بازنمایی هتروتوپیاهای شهری در سینمای ایران؛ نگاهی به فیلم “شنای پروانه”| مریم فراش خیابانی
بازنمایی فضای شهری در سینما یکی از رویدادهای رایج است که نویسندگان مختلفی دربارهٔ آن نوشتهاند. فیلمساز، خودآگاه یا ناخودآگاه، بخشی از روح و معنای زمانه و جامعهٔ خود را در سینما باز میتاباند. شهری که با شکلدهی روابطی پنهان، میتواند فضاهایی متفاوت را در خود شکل دهد و به جز کاربران آن، دستیابی به سطوح درونی این فضاها جایز نیست. در این بین برخی سینماگران، با دغدغهٔ بازنمایی این واحههای پنهان شهر، قدم به پیش میگذارند. این نوشتار بر آن است که یکی از فیلمهای روز سینما، شنای پروانه، به کارگردانی محمد کارت را از منظر فوکو و فهم وی از فضاهای متفاوت، به اختصار مورد مطالعه قرار دهد.
محمد کارت، پیش از شنای پروانه نیز در ژانر مستند به گروههای در حاشیه و فضاهای متفاوت پرداخته است، از لاتهای شیراز (خون مردگی) تا کارتنخوابهای تهران (آوانتاژ). اما گسترهٔ فضاهایی که وی در فیلم شنای پروانه به آنها ورود میکند، بهانهای میشود برای خوانش فضاهای متفاوت شهری در این فیلم از منظر فوکو.
یکی از دیدگاههای مهمی که سر فصل مباحث فوکو در مقولهٔ فضا است در یکی از سخنرانیهای وی ایراد شد و تا حدود 20 سال بعد چندان دیده و خوانده نشد تا زمانی که توسط یکی از نشریات فرانسوی چاپ شد و دو سال بعد نیز به زبان انگلیسی ترجمه شد. این مفهوم هتروتوپیا[1] نام دارد. فوکو معتقد است در میان همه سایتها و موقعیتها، آنهایی جذبش میکنند که وضعیت کنجکاوانهای در ارتباط با دیگر سایتها دارند. هتروتوپیاها فضاهای متناقضی[2] هستند که چیزی پنهان را در مورد جامعهای که در آن قرار دارند، آشکار میکنند یا نمایش میدهند. آنها این کار را به روش خود انجام داده و تناقضاتی از جامعه را نشان میدهند که جامعه در حل آنها ناتوان است. او در ادامه توضیح میدهد که این مکانها در همه فرهنگها وجود دارند و برحسب شرایط فرهنگی هر جامعهای، متفاوت هستند.
فوکو شش اصل برای هتروتوپیا تعریف میکند. این شش اصل عبارتند از:
- هتروتوپیا در همه فرهنگها و گروههای انسانی یافت میشوند، اگرچه صورتهای متفاوتی به خود میگیرند و مدلی کاملاً فراگیر وجود ندارد. با این حال، میتوان هتروتوپیاها را به دو گونه اصلی طبقهبندی کرد: هتروتوپیای “بحران” و “انحراف”. در این فضاها افرادی هستند که رفتار آنها نسبت به هنجار “ضروری” جامعه انحراف دارد و به تعبیری جامعه را دچار بحران میکنند.
- کارکرد و معنای هتروتوپیا میتواند در طول زمان و با توجه به “همزمانی” فرهنگ قرار گرفته در آن، دستخوش تغییر شود.
- هتروتوپیا میتواند فضاهای متفاوت و متعدد، “سایتهای گوناگون و ناسازگار یا بیگانه با یکدیگر” را در مکانی واقعی گرد هم آورد. فوکو در اینجا، به مکانهایی نظر میافکند که در آن فضاهای متفاوت بسیاری با یکدیگر تلاقی میکنند، درگیر میشوند و ترکیب میگردند. او از صحنه مستطیلشکل تئاتر یا پرده سینما و همچنین باغ شرقی نام میبرد.
- هتروتوپیاها به بخشهایی از زمان مرتبط هستند که فوکو به خاطر تقارن آنها را زمان سوم مینامد. این تلاقی و زمانبندی فضا و زمان به هتروتوپیا اجازه میدهد با ظرفیت کامل کار کند، بدین دلیل که میتواند به طور کامل تجربههای سنتی در مورد زمان را رها کند. در جهان امروزی، بسیاری از سایتهای تخصصی، اینگونه نقاط برخورد فضا و زمان را نشان میدهند. مکانی از همه زمانها که خود جدا از زمان و دور از غارت باشد.
- هتروتوپیاها همیشه برای خود سامانهای جهت باز و بستهشدن در نظر میگیرند که همزمان، هم آنها را مجزا و هم قابلدسترس میسازد. ورودی و خروجی به روشهای متفاوت و متعددی کنترل میشود.
- هتروتوپیاها کارکرد پیچیدهتری نسبت به فضاهای بیرون خود دارند. این کارکرد “بیرونی” دو قطب یک طیف را آشکار میکند: در یک قطب، نقش هتروتوپیاها در ایجاد فضایی خیالی قرار دارد؛ فضایی که تمام فضاها و سایتهای واقعی را آشکار میکند که در آن زندگی بشری محصور شده و به نوعی خیالی است. در قطب مخالف، نقش آنها ایجاد فضای دیگر است.
