نقدی بر سخنان حسین اقبالی درباره شب قدر | امید پیشگر
آقایی به نام دکتر حسین اقبالینسب، دربارهٔ شب قدر، اینکه در این شب چه میشود و چه باید کرد سخن گفته است. او به زعم خویش، حقایق و ناگفتههایی را کشف کرده و به آگاهی مخاطب میرساند؛ ولی آنچه بنده به عنوان یک متخصص در تفسیر و حدیث و آشنا با فقه از سخنان ایشان دریافتم تصویری موهوم و موهِن از شب قدر است که ایشان به نمایش میگذارد.
آنچه بهدست بنده رسید فیلمی کوتاه (نزدیک به 10 دقیقهای) بود که همهٔ آن را با دقت دیدم. برای یافتن نسخهٔ کاملتر و احتمالاً نوشتهای علمی به سایت ایشان سرزدم. فایلی صوتی (228 دقیقهای) در آنجا یافتم به نام ناگفتههای شب قدر که دریافت آن نیازمند پرداخت 520 هزارتومان بود. از خیریش گذشتم و به همان فیلم کوتاه که قریب به یقین، چکیدهٔ آن فایل صوتی است بسنده کردم.
نقد سخنان آقای دکتر اقبالینسب در موضوع شب قدر
یک. اظهار نظر یک روانشناس گرچه احکام و فنون قرائت را بداند و حافظ قرآن هم باشد در تفسیر و حدیث و فقه، غلطی آشکار است؛ زیرا اظهار نظر در هر رشتهای نیازمند داشتن تخصص در آن رشته است. درست مانند این است که مفسرین و کارشناسان حدیث بخواهند در حوزه روانشناسی نظر بدهند.
فقر آگاهی در رشتههای یادشده سبب شده تا آقای دکتر سخنانی بگوید و ادعاهایی را مطرح کند که یا اساساً هیچ دلیلی برای اثبات و پذیرش آنها وجود ندارد و یا اگر دلیلی هست، درست در انکار و ابطال ادعاهای ایشان است.
دو. دکتر اقبالینسب در این کمتر از 10 دقیقه نزدیک به سی ادعا مطرح میکند که بر پایهٔ اسناد و منابع قرآنی و حدیثی، همگی نادرستاند. بنا داشتم موارد را یک به یک بیاورم اما دیدم ارزش این همه وقت گذاشتن ندارد. برای تنها محورهای اصلی سخنان ایشان را بازگو کرده نادرستیشان را نشان میدهم.
محور اول: واژه سلام
ایشان معتقد است: «سلام راز آفرینش است و هر کس بتواند در شب قدر به این راز دست پیدا کند شب قدر موفقی داشته است. سپس توصیه میکند در شب قدر، سلام بخواهید. نیز میگوید: جامع جمیع همهٔ اسمای الهی کلمهٔ سلام است. برای همین در شب قدر این اسم سلام است که فرود میآید و هدف فرشتگان از فرود آوردن این اسم سلام است.»
این سخنان، بخشی از ادعاهای بیاساس ایشان است که هیچ دلیلی از قرآن و روایات برای آن نداریم و معلوم نیست بر تکیه بر کدام دلیل بر زبان جاری شده است. دیگر اینکه، جامع جمیع اسمای الهی الله است و نه سلام (تفسیر نمونه 1/20). سوم اینکه سلام در آیه به معنای ایمنی است و منظور، آن حالت امنیتی است که در شب قدر از شر شیطان و یاران او برای خداجویان فراهم میشود (روایت نبوی در مجمع البیان 10/789، تفسیر قرطبی 20/137). چهارم اینکه در میان انبوه روایاتی که دربارهٔ شب قدر به ما رسیده است در کدام یک آمده است که ما در شب قدر، از خدا سلام به این معنای نامفهومی که آقای دکتر میگویند بخواهیم. پنجم اینکه بر پایهٔ روایات اهلبیت (ع) ملائکه بر امام هر عصر فرود میآیند و حامل آن چیزهایی هستند که در سال آینده رخ خواهد داد و امام واسطهٔ فیض آن است (بصائر الدرجات 1/220) در این روایات هیچ اثری از ادعاهای آقای دکتر وجود ندارد.
