باید جهان بهتری خلق کرد
بابك اوجاقی
مارکس در آخرین جمله مانیفست کمونیست مینویسد: «کارگران جهان متحد شوید، شما چیزی برای ازدستدادن ندارید جز زنجیرهایتان». امروز مخاطبان جمله مارکس فقط طبقه کارگر صنعتی نیست. امروز همه ما، همه متخصصین، مهندسان، پزشکان، کارمندان و دانشجویان، زنان خانهدار و کشاورز، روزنامهنگاران، همه آنچه طبقه متوسط شهری مینامیم، مصداق این جمله مارکس هستیم.
وضعیت زیست ما در عصر سرمایه چنان عجیب و پیچیده شده که حتی فکر درباره ابعاد استثمار و استعمار انسان را گیج میکند. اینکه تمامی سویههای زندگی انسانها در گرداب زیست روزمره که چیزی نیست جز کار و مصرف مستمر خلاصه شده. اینکه قرارداد اجتماعی با ابزار ناپیدای محدودیت چنان ما را در بر گرفته که حتی امکان تفکر به وضعیتی به جز وضعیت کنونی را نداریم. اینکه موفقیت، کار، ارزش، هدف و غایتِ زیست ما پیوندی عمیق با پول به مثابه امری انتزاعی دارد. اینکه قسط و وام، ماشین، خانه، آیفون و سفر انگیزه زیست انسان شده و این انگیزه صرفا در قالب کار و ورود به بازار سرمایه ممکن است. اینکه تخطی از قوانین با ابزار ناپیدای محدودیت اجتماعی و بدون دخالت هیچ عامل فیزیکی، عواقبی ترسناک در پی دارد. اینکه کارکردن و پول درآوردن ربطی وثیق با وجدان و آرامش انسانها پیدا کرده و گویی تنها راه آرامش خیال و رهایی از عذاب وجدانِ بیکاره و علافبودن تندادن به قواعد مسلط کار واقعا موجود است و… همه نشان آن است که وضعیت، وضعیتی پیچیده و دشوار است. وضعیتی که در آن بحران با کمک میل «خواستن» در انسان مدام به تعویق میافتد و همزمان کوچکترین وقفه در فرایند ارضای میل چنان گسیختگیای در ذهن و عین انسان-کارگر به وجود میآورد که ناگاه حیران و سرگشته خود را در میان بازیای دهشتناک مییابد که راه خروجی هم از آن وجود ندارد. مارکس زمانی پیشبینی کرده بود انسانها درنهایت ناگزیر میشوند تا با شرایط واقعی زندگی و مناسبات خود با همنوعانشان، رودررو شوند. در طول سال گذشته کرونا و وضعیت ماخولیایی برآمده از آن، در کنار اثبات پوچی تمام ادعاهای سرمایهدارانه- لیبرالی درباره انسانگرایی و حقوق بشر _که خود را در ماجرای واکسن به خوبی نشان داد_ و نیز اثبات بیشازپیش تبعیض و ظلم نظاممند در نظام جهانی که خود را در شیوه و مدل تقسیم امکانات پزشکی و اقتصادی در طول بحران کرونا عیان کرد، به بسیاری فهماند که از قضا آنچه خود را قالب جهانی آرام و رو به پیشرفت و موفقیت نشان میداد، چندان و چه بسا اصلا واقعی نیست. شرکتهای چندملیتی که روح و عصاره جان کارگر، مهندس، کارمند متخصص خود را با طلب کار مدام میبلعند و در انتهای هر سال برای ما آمار، عدد و ارقام سودهای چنددهمیلیاردی خود را منتشر میکنند در کنار دولتهای بزرگ و کوچک که اعداد رشد اقتصادهای ملی را بهعنوان فتح و ظفر در چشم شهروندان خود فرو میکنند، حتی برای یکسال از پس ارضای نیازهای اولیه شهروندان و کارمندان و کارگران خود برنیامدند. تمامی شعارهای زیبا درباره تلاش، موفقیت، کار و هدف با یک پاندمی چنان پوچ و بیمعنی جلوه کردند که راهی جز یأس و سرخوردگی برای باورمندان به آن باقی نماند. تو گویی تمامی تلاشها و کارکردنها، تمامی پول درآوردنها و خریدکردنها، تمامی قسطدادنها، همه تلاشهای جسمی و ذهنی برای موفقیت در چارچوب نظم موجود، بیهوده بوده است. کرونا برای آنان که فکر کردند و به اجبار با شرایط واقعی زیست مواجه شدند، یک بیدارباش هولناک بود. ویرانی روانی تنها بخشی از تأثیرات این بیداری است. ویرانیای که اگر با تفکر و عمل همراه نشود، بعد از مدتی کوتاه و با سازوکارهای مستمرا درحال بازسازی و جایگزینی تولید معنا ذیل نظام جهانی موجود به فراموشی سپرده میشود. در انتها باز به مارکس ارجاع میدهم. مارکس در آخرین جمله مانیفست کمونیست مینویسد: «کارگران جهان متحد شوید، شما چیزی برای ازدستدادن ندارید جز زنجیرهایتان». امروز مخاطبان جمله مارکس فقط طبقه کارگر صنعتی نیست. امروز همه ما، همه متخصصین، مهندسان، پزشکان، کارمندان و دانشجویان، زنان خانهدار و کشاورز، روزنامهنگاران، همه آنچه طبقه متوسط شهری مینامیم، مصداق این جمله مارکس هستیم. همه ما کارگران سرکوبشده، مورد ظلم قرارگرفته و استثمارشدهای هستیم که جز در راه خدمت به سرمایه گام برنمیداریم. ما با کارکردن در قالب نظم موجود خود را اسیر وضعیتی کردیم که جز با ما امکان دوام نخواهد داشت و این عدم امکان مدام از ما پنهان شده است. باید فهمید و بر سر این فهم ایستاد که معیار، هدف و غایت زیست درست در زمانه ما نیازمند تغییری جدی است و این تغییر جز از خلال یادآوری مدام و مستمر این نکته، هدف، آرمان یا هر اسم دیگری که بر آن میگذاریم، ممکن نیست؛ میتوان و باید جهان بهتری خلق کرد.
منبع: روزنامه شرق