خود را در یک تقابل پایانناپذیر ببینند. ازاینرو گفتوگو و فهم در امر سیاسی، باید برمبنای امر عقلایی باشد؛ این تعاملها و نهادینه کردن باید از درون خانواده شروع شده و به سایر نهادهای اجتماعی تسری یابد و این میتواند به طور چشمگیری خشونتها در سطح بینالملل را هم کاهش دهد.(7)
شما از شارحین مکتب جماعتگرایی در حوزه دانشگاهی هستید. آیا تکیه بر گفتمان اخلاقی در حوزه سیاست اعم از اندیشه سیاسی و روابط بینالملل از همین نگرش نشأت میگیرد؟
هم بله و هم خیر. هرچند مهمترین وجه معرفتی جماعتگرایی در به چالش کشیدن آموزههای لیبرالیسم مدرن است اما نکته حائز اهمیتِ این جریان فکری در رویکرد و نگرش کاربردی آن به مسائل روز است. چنین نگرشی در آرای مایکل سندل بیش از سایر اصحاب جماعتگرا مشاهده میشود. کتابهای «اخلاق در سیاست»، «آنچه با پول نمیتوان خرید»، «مهندسی ژنتیک» نمونههای بارز آثارِ سندل است. باید توجه کرد اینجا سخن از عبور از فلسفه و نحیف شمردن اندیشههای مطرح نیست بلکه سخن از تعمق است. تعمق شیوهای است که ما را به سمت یافتن بهترین گزینه برای حل معضلات هدایت میکند. در حالی که عبور و نادیده انگاشتن بهصرف ناکارآمدی یا مخالف بودن با یک ایده و اندیشه خاص، حاصلش سادهاندیشی، جزمیت و در عرصه سیاستورزی نابردباری و خشونت است. جماعتگرایان به شما میگویند لیبرالیسم وظیفهگرای کانت و عدالت بهمثابه انصاف و قانون ملل جان رالز را بار دیگر بخوانید ولی اینبار با تعمق و همراه با یک سوال اصلی: آیا فردگرایی لیبرالیسم، تقدم حق بر خیر، نادیده گرفتن خیر جمعی، زندگی آری خالی از داستان ملل و غایتمندی فرد، برای انسانِ امروز جز سرگشتگی، خشونت، ستیز و واگرایی حاصلی داشته است؟ آشتی با گفتمان اخلاق ارسطویی و سیاست بهمثابه فضیلت، احترام، تعامل، همزیستی مسالمتآمیز، نگاهی نو حقوق بشر آموزههایی است که اصحاب جماعتگرا مطرح میکنند. در مجموع آنچه در این نگاه برای من اولویت محسوب میشود این است که اولا اشتراکات نظری بیشتری با اندیشه سیاسی اسلام نسبت به سایر جریانهای فکری دارد. ثانیا از ظرفیت بالا و کارآمدی برای تعامل و رویارویی با افراطیگری، اسلامستیزی و ایرانهراسی در حوزههای علمی برخوردار است و ثالثا احترام به عناصر متشکله هویتهای جوامع از آموزههای اصلی این تفکر است.
جایگاه اخلاق در حل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی و عبور از بحرانهای پیش رو را چگونه میبینید؟
به نظر میرسد جهان اکنون به طور کلی با چهار چالش عمده و بسترساز منازعات روبهرو است. اول چالش امنیتی، ناامنی که واسطه سلاحهای کشتارجمعی، تروریسم و بیوتروریسم اکنون در بالاترین سطح خود قرار دارد. دوم چالش فقر و توسعهنیافتگی: در حالی که انتظار میرفت که کشورهای توسعهنیافته وارد مسیر توسعه شوند و کشورهای در حال توسعه به سطح مقبولی از توسعهیافتگی برسند، متاسفانه آنچه در سطح جهانی در سه دهه اخیر بهخصوص در منطقه خاورمیانه رخ داد، این انتظار را با نتیجه معکوس روبهرو کرد. در حال حاضر شیوع کووید19 و تاثیر مستقیم آن بر گسترش بیکاری اوضاع را وخیمتر کرده است. چالش سوم بحران در وضعیت پایداری محیطزیست، یا همان ناامنی زیستمحیطی است. آلودگی، بحران آب، جنگلزدایی، کاهش تنوع زیستی، مهندسی ژنتیک و امثالهم. آخرین چال ش ذیل موضوع تعدد فرهنگی و سیاست شناسایی چارچوببندی میشود. از نظر چارلز تیلور، سیاست شناسایی ارتباط مستقیمی با هویت دارد، چراکه هویت ما به عنوان انسان، بافهم ما از خود به عنوان کسی که هستیم شکل میگیرد و این هویت بهوسیله شناسایی یا شناسایی نکردن دیگران صورتبندی میشود. فرد یا گروه اگر با شناسایی نشدن یا کژشناسایی از سوی دیگران روبه گردند، با مشکلات هویتی زیادی مواجه میشوند که رفتار آنها را در تاثیر قرار میدهند.