امر به معروف و نهی از منکر | سروش علوی
“امر به معروف و نهی از مُنکر” مسئلهای اخلاقی _ اجتماعی است. این عمل جز با رعایت سه خصلت آگاهی، عدالت و اخلاق محقق نمیشود و به معنای ارائه راهکارهای عقلانی برای حل سختیها و مشکلات اجتماعی از سوی اعضای جامعه است.
من نَدیدَم در جهانِ جُست و جو
هیچ اهلیّت بِه از خویِ نکو
در روزگار کنونی، “امر به معروف و نهی از مُنکر” موضوعی «داغ و جنجالی» به نظر میرسد. این “مسئله” در جامعه ما _ ایران _ با سیاست، حقوق زنان، فسادهای اجتماعی و … گره خورده است و در میان افواه مردم منتج به تولید ادبیات و رفتارهای اجتماعی شده است. اصطلاحاتی نظیر: آمرانِ به معروف و ناهیان از مُنکر، حجاب اجباری، چهارشنبههای سفید، نه به حجاب اجباری و … نمونههایی از این ادبیات میباشد. رفتار مردم ما غالباً معارضه با بعضی از افراد است که “امر به معروف و نهی از مُنکر” را فریضهای دینی و اجتماعی میپندارند. در نهایت تقابل این دو طیف به “خشونت و درگیری” و “انزجار و نفرتِ اجتماعی” میانجامد. دراین باره، گروهی از متفکران اجتماعی، خصوصاً نواندیشان دینی به بررسی این مسئله همت گماشتهاند. در این مقاله، نگارنده میکوشد تا این موضوع را با استفاده از “ادبیات دینی” توضیح داده و تبیین نماید.
معنای “امر به معروف و نهی از مُنکر” و نسبت آن با اخلاق
در حدیثی از امام جعفرِ صادق (علیه السّلام) آمده است: إِنمّا یَأمُرُ بِالمَعرُوفِ و یُنهی عَنِ المُنکَرِ مَن کانَت فِیهِ ثَلاثُ خِصالٍ: عَالِمٌ بِمَا یَأمُرُ، عَالِمٌ بِمَا یَنهی، عَادِلٌ فِیمَا یَأمُرُ، عَادِلٌ فِیمَا یَنهی، رَفِیقٌ بِمَا یَأمُرُ، رَفِیقٌ بِمَا یَنهی.
تنها کسی میتواند امر به معروف کند یا نهی از منکر نماید که دارای سه صفه (خصلت) باشد: به آنچه امر میکند و از آنچه نهی مینماید آگاه باشد، عادلانه امر کند و نهی نماید، با مهربانی امر و نهی کند.[1]
مسئله امر به معروف و نهی از مُنکر طبق حدیثی که بیان شد موضوعی اخلاقی است. قطعاً این امر و مسائلی نظیر آن مثل مفهوم گسترده “حق” و… مصداقهایی دارند. اما، در حدیثی که به آن اشاره شد مصادیق این مسئله ذکر نشده، ولی حدود و ثغور آن به نیکی تعریف شده است. در جستجوی نمونهها و مصادیق مرتبط با این موضوع میتوان به منابع متعدد و گوناگونی از جمله قرآن کریم، احادیث معصومین (علیهم السّلام)، متون اخلاقی و… مراجعه کرد. براساس فرموده امام جعفر صادق (علیه السّلام) امر به معروف و نهی از مُنکر دارای سه ضلعِ آگاهی، عدالت ورزیدن و اخلاق (یا حُسن خُلق) است. به عبارت دیگر، امر به معروف و نهی از منکر هیچ گاه میسّر نخواهد شد مگر متصّف به اوصاف آگاهی، عدالت و نیکو رفتاری باشد. اگر نیم نگاهی به مهمترین کتاب دینی مسلمانان یعنی «قرآن» بیندازیم، مشاهده میکنیم که این سه صفت از پر بسامدترین مفاهیم تاکید شده در قرآن میباشند.