در شنای پروانه، همراه با حجت (جواد عزتی) به فضاهایی سرک میکشیم که یادآور برخی از اصول هتروتوپیا هستند؛ فضاهایی که برای عموم مردم غریب بوده و از منظر حاکمیت نیز غیرقانونی به شمار میآیند. این فضاها به شرح زیر روایت میشوند:
اولین فضایی که حجت به آن مراجعه میکند، فضایی است شبیه قهوهخانه که گروهی از لاتها در آن گرد هم آمدند، قلیان میکشند، آواز میخوانند. کسی که دوست صمیمی برادرش، هاشم است با چند تلفن به دنبال ردی از صاحب تلفنی است که فیلم به واسطهٔ آن در فضای مجازی پخش شده است. تصاویر از قهوهخانهها بارها در فیلمهای سینمایی ارائه شدهاند. اما تفاوت فیلم کارت با دیگر قهوهخانهها، تمرکز آن بر گروهی است که گنده لات نامیده میشوند. این بار نه مردان پا به سن گذاشته، خمار و تکیده و غمگین بلکه هیکلهایی اغلب درشت، جوان و خشن را شاهد هستیم. لوکیشن بعدی، خانهای است که در آن تولید انواع مشروبات الکی با بستهبندیهای قلابی انجام میشود. در ظاهر امر در حیاط این خانه، زنانی مشغول تهیهٔ محصولات خانگی اعم از رب و مربا و ترشی هستند.
همراه حجت به پشت پرده که میرویم، تولیدات اصلی این خانه، در شیشههای اصلی انواع مشروبات الکی نمایان میشود. صاحب این کاسبی نیز پسر جوانی است که به اشکان خروس مشهور است (با بازی علی شادمان). در ادامهٔ همراهی با حجت، به مکان دیگری میرویم. خانهای محقر و دودآلود که در آن مردانی دور هم چای مینوشند، سیگارمیکشند و بازی میکنند، پولهایی نیز در این میان رد و بدل میشود. به راحتی متوجه میشوید که اینجا یک قمارخانهٔ مخفی است. فضایی که طبق قوانین کشور، اجازهٔ فعالیت ندارد اما مشتریهای ویژهٔ خود را دارد. صاحب کنونی این قمارخانه، زنی است میانسال با سری تراشیده و شبیه مردان (با بازی پانتهآ بهرام)، زنی تکیده که در گفت و گو با حجت این فضا را میراث همسر مرحومش میداند و برای اینکه از گزند آزارهای احتمالی مردانی که مشتری فضا هستند، در امان باشد، خود را به شمایلی مردانه درست کرده است. در نهایت زندان از دیگر فضاهایی است که به دلیل رجوع حجت به آن برای دیدار برادرش هاشم، مدام به آن رفت و آمد داریم هرچند در این فیلم چندان به مناسبات زندان اشاره نمیشود. زندان خود، مستقیماً به عنوان یکی از مصادیق هتروتوپیا در متن فوکو ذکر شده است.
محفلهایی چون فضای قهوهه خانهیی که در فیلم نشان داده میشود، قمارخانه، فضای تهیهٔ مشروبات، همگی هتروتوپیاهای بحران هستند که نسبت به هنجار جامعه انحراف داشته و طبق اصل اول هتروتوپیا، چیزی را از درون جامعه نشان میدهند که در صدد پنهان کردن آن است. در تمامی این فضاها، وجود دربانها، نیاز به آشنایی برای ورود و در کل المانهای متعددی وجود دارد که نشاندهنده سامانهای برای ورود و خروج و تحت کنترل است. اصل 5 هتروتوپیا در اینجاست که خود را نشان میدهد.
از سوی دیگر، محلهای که خانوادهٔ هاشم در آن زندگی میکنند، خود، تماماً شکلی از هتروتوپیا است، محلهای که گویا زمان در آن ایستاده است و مردمانش را حبس الگوهایی از پیش نوشته کرده، این انباشت زمان، اصل سوم هتروتوپیا را یادآور میشود. در سکانسی که مخاطب متوجه میشود که تمام فضاهایی که حجت به آنها رجوع کرد، توسط پلیس توقیف شده، عدهای از لاتها به در منزل خانه حجت هجوم میآورند و با لفظ “تو محله رو فروختی”، وی و خانوادهاش را خطاب میکنند. به نظر میآید این گروه، تمام محله را خودی میبینند و هرکسی برخلاف قواعدی که از نظر ایشان در محل حاکم است رفتار کند، خائن به شمار میآید و باید تاوان پس دهد. راه برون رفت از این پیکار نیز خارج شدن از محله است که به نظر دشوار مینماید. همانگونه که در چند جا از فیلم خواهر حجت به وی و همسرش میگوید: “خوش به حال شما که از محله رفتین!” یا در ابتدای فیلم، پروانه، راهکار برون رفت از به اصطلاح آبروریزی پیش آمده را رفتن از محله میداند.
هر چند اصل ششم هتروتوپیا خود را در انتهای فیلم بیشتر نمایان میکند، در صحنههای پایانی که یکی از گنده لاتها، مصیب، توسط پلیس دستگیر میشود، دوربین چهرهٔ مردم عادی محله را نشان میدهد و خوشحالی از این دستگیری، چیزی است که در تک تک چهرهها دیده میشود. این هتروتوپیاها، کارکردهای پیچیدهای دارند که ماندن یا رفتن، سؤال مردمانی است که مرز بین خیال و واقعیت برایشان ناپیداست و نمیدانند چگونه فضای دیگر را خواهند جست.
* مریم فراش خیابانی- دکترای شهرسازی؛ دانشگاه هنر تهران
ارجاعات:
[1] Heterotopia
برای مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ هتروتوپیای فوکو رجوع شود به:
Foucault, Michel, (1984), Of Other Spaces: Utopias and Heterotopias, E.B. Neil Leach. NYC: Routledge (1997)
[2] Aporetic