محور دوم: راههای تجربه دین و معنویت
ایشان میگوید: «ما به عنوان روانشناس میگوییم: هر کس با سنخ روانی و روانشناختی خودش باید دین و معنویت را تجربه کند؛ یکی با تفکر، یکی با آواز خواندن به اوج میرسد، یکی هم با ذکر و مناجات و انابه و زاری.»
میگویم: دین، از جنس حال نیست که هر کس به گونهای متناسب با علاقهمندی و نوع شخصیتش آن را تجربه کرده و با آن به اوج لذت برسد. دین، برنامه است؛ برنامهای متشکل از بایدها و نبایدها، هستها و نیستها که همگان باید آن را بشناسند بهکار بندند تا به سعادت دنیا و آخرت برسند. در حد نصاب اولیهاش انتخاب و ذوق و سلیقه هم بر نمیدارد. برای نمونه نماز را همه باید بخوانند و یگانگی خدا را همه باید باور داشته باشند و هیچکس نباید گناه کند. بله؛ مستحبات اختیاری است.
در این برنامه، آن حال معنوی که گاه با آواز، گاه با مواد روانگردان، گاه با رقص و گاه با موسیقی غمگین به دست میآید و شخص با اینها به اوج میرسد اساساً وجود ندارد.
گفتنی است: جملهٔ الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق؛ که گاه دستمایهٔ چنین تحلیلهای نادرستی قرارمیگیرد اساساً روایت نیست و نمیتوان به آن تکیه زد.
محور سوم: نقش مفاتیحالجنان در شبهای قدر
دکتر اقبالینسب، فرهنگ رایج در اعمال شبهای قدر را متأثر از مفاتیح و مفاتیح را نمایانگر روحیهٔ نویسندهٔ آن یعنی مرحوم شیخ عباس قمی دانسته و او را در شکل شخصیتی چهارم قرار میدهد که دینداریشان با گریه و زاری است و در نهایت چنین تلقین میکند که برای داشتن یک شبقدر خوب و باحال باید مفاتیح را کنار بگذاریم. سخن او این است: «کل شب قدر دارد با مدل شیخ عباس قمی پیاده میشود. شیخ عباس قمی از مدل چهارم (نالهای) است و بقیه به پیروی از او چنین میکنند در حالی که هر کس باید بر اساس تیپ شخصیتی خودش عمل کند.»
اعمال شب قدر که بین مردم رواج دارد با استناد به روایاتی است که مرحوم شیخ عباس قمی این دانشمند حدیثشناس، از منابع روایی جمعآوری کرده و در مفاتیح الجنان نوشته است. بر این پایه، اعمالی که مردم در شب قدر انجام میدهند بر اساس روایاتی است که از اهلبیت (ع) به آنها رسیده است و ربطی به شخصیت نویسنده ندارد و نیز روشن شد که دینداری مدلبردار نیست. اعمال شبقدر هم به شکل کلی از سوی پیشوایان دین برای همگان صادر شده است. البته چون مستحب است هر کس به هر مقدار که میخواهد یا میتواند آنها را انجام میدهد.
محور چهارم: توهین به فرهنگ دعا و مناجات و گریه
دکتر اقبالینسبت در بخشی از سخنان خود با توهینی آشکار به فرهنگ والای مناجات، دعا، تضرع و گریه که در آیات فراوانی از قرآن کریم (اسراء:109، مریم:58، اعراف:55، 205) و روایات و نیز ادعیهای مانند دعای کمیل موج میزند. این رفتارهای دینی را «مدل خاک تو سری» مینامد. این بخشها بهخوبی نشان میدهد گویندهٔ ما با فرهنگی دینی بسیار بیگانه است وگرنه اگر کسی یک بار دعای کمیل را خوانده باشد و یا در آیات یادشده درنگ کرده باشد محال است چنین سخنی حتی به ذهن او بیاید.