در قرآن دو کلمه تَعلَمون و تَعقِلون به ترتیب 56 و 24 مرتبه ذکر شدهاند. بر مبنای معانی قرآن لفظ علم به معنی شناخت، معرفت و آگاهی از مسائل تعریف میشود و آیات بسیاری مؤید این مطلب است.[2] کلمه تعقل در متن قرآنی به معنی مقید بودن به اصول و پایبندی به چارچوب و قوانین است. ریشه این کلمه از عِقَال به معنای حفظ خود است. عقل یعنی داشتن نیرویی که ما را مهار کند. هنگامی که به موضوعی میاندیشیم (یا فکر میکنیم) به یک سری از اطلاعات دست مییابیم، که به آن علم می گویند. حال، کاربرد این علم را در زندگی عقل مینامند.[3] براساس تعریف فوق میتوان نتیجه گرفت که معنای مورد نظر امام جعفر صادق (علیه السّلام) در به کارگیری کلمه عَالِمٌ در حدیث مذکور ترکیبی از این دو معناست. شناخت و عمل باهم.
عدالت که در حدیث مزبور از آن استفاده شده در معنای لفظی خود داد کردن، دادگر بودن، انصاف داشتن معنی میدهد.[4] در نگاه به قرآن، معنایی وسیعتر را از این مفهوم میتوان مشاهده نمود. در بخشی از آیه هشتم سوره مبارکه مائده آمده است:
وَ لَا یَجرِمَنَّکُم شَنَئَانُ قَومٍ عَلَی أَلَّا تَعدِلُوا، اعدِلُوا هُوَ أَقرَبُ لِلتَّقوَی.
و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است.[5]
در اینجا دو نکته قابل توجه درباره این آیه، شایسته ذکر است:
اول. بر مبنای تعریف ارسطویی در کتاب «اخلاق نیکوماخوس»، عدالت در صدر ارزشهای اخلاقی قرار میگیرد. و نقل کردهاند که عدالت مادر دو فن است. یکی اخلاق و دیگری سیاست. براساس گفته قرآنی عدالت به تقوا یا پرهیزگاری نزدیک است و لذا عمل به آن و رفتار براساس آن لازم میآید.[6] تعریف ارسطویی دو نمود بارز از عدالت ورزیدن را مشخص میکند. اخلاق و سیاست که هر دو در جامعه آشکار میشوند و جوهر خود را نشان میدهند. بر این اساس میتوان نتیجه گیری کرد که یکی از محورهای عملی عدالت ورزی در جامعه است و عدالت مفهومی اجتماعی است.
دوم. در آیه هشتم سوره مائده، خداوند به مؤمنان یادآور میشود که نظام عدالت را به خاطر هوی و هوس برهم نزنند. به خاطر دشمنی و کینه و رنجش و ناراحتی رفتار خود را از چارچوب عدالت بیرون نیاورند.
اسلام بارها به عدالت تأکید کرده است. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله وسلّم) میفرماید: زمین و آسمان بر عدالت استوارند. علی (علیه السّلام) میگوید: عدل اساس پایداری جهان است. و عدالت یک جریان اجتماعی است که باید همه مردم در پیدایش این جریان همکاری داشته باشند و رفتار عادلانه را با هوی و هوس از یاد نبرند. این عدالت جز با سازماندهیِ جامعه و توجه به روابط اجتماعی مردم تحقق نمیپذیرد. بی تردید ایمان مردم به خدا و روز جزا از طرفی و توجه به آموزههای دقیق اسلام از طرف دیگر ما را در ساماندهی عملی نظام عدل یاری خواهد کرد.[7]
مهربانی و محبت سومین صفت از اضلاع یاد شده در حدیث امام جعفر صادق (علیه السّلام) است. این معنا و کاربرد آن با مفهوم نخست یعنی علم، معرفت، شناخت و آگاهی تناسب تام دارد. امام ابوحامد محمد غزالی معتقد است که مهربانی و محبت از ثمرات معرفت و شناخت هستند. او میگوید: اَلمَحَبَّهُ ثَمَرَهُ المَعرِفَه. [8]
مولانا جلال الدین در نگاه به این مفهوم متأثر از غزالی است و این مضمون عیناً در مثنوی شریف ذکر شده است:
این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست[9]
اما خود مولوی در جای دیگر میگوید:
من ندیدم در جهان جست و جو
هیچ اهلیت به از خوی نکو [10]
[او بیان میکند که] من در این جهان سعی و طلب، هیچ شایستگی و لیاقتی را بهتر از نیکخویی و اخلاق خوب ندیدم. مستفاد از مضمون روایت ذیل: خَیرُ ما اُعطِیَ النّاسُ خُلقٌ حَسَنٌ. «بهترین چیزی که به مردم داده شد، خوش خویی است.»[11] در قرآن کریم، سوره مبارکه آل عمران آیه 159، در بخشی از آیه آمده است: وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِک. «اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند.»[12]
طبق دو دیدگاه نقل شده از سوی قرآن و نگاه عارفان میتوان چنین برداشت کرد که مهربانی و محبت برخاسته از معرفت و شناخت و آگاهیاند و دلها را به هم نزدیک میگردانند و آنچه که مایه دوری قلبها از یکدیگر و باعث کین ورزی و نامهربانی است سنگدلی و تندخویی است.
