المحنه؛ بزنگاه تقابل دین و سیاست| محمدعلی عسگری
درباره محنه مقالات و اشارات فراوانی نوشته یا بیان شده است، اما فهمی جدعان این حادثه را تبدیل به یک پژوهش عمیق در تاریخ اسلام به ویژه دوران خلافت عباسی کرده است. کتاب «المحنه؛ سیر جدالی بین دینداری و سیاستمداری در خلافت اسلامی» در حجمی حدود 400 صفحه به این پژوهش اختصاص یافته و از سوی شرکت انتشار به چاپ رسیده است.
«واقعیت این است که این تنها رعیت نیست که میترسد یا ترسانده میشود. بلکه دولت نیز به سهم خود دچار ترس میگردد. در حقیقت هرگز دیده نشده و یا نخواهد شد که قدرتی مطلقاً یقین داشته باشد همواره از او اطاعت تام خواهد شد. همه قدرتها دانستهاند و میدانند که سرکشی حتی در بین انواع اطاعتهای اجباری پنهان است و این امکان وجود دارد که روزی تحت شرایطی غیرمنتظره ناگهان منفجر شود. همه قدرتها دانسته و میدانند که قدرتشان بر لبه پرتگاه قرار دارد. برای همین آنها ناچارند از زور برای تحمیل خود استفاده کنند. تنها قدرتی که نمیترسد، قدرتی است که از عشق پدید آمده باشد، مانند یک قدرت پدرانه. برای اینکه بین انسان و قدرت این رابطه دوگانه ناشی از ترس متقابل وجود نداشته باشد، باید قدرت به رسمیت شناخته شود و با آزادی کامل و از روی احترام و عشق مورد اطاعت قرار گیرد. به محض اینکه تهدیدها یا مرزبندیها اعلام شد، ترس بیرون میجهد. افراد رعیت به این دلیل میترسند که قدرت میتواند به آنها دست درازی کند و قدرت به این دلیل میترسد که رعیت میتواند شورش کند. این تقابلی است که دقیقاً در تجربه محنه تکرار میشود. ترس یکی از بارزترین وجوه پنهان در عمق تجربه محنه و در بین همه کسانی بود که در دوران خلفای سه گانه عباسی از مأمون تا واثق در معرض آن قرار گرفتند.»
مسئله تفتیش عقاید یا همان انگیزاسیون تجربه تلخ و تکاندهندهای است که در مسیحیت و اسلام با تفاوتهایی به وقوع پیوست. اگر مسیحیان برای چندین قرن مخالفان خود را به دادگاههای خشن تفتیش عقاید میسپردند تا از آنها اعترافات اجباری بگیرند، مسلمانان نیز در یک دوره خاص و محدود اقدام به این کار کردند و حاصل آن تجربهای هولناک شد که در تاریخ اسلام به عنوان «محنه» از آن یاد میشود.
طرفه اینکه این تجربه در دوران خلافت مأمون عباسی یکی از فرهیختهترین حاکمان این سلسله رخ داد و آنهم در ظاهر به تحریک یکی از نحلههای فکری مهم یعنی معتزلیان که خود اهل فلسفه بودند و به روشنگری و اندیشمندی شهره. اما ماجرای محنه در اصل چه بود؟ و آیا چنانکه وانمود میشود معتزلیان پرچمدار دادگاههای تفتیش عقاید در اسلام بودند؟
فهمی جدعان پژوهشگر جهان عرب، بهویژه در دو حوزه تاریخ و اندیشههای سیاسی و مذهبی، میگوید محنه یک نمونه کامل و بیبدیلی است که تقابل بین دو قدرت اصلی و موازی از یک سو و رابطه بین دین و دولت در یک خلافت اسلامی را از سوی دیگر نشان میدهد.
در یک سوی این تقابل دیالکتیکی، دولت خلافت قرار دارد و مأمون کسی است که خود را امیرالمؤمنین توصیف میکند و در سوی دیگر اصحاب حدیث و سنت که خود را ادامهدهندگان «سلف صالح» میپنداشتند و بر وجه آخرتگرایانه دین پایمیفشردند. روشن است که نه خلافت مأمون پالودگی و اصالت آن «خلفای راشدین» را داشت و نه اصحاب حدیث و سنت ویژگیهای یک اپوزیسیون اجتماعی تمام عیار را.
اما درجریان درگیری این دو گروه تقابلی عیان میشود که جدعان آن را تحت عنوان «دیالکتیک دینداری و سیاستمداری» صورتبندی میکند؛ زیرا از یک سو سیاستمداری قرار دارد که حکومت میکند و هنگامی که با قدرتی موازی در حیطه حکومتش مواجه میشود میکوشد با ابزارهای دینی با آن برخورد کرده و اجازه ندهد این قدرت موازی به شورشی عمومی تبدیل شود و از سوی دیگر بزرگان علمی و فقهی زمانه و دانشمندانی که اهل تقوا و پرهیزگاریاند درمییابند حکومت روز به روز از آن آرمانهای خلافت و اهداف شریعت فاصله گرفته و دنیاییتر و در نتیجه ستمگرتر شده است. بنابراین نمیتوان در برابر آن سکوت کرد و یا تسلیم شد بلکه چنانکه شریعت فرمان میدهد باید با «امر به معروف و نهی از منکر» به مقابله با انحرافات برخاست؛ تکلیفی که از تذکر لسانی شروع و تا قیام به شمشیر امتداد مییابد.
دراین میان نقش معتزلیان یا روشنفکران زمانه چه بود؟ آنها که پیشگام مبارزه با بدعتهای مسیحی و ورود انواع و اقسام افکار وارداتی به جهان اسلام بودند چرا در زمره یاران مأمون درآمدند؟ جدعان بر این باور است که تاریخ روایی ما خیانت بزرگی در حق معتزلیان مرتکب شده و بیهوده دستهای آنان را به خونی آلوده کرده که اساساً ریشه درجاهای دیگری داشت.
محنه به روشنی بیانگر آن بود که وقتی سیاست پا در کفش دین میکند چه فجایعی میتواند رخ دهد. درواقع این قدرت حاکم بود که با به راه انداختن دادگاههای تفتیش عقاید یک بار دیگر از رعایای خود «اطاعت محض» میخواست تا بتواند شبهنگام آسوده بخوابد.
تاکنون درباره محنه مقالات و اشارات فراوانی نوشته یا بیان شده است، اما فهمی جدعان این حادثه را تبدیل به یک پژوهش عمیق در تاریخ اسلام به ویژه دوران خلافت عباسی کرده است. کتاب «المحنه؛ سیر جدالی بین دینداری و سیاستمداری در خلافت اسلامی» در حجمی حدود 400 صفحه به این پژوهش اختصاص یافته و از سوی شرکت انتشار به چاپ رسیده است.
به جرئت میتوان گفت در زبان فارسی کمتر کتابی هم سنگ این اثر که نویسندهاش آن را به حق کتابی برای تمام فصول میداند، یافت میشود که با چنین دقت و وسواس علمی موضوعی حساس و تاریخی را که با اندیشه و دین و سیاست همه روزه ما سروکار دارد اینگونه حلاجی کرده و اسرار و رموز پنهانش را برملا ساخته باشد.