نگاهی به کتاب «گذرواژهها»، اثر ژان بودریار
کتاب «گذرواژهها»، اثر ژان بودریار دریچهای است به اندیشهها و آرای این فیلسوف صاحبنام که میتواند مفری باشد برای آن دست از خوانندگان که پیشتر آشنایی چندانی با این نظریهپرداز نداشتند. متن انگلیسی این کتاب زمانی منتشر شد که به زعم بودریار تاریخ در حال ناپدید شدن بود. بر پایه این تصور، گویا سرعت مدرنیته با توجه به رسانهها، رویدادهای جاری، سرعت و فناوری و شتاب در تمامی ابعاد حیات از جمله مبادلات سیاسی و اقتصادی چنان شتابی به ما داده است که سرانجام از سپهر واقعیت و تاریخ گریختهایم.
ژان بودریار، جامعهشناس و فیلسوف پرآوازه فرانسوی، نامی است آشنا برای اهالی فلسفه و علاقمندان به علوم انسانی. کمتر کسی را میتوان در میان مخاطبان این رشته یافت که دستکم یک بار گذرش به بودریار با آن کتابهای صعبالفهم و آن زبان غامض و در عین حال شاعرانهاش نیفتاده باشد. بنابراین، صحبت کردن از بودریار از یک سو کار چندان سختی نیست. اما به دست گرفتن کتاب از این فیلسوف فرانسوی و ورق زدن چند صفحه از آن ناگهان نظرها را نسبت به او عوض میکند، چراکه خواننده متوجه میشود که آثار غالبا کمحجم این نویسنده جنجالی نهتنها بهآسانی قابل درک نبوده، بلکه برای آنکه بتوان جهان فکری او را تصویر کرد نیازمند تلاشها و سروکلهزدنهای بسیار است.
از این منظر، کتاب «گذرواژهها»، اثر بودریار و به ترجمه علی رستمیان، کتابی است منحصربهفرد، چراکه دریچهای بوده به اندیشهها و آرای این فیلسوف صاحبنام که میتواند مفری باشد برای آن دست از خوانندگان که پیشتر آشنایی چندانی با این نظریهپرداز نداشتند. حتی پیش از آنکه خواندن کتاب شروع شود، نگاهی به فهرست عناوین نشاندهنده آن بوده که فصول کتاب موجز و فشرده است و خبری از ایدهپردازیهای طولانی در آن نیست، امری که البته از یک سو میتواند مایه سردرگمی خواننده بشود، چراکه باید در شش یا هفت صفحه کوتاه و با جملهپردازیهای مختصر، منظور نویسنده را از مفاهیمی که در هر فصل مطرح شده درک کند. برای مثال، بودریار فصل چهارم کتاب را که به مفهوم «اغوا» پرداخته، چنین آغاز میکند: «برای من، جهانِ اغوا جهانی است که مصرانه در برابر جهان تولید قدعلم میکند. [جهانی که در آن] مسئله دیگر مسئله فراوردنِ چیزها، تولید کردن و مجعولساختنشان در پیشگاه جهان ارزش نیست؛ مسئله اغوا کردن چیزهاست، یعنی بازگرداندنشان از ارزش و از اینرو بازپسگرفتنشان از واقعیت و همانستیشان به هدف آماده کردن آنها برای بازی پدیدارشدن، برای مبادله نمادین.» (ص 37)
با خواندن این سطور، البته ممکن است درک چندانی از مفهوم «اغوا» برای خواننده شکل نمیگیرد. با این همه، نکتهای که نظر را به خود جلب کرده قرابت این بخش از کتاب با اثرِ دیگر نویسنده است، یعنی «جامعه مصرفی». در «جامعه مصرفی» بودریار، بحثِ اسطوره و ساختار مربوط به مصرفگرایی در جامعه اواخر قرن بیستم فرانسه را پیش میکشد و سعی دارد از نگاه تحلیل نشانگانی محصولات بشری از جمله مواد غذایی، مُد و غیره نظام مصرفی جامعه مدرن را در راستای منطق نشانگانی حاکم بر وضعیتی که نامش را «فراواقعیت» میگذارد، در دنیای ارتباطات امروزی قرار دهد. آنچنانکه خواننده با نگاهی به کتاب «جامعه مصرفی» متوجه میشود، از نظر بودریار چنین جامعهای به واسطه اسطوره خوشبختی مفهوم نیاز را به صورتی فراواقعی خلق میکند تا به تبع آن بتواند تشویق افراد به مصرف بیشتر را توجیه کند. این درست همان نکتهای