نتیجه: در توضیحات فوق براساس دیدگاهِ وحیِ نبوی و تعلیمات عارفان میبینیم که سه مفهوم آگاهی، عدالت و مهربانی زنجیرهای بهم پیوسته هستند و معنای امر به معروف و نهی از مُنکر را کامل میکنند. همچنین مشاهده میکنیم که عدالت مفهومی اجتماعی است و دو میوه آن یعنی سیاست و خصوصاً اخلاق جایگاهِ واقعی خود را در اجتماع مییابند. براین اساس، میتوان چنین بیان کرد که “امر به معروف و نهی از مُنکر” مفهومی اجتماعی است.
امر به معروف و نهی از منکر و اخلاق اجتماعی:
روابط و تعاملات اجتماعی بر پایه قوانین، هنجارها و ارزشها شکل میگیرد. بدون این قیود، تصور مفهوم «جامعه» و «اخلاق اجتماعی» غیر ممکن است. مهمترین ملاط تشکیل دهنده “ارزشهای اجتماعی” اخلاقیات است و در این جا نسبت اخلاق و جامعه روشن میشود. متأسفانه، بررسی مفاهیم فربه و گسترده اخلاق و اخلاق اجتماعی دراین نوشتار نمیگنجد. به طور کلی، مکاتب فلسفی اخلاقی در نگاه به مفهوم “اخلاق اجتماعی” از نگاه نگارنده دو دستهاند: اول. مکتب فلسفه اخلاق غرب، دوم. مکتب فلسفی اخلاق در نگاه فیلسوفان مسلمان، خصوصاً نگرش معاصرین به این مفهوم.[13]
ارزشهای اجتماعی است که شالوده و روح قوانین و هنجارها قرار میگیرد. حال اگر سیر جامعه در مسیری قرار گرفت که این لایه از فرهنگ به سمت تباهی رفت میتوان مسئله “امر به معروف و نهی از مُنکر” را پیش کشید. موضوع “امر به معروف و نهی از مُنکر” به هیچ عنوان پرخاشگری عدهای به گروهی دیگر به این خاطر که موی سری از آنها نمایان شده و یا حجابی که رعایت نشده و دوستیهای آشکار دخترکان جوان و پسرکان عاشق نیست! بلکه، ارائه راهکارهای عقلانی به شرط رعایت مهمترین اوصاف یعنی آگاهی، عدالت و اخلاق است، که این وظیفهای است بر دوش یکایک “عقلایِ جامعه” که همانا اعضای جامعهاند. همکاری و شور جمعی در حل مشکلات، دشواریها و مصائب و فسادهای اجتماعی است. در روزگار کنونی، در اینجا و آنجا، فضای مجازی یا کوی و برزنی به افرادی برخورد میکنیم که با فحاشی و تندروی و بی اخلاقی محض به مردمی هتک حرمت میکنند و با بر طاق نسیان نهادن اخلاق، دنیا و عقبای خویش را به باد میدهند و «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند». چه میتوان گفت، جز اینکه از عقل سلیم پرسید: آیا این امر به معروف و نهی از مُنکر است؟ نام این، امر به معروف و نهی از مُنکر نیست، ریاکاری است که در نگاه متفکران و عارفانی مثل حافظ اُمُّ الاَمراض در جامعه تلقی میشود[14]:
در میخانه ببستند، خدایا مپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند[15]
نتیجه
بر مبنای دو تقسیم بندی موضوعی فوق، میتوان چنین از مسئله فهم کرد که “امر به معروف و نهی از مُنکر” مسئلهای اخلاقی _ اجتماعی است. این عمل جز با رعایت سه خصلت آگاهی، عدالت و اخلاق محقق نمیشود و به معنای ارائه راهکارهای عقلانی برای حل سختیها و مشکلات اجتماعی از سوی اعضای جامعه است.
