روشنگری قطع ارتباط با دنیای کهن
عبدالرسول خليلي
قرن هجدهم میلادی در تاریخ اروپای جدید از هر لحاظ دارای ویژگی و اهمیت است. شکوفاترین و گستردهترین پهنه دوران روشنگری را میتوان در فرانسه در قرن هجدهم دانست، قرنی که ولتر آن را روشن شدهترین قرنی که تاکنون بوده است، مینامد و مارکوزه از آن به مثابه یکی از پیشروترین مراحل تاریخ بشری در غرب یاد میکند.
عصر روشنگری به دوره تاریخی منطبق به قرن هجدهم در جامعه غربی گفته میشود که با عصر خرد، در قرن هفدهم پیوند دارد. در قرن هفدهم که روی هم رفته یکی از پربرکتترین عصرهای تاریخ اندیشه جدید بود، بیکن، دکارت، هابز، اسپینوزا، لاک، بل و لایب نیتز زنجیری شکوهمند از مردان بزرگ و سرمست از شراب عقل بودند و همه آنها جز لایب نیتز به آن نهضت خروشان روشنگری راه بردند که باید دین و دولت را در انقلاب فرانسه دگرگون کند. در نتیجه قرن هفدهم افکار جدید را بنیان گذاشت. رنسانس به یونان و روم باستان و رسوم و هنر کاتولیک پیوسته بود، اصلاح دینی به مسیحیت نخستین و معتقدات قرون وسطایی پایبند بود. اکنون این عصر غنی و حادثهانگیز از گالیله تا نیوتن، از دکارت تا بل و از بیکن تا لاک، به سوی آیندهای گام برداشت که آزادی را نوید میداد.
این قرن شاید بیش از قرن هجدهم به لقب عصر خرد سزاوار بود، زیرا با وجودی که ندای فیلسوفانش ندای اقلیتی اندک بود، برخلاف بازیگران از بند رسته روشنگری فرانسه، از خود اعتدال عاقلانهتر و در مورد محدودیت فکری و آزادی تعقل بیشتری نشان میدادند. در قرن هجدهم در حوزه علم سیاست اندیویدوآلیسم متولد شد. در این قرن بود که مکتب حقوق طبیعی که در آغاز فقط حقوق طبیعی و در نیمه راه حقوق طبیعی بشر و در زمان حال آن را صرفا حقوق بشر مینامند، به اوج اعتلای خود رسید. حقوق طبیعی یا با نام جدیدش حقوق بشر در تحلیل نهایی سرچشمه همه حقوق ملی و بینالمللی و به خصوص حقوق سیاسی انسان در جامعه شد.
در این قرن بود که بیشک سیستماتیک به عنوان یک اصل کلی راهنما و پایه همه دانشهای بشری از طرف متفکران، مقبولیت عام یافت و به خاطر علاقه جدیدی که نسبت به استدلال، نقد و بحث پدید آمده بود، این قرن به همراه قرن هفدهم در پیوند نزدیک و همبستگی با اندیشه فلسفی قرار میگیرد. فرانسویها ضمن به کار بردن اصطلاح آلمانی روشنگری، آن را «جنبش فلسفی روشنگری» نیز مینامند. هرچند گرایشی در تاریخ وجود دارد که به خاطر اشتراک در کاربرد متعارف مفاهیم تا حدی مترادف عصر خرد و عصر روشنگری، عصر خرد را تواما به قرنهای هفدهم و هجدهم اطلاق میکند. در حالی که عصر روشنگری را اختصاصا به قرن هجدهم میگویند. این عصر از سال 1688 مصادف با انقلاب باشکوه در انگلستان شروع و تا انقلاب فرانسه ادامه مییابد. پترگی، دوره شکوفایی این عصر را از دهه 1720 تا پیدایش جمهوری جدید امریکا در دهه 1780، هنگام سپیده دم انقلاب فرانسه میداند. هرچند نمیتوان گفت که روشنگری موجب وقوع انقلاب فرانسه شد، اما این جنبش مطمئنا به ایجاد وضعیتی یاری رساند که در آن، امکان