است که در سطور اولیه فصل اغوا، بودریار میکوشد به شکلی موجز به آن اشاره کند. بودریار نشان میدهد که مبادله نمادین اساسا جهان اقتصادی را هدف می گیرد: یعنی کالا و بُعد مبادله نمادین مرگ. به نظر بودریار، اغوا صرفا مبادله میان جنسها نیست بلکه در اساس همهچیز را در برمیگیرد. به گفته این فیلسوف فرانسوی، بازی اغوا، مهلکتر از این حرفها بوده بلکه نوعی چالشگری است، «فرمی که همواره میخواهد فرد را در هویت/همانستیاش بلرزاند و معنایی را که میتواند او برای خود اختیار کند از هم بپاشاند.» (ص38)
در مقدمه کتاب، بودریار به مفهوم «گذرواژه» اشاره میکند. تعبیر بودریار از گذرواژه، توصیف روشی شبهمقدماتی است بیآنکه صورتی از چیزها بسازد و به درون آنها راه یابد. به عقیده این فیلسوف فرانسوی، این واژهها هستند که ایدهها را میزایند. مسیر ایدهها از واژهها میگذرد و منشا ایدهها واژهها هستند که در نهایت تعبیر گذرواژهها ما را قادر میسازند تا چیزها را از رهگذر متبلور ساختنشان بازیابی کنیم، یا به گفتهی خود بودریار، «از طریق نشاندنشان در چشماندازی گشوده و تمامنما». (ص 14)
متن انگلیسی «گذرواژهها» در سال 2003 منتشر شد، یعنی برههای که به زعم بودریار تاریخ در حال ناپدید شدن بود. بر پایه این تصور، میتوان چنین برداشت که سرعت مدرنیته با توجه به رسانهها، رویدادهای جاری، سرعت و فناوری و شتاب در تمامی ابعاد حیات از جمله مبادلات سیاسی و اقتصادی چنان شتابی به ما داده است که سرانجام از سپهر واقعیت و تاریخ گریختهایم. در همین راستا، بودریار در یکی از فصول کتاب به سراغ مفهومِ «پایان» میرود و آن را به بحث و بررسی میگذارد، ایدهای که در آثار بودریار نقشی تعیینکننده و مهم دارد. بودریار در توضیح مفهوم «پایان» تبیین میکند که به همراه این واژه، پرسش از زمان تعینیافته، از خطبودگیِ زمان و از درکِ مالوفی که اغلب از آن داریم، مطرح میشود. بودریار مینویسد که وقتی چیزی به پایان میرسد، معنایش آن است که آن چیز محقق شده است: «حال، اگر دیگر هیچ پایانی وجود نداشته باشد، ما وارد تاریخ نافرجام و بحران بیپایان میشویم و درون فرآیندهایی میغلطیم که پایانناپذیرند. ما از این وضعیت باخبریم؛ این فرآیندها هماکنون حی و حاضرند؛ کافیست نگاهی به جریان توسعه فزاینده تولید مادی بیندازیم.» (ص 76)
بودریار در این کتاب و از جمله فصول پایانی توجه خود را بر درک و انگاشت ما از جهان متمرکز میکند. برای مثال، وی در فصل «اندیشه» تبیین میکند که ما قادر به اندیشیدن جهان نیستیم، چراکه این جهان است که دارد به ما میاندیشد. در اینجا بودریار در برابر تلقی معمول از اندیشه بهمثابه امری سوژهمند میایستد، یعنی اندیشه یا تفکری که با موقعیت بیرونی در قبال ابژهاش نظمی را به آن تحمیل میکند، اندیشهای که به نظر بودریار ابژه را دور نگاه میدارد. وی حتی قدمی فراتر گذاشته و اظهار میکند که چهبسا چنین وضعیت یا موقعیتی هیچگاه وجود نداشته است. به عقیده این جامعهشناس فرانسوی، اوضاع جهان اکنون متفاوت و دگرگون است، چراکه «جهان، جلوههایش و ابژه در حال واپاشیاند.» (ص111)
ترجمه کتاب «گذرواژهها» روان و سلیس بوده و خواننده هنگام تورق کتاب بهراحتی میتواند در جهان رادیکال و دگرسان بودریار غرق شود. البته نبود مقدمهای از جانب مترجم در توضیح برخی مفاهیم کتاب چهبسا یکی از اندک معایب این اثر باشد که البته با توجه به ترجمه قابلقبول و متن روان آن میتوان بهراحتی ازش چشمپوشی کرد.
منبع: ایبنا