محور پنجم: دربارهٔ چیستی شب قدر
گویندهٔ ما گذشته از آنچه که دربارهٔ سلام و شب قدر میگوید و ما نادرستی آن را نشان دادیم، سخن شگفت دیگری هم دارد. او قدر را قدرت معنا میکند: «شب قدر از نظر من شب قدرت است. ریشهٔ قدر از قدرت است از توان است. شب قدر شبی است که انسان بالاترین قدرت را میتواند در زندگی تجربه کند.»
قدر به معنای اندازه است (مقاییس 5/62). برای همین، شب قدر یعنی شب اندازهکردن یا همان تقدیر (المیزان 20/332). حال این چه ربطی به قدرت و توانافزایی دارد؟
شگفتگویی آقای دکتر همچنان ادامه دارد: «شب قدر، شب قدرت است؛ شب جشن است؛ شب گریه نیست. برخی گریه میکنند که خدا ببخشد؛ خدا بخشیده است و برای این چنین بزمی بر پا کرده است. کسی که گریه میکند حال خدا را میگیرد برای همین خدا فرمان میدهد زود چیز ناچیزی به او بدهند ردش کنند برود تا بزم خدا به هم نخورد و …»
اول اینکه کی و کجا خدا همه را بخشیده است؟! با استناد به کدام مدرک چنین ادعایی میشود؟ دوم اینکه این داستان کارتونی و سخیفِ بزم و حال خدا برخورد با مناجاتیان از کجا برخاسته است؟
چند نادرست دیگر:
میگوید: «خداوند ماه رمضان را ماه ربیع القلوب قرارداده است؛ نه بارونی کردن چشمها.»
و حال آن که در روایات، ربیع القلوب، وصف قرآن است و نه ماه رمضان (نهجالبلاغه، خطبه 110).
میگوید: «کسانی که دین را با فقه میفهمند از دین زده میشوند و آنهایی که با عرفان دین را میفهمند عاشق دین میشوند.»
فقه، راه فهم دین نیست، دانشی است که رفتار انسان دیندار را تنظیم میکند و عرفانی که با فقه نسازد اساساً از جرگهٔ دین کنار گذاشته میشود و چنین عارفی نسبتی با دین ندارد.
میگوید: «قراردادن قرآن روی سر نماد است برای اینکه بر اساس قرآن فکر کنم. در همان قست هست که راه مرا با این کتاب روشن کن.»
این نمادی که آقای دکتر از آن سخن میگوید در بهترین حالت برداشت ذوقی خود ایشان است که البته هیچ دلیلی برای آن نداریم. آن چیزی که قسمهای این عمل و حالت آن دانسته میشود واسطه قراردادن قرآن و یا پناهبردن به قرآن است؛ نه آن برداشت ذوقی ایشان. نیز دعایی که ایشان از آن یاد میکنند در هیچکدام از دو دعایی که با قرآن خوانده میشود وجود ندارد.
میگوید: «در شب قدر، هر کس را به اندازهٔ خودش، اندازهاش را میچینند.»
بالاخره شب قدر، شب اندازهکردن است یا شب قدرت؟!
به واقع این همه نادرستی و سخن بیدلیل و ریشه در یک سخنرانی کمتر از 10 دقیقه، به خوبی فقر علمی گوینده را در موضوع گفتگو نشان میدهد.
از اهل دانش، انتظار است پاسبان حریم تخصص خود باشند و بیمایهٔ علمی در حوزههای دیگر اظهار نظر نکنند.
ممنون، بسیار لذت بردم و استفاده کردم. اجرکم عندالله.
حیف وقت گذاشتن برای خوندن اینهمه چرت و پرت. آدم هایی که خودشون هیچی از این دنیا جز ظواهر نفهمیدن می خوان بقیه رو هم به زور به راه خودشون هدایت کنند. شما هنوز براتون زوده حرف های این انسان بزرگ رو درک کنید
ممنون از نقدهاتون ولی ای کاش که یه مباحثه رودر رو با جناب استاد میگذاشتید من نمیگم تمام حرفاشون درسته اما رو بنده تاثیر معنوی زیادی گذاشتند. خودم هم قبلن به بخشی از سخنانتون پی برده بودم ایشون آدم ارزشمندی هستند ولی انسان کاملی نیستند و نمیتوانند الگوی کاملی باشند در حوزه خودشون فقط عالی هستند.