وفاداری ایدئولوژیک با دنیای گذشته بهطور مداوم و کامل از میان رفت. در مورد نقش تاریخی و روشنگری باید گفت که تعیین آغاز و پایان عصر روشنگری کمی مشکل است، اما شاید بتوان در کل آن را دورانی دانست که در سه دهه سوم قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم در اروپا جریان داشته است. اما در این میان قرن هجدهم است که در واقع نقطه عطف اصلی میشود. قرن هجدهم میلادی در تاریخ اروپای جدید از هر لحاظ دارای ویژگی و اهمیت است. شکوفاترین و گستردهترین پهنه دوران روشنگری را میتوان در فرانسه در قرن هجدهم دانست، قرنی که ولتر آن را روشن شدهترین قرنی که تاکنون بوده است، مینامد و مارکوزه از آن به مثابه یکی از پیشروترین مراحل تاریخ بشری در غرب یاد میکند. در خلال قرن هجدهم، پاریس به همراه لندن رشد فوقالعادهای یافتند. پاریس پایتخت روشنگری بود و در سراسر اروپا همه آنجا را قبله آمال خود میدانستند. در واقع قرن پانزدهم و عصر جدید عقل و خرد در این شهر است که با یکدیگر برخورد میکنند. قرن هجدهم را دوره روشنگری یا دوره بیداری افکار نیز نام دادهاند، به سبب آنکه نقش فعالیتهای عقلانی در آن برتر مینمود. در این عصر مساله معرفت در مرکز اهمیت قرار داشت و از تمامی جوانب و ابعاد، مورد بحث و بررسی قرار میگرفت. برخی اندیشمندان در این دوره بر عنصر عقلی شناخت تاکید کرده و گروهی دیگر پژوهش و تحقیق را در دانشی که از راه حس کسب شده، مدنظر داشتند. از آنجا که قرن هجدهم از بسیاری جهات با فرهنگ یونان در دوره (530-400) پیش از میلاد همانند است، این دوره را نیز مانند آن دوره از تاریخ یونان، عصر روشنگری مینامند. در آن عصر از تاریخ فرهنگ یونان خرد میکوشید تا فرمانروایی خود را در همه قلمروها مستقر کند و با خرافاتی که از دورانهای پیشین به ارث رسیده بود به نبرد برخیزد. بنابراین شالوده جنبش روشنگری قرن هجدهم را میتوان بینش این جهانی از زندگی دانست که تحت تاثیر فرهنگ یونان باستان طی رنسانس، در هنر، دین، سیاست و علم طبیعی شکل گرفت. هرچند این «جنبش در خود محصور نیست بلکه به این سو و آن سوی مرزهای خود، یعنی به گذشته و آینده مینگرد. جنبش روشنگری تنها یک بخش و یک مرحله خاص از کل تحول عقلی را تشکیل میدهد که به نیروی آن اندیشه فلسفی نو از اعتماد به نفس و خودآگاهی ماهوی خویش بهرهمند شد» تا بتواند موجب بیدار شدن افکار عموم مردم شود، داین از مشخصه بارز عصر روشنگری است. این جنبش جریان فکری آزادیخواهانهای بود که بر اساس طرز فکر و تمایل عقلانی و نگرشی انسان محوری و علمی رایج در اروپای قرن هجدهم شکل گرفت. «این جنبش بر فهم علمی، تحلیلی و نقادی تکیه میکرد».
در قرن هجدهم، نهضت روشنگری در نتیجه شک و تردید اصولی دکارت، اعتمادش به خرد و تفسیرهایش درباره همه مراحل حیات حیوانی با همان اصطلاحات فیزیکی و شیمیایی، ریشههایی نیرومند یافت. انسان دوره روشنگری، قرون وسطی آن را آن شام ساهی میدانست که پگاه رنسانس و ظهور بعدی فیلسوفان روشنگری را در پی داشت.
منبع: روزنامه اعتماد