(8) البته اینجا منظور شناسایی حداکثری است که به پذیرش تفاوتهای هویتی تاکید دارد، احترام به هویتهای دیگر نه به عنوان دیگری. چالشهای فوق بهرغم تفاوتهای ساختاری، ماهیت و چرایی و چگونگی شکلگیری آن، یک عنصر مشترک دارند نادیده گرفتن وجوه اخلاقی در حکمرانی و سیاستورزی. طی سالهای گذشته درگیریهای بینالمللی لاینحل به وضوح نشان میدهد که سیاستها و رویههای فعلی در ایجاد صلح در هر بخش از جهان با ناکامی و شکست مواجه شده است. درگذشته غالبا تمرکز محققان و صاحبنظرانِ این حوزه مطالعاتی، در بررسی عللِ تعارضات عمدتا بر تصمیمات رهبران، اقدامات دولتها و رویدادهای پراکنده بود ولی امروزه گسترش درگیریهای هویتی اعم از فرهنگی، دینی و تاریخی یکی از مهمترین موانع رسیدن به صلح محسوب میشود. تهدیدی که با یک نگرش اخلاق محور باید آن را به سمت فرصت هدایت کرد. هویتهای متکثر و گوناگونی فرهنگها در صدر موضوعاتی است که باید در رابطه با بحرانها و منازعات نوظهور در سطح جهان بهویژه منطقه خاورمیانه به آن پرداخت. در عصر حاضر منازعات شکل و مفهوم جدیدی از جنگ را به تصویر میکشد. درواقع طبیعت منازعات تغییرات بنیادی داشته و شکل و مفهوم جدیدی از جنگ را به تصویر میکشد. برای نمونه اولا بازیگران این منازعات فقط بازیگران دولتی نیستند طیف وسیعی از گروهها و گرایشهای فکری، بازیگران غیردولتی و خصوصی با ساختار و اهداف متفاوت در کانون بحران قرار دارند. ثانیا منازعات در دو دهه ناظر بر حذف عقاید و تفکر دیگری به معنای «other» است تا حذف فیزیکی. هر چند برای رسیدن به این هدف کشتار و درگیریهای نظامی بین گروههای معارض امری بدیهی محسوب میشود. ثالثا نمودهای منازعات نوظهور دارای ویژگیهای کاملا متفاوت نسبت به جنگهای کلاسیک است. ازجمله این تفاوتها میتوان به بیخانمانی، مهاجرت گسترده، خشونت بیحدود و حصر که لبه تیز آن بیشتر معطوف به غیرنظامیان بهخصوص کودکان و زنان است، اشاره نمود. از این رو در رویکردهای تبیین صلح نیز باید از روشهای کلاسیک حل منازعه فاصله بگیرد. امروزه نظریهها و روشهای جدید در علم سیاست و روابط بینالملل نسبت به مسائلی چون هویت، سنت، دین، تاریخ و چند فرهنگگرایی نمیتوانند بیتفاوت باشند. موضوعاتی که در صورت توجه صاحبنظران، سیاستگذاران و سیاستورزان فرصت بیبدیلی برای برقراری صلح و امنیت خواهد بود.
پاورقیها
1 – روزنامه مردمسالاری – 8/8/1398
2- سخنران پیامبر و میلاد یک اندیشه برای یک آرمان، کاشان 24/8/98
3- مقدمهای برقرارداد صلح حدیبیه- 19/8/1398- جلسه هفتم
4- نظریه همروی راه سومی میان دو گرایش متنی و گرایش فرامتنی به دین است و در مقابل دو رویکرد حداکثری و حداقلی به اسلام، قرار میگیرد.
5- صلح جهانی: مقایسهای بین دیدگاه کانتی و اسلامی، مقاله ارائه شده به همایش بینالمللی صلح، حقوق بشر و دین، قم، دانشگاه مفید، ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸
6- سید علیرضا بهشتی، بنیاد نظری در جوامع چند فرهنگی، ص 1395-274، انتشارات ناهید
7- گفتوگو با علیرضا بهشتی، روزنامه ایران، 30/1/1395
8- Taylor, C. (1992), “The Politics of Recognition”, in: A. Gutmann, Multiculturalism and The Politics of Recognition, Princeton, NJ: Princeton University Press
منبع: روزنامه اعتماد