ارجاعات:
[1] ابومحمد، حرّانی. (1382)، تحف العقول، ترجمه و تحقیق صادق حسن زاده، قم: انتشارات آل علی، چاپ اول؛ صفحه 648.
[2] قیم، عبدالنبی؛ فرهنگ معاصر عربی _ فارسی؛ تهران: فرهنگ معاصر، 1393؛ جلد دوم، ذیل عِلم.
[3] رجوع شود به دروس صوتی تفسیر قرآن کریم مهندس عبدالعلی بازرگان در سایت رسمی ایشان. سورههای انعام/151؛ هود/51؛ یوسف/2؛ نور/61؛ قصص/60؛ صافات/138؛ زخرف/3.
http://bazargan.com/abdolali/main0.html
[4] معین، محمد؛ فرهنگ فارسی؛ تهران: امیرکبیر، چاپ نهم، 1375؛ جلد دوم، ذیل عدالت.
[5] قرآن کریم، ترجمه سیدعلی موسوی گرمارودی؛ تهران: موسسه انتشارات قدیانی، چاپ دوم (با تجدید نظر مترجم)، 1384؛ سوره مبارکه مائده، آیه 8.
[6] نشست عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان درباره «نسبت دین و اخلاق»؛ برگزار شده در مرکز اسلامی _ فرهنگی شمال کالیفرنیا (ICCNC).
[7] یثربی، یحیی؛ تفسیر روز، تفسیر عقلی _ کاربردی قرآن کریم با توجه به مسائل روز؛ تهران: امیرکبیر، 1388؛ جلد دوم، سوره مائده، صص 788 _ 787.
[8] غزالی، محمدبن محمد؛ احیاء علوم الدین؛ ترجمه مؤیدالدّین محمد خوارزمی؛ به کوشش حسین خدیوجم؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1377؛ ربع منجیات، کتاب محبت و شوق و رضا و انس، صفحه 512.
[9] جلال الدین رومی، مثنوی معنوی، به تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش، انتشارات علمی و فرهنگی، 1376، دفتر دوم، بیت 1533.
[10] همان، بیت 812.
[11] زمانی، کریم؛ شرح جامع مثنوی معنوی؛ تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ سوم، 1375؛ دفتر دوم، صفحه 234.
[12] قرآن کریم؛ ترجمه سیدعلی موسوی گرمارودی؛ سوره مبارکه آل عمران، آیه 159.
[13] نگرش معاصرین به مفهوم اخلاق اجتماعی، یعنی نگاه روشنفکران دینی به مفهوم “اخلاق”. عبدالکریم سروش، ابوالقاسم فنایی، آرش نراقی و سروش دباغ چهرههای شاخصی در سنت نواندیشی دینی هستند که درباه «اخلاق» هم سخن گفتهاند و هم نوشتهاند. برای نمونه میتوانید به کتابهای «درسگفتارهایی در فلسفه اخلاق» نوشته سروش دباغ، «دین در ترازوی اخلاق: نسبت میان اخلاق دینی و اخلاق سکولار» نوشته ابوالقاسم فنایی، و کتاب «اخلاق شناسی سروش» نوشته حسین کاجی مراجعه کنید.
[14] رجوع به سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش تحت عنوان «اخلاق حافظی» شود. مخاطبان این نوشتار به کانال تلگرامی ایشان، و یا در صورت دسترسی به برنامهٔ «3:59 BBC فارسی» رجوع فرمایند.
https://t.me/DrSoroush
[15] حافظ، خواجه شمس الدین محمد، دیوان، براساس نسخه تصحیح شده غنی _ قزوینی، تهران: ققنوس، ۱۳۹۴، غزل 202.